زمانی که چیزها بیش از حد واقعی می شوند، زمانی که
چیزها در یک چشم برهم زدن داده و ستانده می شوند، وقتی که ما در مدارِ کوتاهی
زندگی می کنیم که در ان تمامیِ چیزها دائم نزدیک و نزدیک تر می شوند، می توانیم
بگوییم که در ابتذال و هرزه گی زندگی می کنیم.
رژی دوبره از همین چشم انداز نقدی درخشان از جامعه نمایش به دست می دهد: به زعم
او، جامعه ای که ما در ان زیست می کنیم دیگر ