این نوشتار، گزیدهای است از
فصل پایانی کتاب "ترسیم به منظور دیدن: تاریخچهی شناختی از طراحی معماری"
نوشتهی مارک آلان هِیوئیت در سال 2020 که توصیههایی برای اصلاح آموزش و پرکتیس
معماری ارائه میدهد. این کتاب با استفاده از تئوری شناختِ تجسمیافته embodied cognition ، بر نیازِ طراحان
به ردّ میراثِ بیگانهی حاصل از روشنگریِ خِردگرایی تأکید مینماید ، که از زمان
انقلاب صنعتی، معماران را از دانشِ صنعتگرانه دور کرده است. برخی از این تمرین ها و
روشها قبلاً توسط مربیان بکار گرفته شده و نیز در برخی از برنامههای درسی
گنجانده شدهاند.
1ـ به اسکیس با دست آزاد به
عنوان وسیله و ابزاری بنیادین برای خلق معماری، باز گردید. ترسیم دستی نه تنها
برای معماران اهل عمل (که بسیاری از آنها هرگز از انجام آن دست نکشیدهاند)،
بلکه برای بیشترین دانشجویانی که با تکنولوژی خو گرفتهاند نیز یک ضرورت محسوب میشود. تمرین روزانه یا هفتگی ترسیم با دست آزاد، شبکههای عصبی را تقویت میکند و استعدادهای شناختی را در بسیاری از سطوح درگیر مینماید، دقیقاً
همانطور که نواختن مقیاسها و سایر تمرینهای کیبورد، نوازندگان را هشیار نگه میدارد. دانشجویان از همان ابتدای آموزششان میبایست اسکیس تمرین کنند و برای مستندسازی
و توسعهی ایدههای بصری خود، ملزم به استفاده از اسکیس باشند.
2ـ
تا آنجا که ممکن است تمامی تلاش خود را صرف دیدن مکانهای جدید و بازدید از
ساختمانهای برجسته، مناظر و مجموعههای شهری نمایید. به جای اینکه فقط از دوربین یا
تلفن همراه استفاده کنید، تجربیاتتان از سفر را از طریق ترسیماتی که کلمات به آن
ضمیمه شدهاند، در یک دفترچهی اسکیس ثبت نمایید. هر زمان که میسر شد سفر به خارج از
کشور را عملی کنید، تا مرزهای تجربهی بیواسطهی فضاها و مکانهایی که در طی قرنها
الهامبخش پیشینیان بوده است را گسترش دهید. برنامههای معماری میتوانند درسهای
ارزشمندی را از نوتردام بیاموزند که همهی دانشجویان سال سوم معماری، به مطالعهی آن
در رُم نیاز دارند.
3ـ مطالعهی تاریخ معماری را
در کلیهی برنامههای طراحی الزامی کنید و از افتادن در دام اینکه تنها معماری
مدرن را ارائه دهید جلوگیری نمایید. اگر شروع این دورهها در قرن 18 یا 19 را به
عنوان مبنای تاریخ معماری در نظر بگیریم، امروز تا حد زیادی غیر قابل توجیه است، مثل
این میماند که به ساختمانها، فرهنگها و آثار باستانی غیرغربی نپردازیم. همچنین،
آموزشِ نظام تناسبات و ساختار مرتبط با معماری کلاسیک، معماری سنتی چینی، و سایر
سیستمهای غیرِغربی به معماران جوان بسیار مفید است، زیرا ممکن است به زودی ثابت
شود که این سیستمها با طرحوارههای مغز مرتبط هستند.
4ـ دانشجویان را ملزم کنید که در اسرع وقت بین
کاربران ساختمان و تجربیاتی که در آتلیه کسب کردهاند، تعامل و توازن برقرار
نمایند. در حال حاضر بسیاری از مدارس، کلاسهایی را برگزار میکنند که به دانشجویان
اجازه میدهد تا پروژههای کوچک را برای مشتریانی که نیاز به خدمات حرفهای دارند،
بسازند. پروژهی ساختمانی ییل یکی از مشهورترین این موارد است، اما اکنون اکثر
مدارس، آتلیهها را بهصورت عمومی برگزار میکنند و برای حل مشکلات "واقعی"
افراد نیازمند، مشغول به فعالیت هستند. ترسیمات و نقشهها برای اطلاعرسانی به
دانشجویان دربارهی فضا و مادیّت، ظرفیت محدودی دارند. دانشجویان تنها از طریق
تجربهی ساختن ساختمانها میتوانند کیفیات اساسی تکتونیکی هنر خود را درک کنند.
5ـ به طور منظم با فروشندگان، استادکاران، و
سازندگان قطعات و مصالح ساختمانی در ارتباط باشید. سیستم پیوستهی آموزش مدرن در ایالات متحده فرصتهای
زیادی را برای چنین ارتباطی فراهم میکند، اما به نظر میرسد کارگاههای طولانیتر
با صنعتگران ماهر، همواره از آموزش از راه دور یا دورههای آنلاین متداولتر و
سودمندتر است. در سطح دانشگاه، کارگاههای آموزشی را در برنامهی معماری
یا دپارتمانهای مهندسی و علوم مواد بگنجانید و اطمینان حاصل نمایید که همهی
دانشجویان در معرض پروژهها و فرآیندهای خود قرار گرفته باشند.
6ـ با استفاده از شیوههای صرفاً بصری و ملموس به
منظور ارائهی ایدههای معماری، در دیالوگ زبانی و نظری، تعادل بهوجود آورید. رشتهی معماری، اکنون بیش از حد به حالاتی از اندیشه
متمایل شده است که پرده بر ذهن بصری معمار میکشد، و به معنای واقعی کلمه مانع از مشغولیت
طراحان با کیفیات اساسی محیطها، فضاها، و فرمهای مختلف میشود. گرچه همهی
معماران باید به قدرت فرمهای فیزیکی در انتقال معنای نمادین واقف باشند، اما
تمرکز عمده بر دانشِ معنایی باعث شده است که ما از دغدغههای اصلی دیسیپلینمان دور
شویم.
7ـ ابزارهای آنالوگ و دیجیتال را در آتلیههای
طراحی ادغام کنید، کاری که کمپانی پیکسار در تولید فیلم انجام میدهد. هیچ طراحی نمیتواند نقش کامپیوترها و نرمافزارهای
قدرتمند را نادیده بگیرد، خصوصاً امروزه که آنها در بسیاری از زمینهها، باعث
بهبود دقت و بهرهوری شدهاند. با این حال، دلیلی وجود ندارد که نتوانیم طراحی اصلی
را با نقشهها و مدلهای سنتی انجام دهیم، و همچنین لازم نیست هنگام بررسی چگونگی
زیباتر و ماندگارتر ساختنِ بناها، فرایندهای صنعتگرانه و دارای تکنولوژی سنتی را
نادیده بگیریم.
8ـ تا زمان ارائهی نهایی طراحی، از تولید تمام شکلهای
بازنمایی مجازی از محیطهای طراحیشده خودداری کنید. تحقیقات نشان میدهد که این
"جهان مادی"، ماهیت فضاها و فرمهایی که قصد انتقالشان را داریم را تحریف
کرده و بد تفسیر مینماید. از آنجا که مهندسانِ نرمافزار، ابزارهای دقیقتری را برای
ارائهی ساختمانها و محیطهای طبیعی تولید میکنند، با احتیاط این ابزارها را انتخاب
نمایید. با گذشت یک دهه، هنوز هم تبلتهای کامپیوتری با انعطافپذیری و ظرفیت بیان
رنگها، جوهرها، مدادها، و ذغال روی کاغذ مطابقت ندارند.
9ـ از سامانههای طراحی دیجیتالی به عنوان ابزار
کمکی جهت ترسیم با دست آزاد استفاده کنید. این ابزارها را به روشی بکار گیرید که
معماران در قرنهای 19 و 20 میلادی بهمنظور ترسیم نقشههای غیرمنعطف، از آنها بهعنوان
وسیلهای برای انتقال دقیق پلانهای اجرایی، مقاطع، نماها، و جزئیات استفاده میکردند. از کاربرد نرمافزارهای "هوشمند"
مانند رویت خودداری کنید، نرمافزاری که تولیدات اختصاصی را لایهبندی کرده
و آنها را به فرایند طراحی متصل مینماید، پیش از این که تصمیمگیریهای خلاقانه بتوانند
به طور عینی نمایش داده شوند.
10ـ در محیط دانشگاهی، اساتید محققی که دارای
صلاحیت در امور ساختمان هستند را استخدام کنید. به دنبال یافتههای تحقیقاتی شاهدْمبنا
و داوریشده باشید. دانشکدههای غیرحرفهای را از فضای آتلیه جدا کنید و در تمام
سطوحِ آموزش طراحی، فقط معماران اهلِ عمل را استخدام نمایید.
11ـ اصولِ ترسیمِ پایه را با مراجعهی مستمر به
جدیدترین تحقیقات در علومِ شناختی و ادراک بصری، آموزش دهید. با تجربهی مستقیم و
همچنین با مدلها و طرحوارههای وابسته به قوهی حافظه تعامل داشته باشید، و از
منابع مدوّن شامل هنرمندان تجسمی و آثار هنری مشهور استفاده کنید.
12ـ به جای تأکید بر "نوآوری" فردی به
عنوان یک معیار برای معماری، بر ماهیتِ مشارکتی طراحی به عنوان یک دیسیپلین تأکید
کنید، و روحیهی همکاری را در برنامهی درسی آتلیه تقویت نمایید. علیرغم دشواری در
ارزیابی مشارکتهای فردی در طی فرایند نمرهدهی، دانشجویان را به کار تیمی تشویق
کرده و فرصتهایی را برای انجام این کار فراهم نمایید.
این تدابیر ساده، حتی اگر ابتدا در یک مقیاس
کوچک، در مجامع طراحی یا مدارس خصوصی اعمال شوند، نشانههای مثبتی از مزایای یک پرکتیسِ
طراحی مبتنی بر شناختِ تجسمیافته، به جای تفکر ظاهراً منطقی یا مفهومی را فراهم
خواهند نمود. نتایج، بیدرنگ در محیطهای زیباتر، وسیعتر، و سالمتر مشهود خواهد بود.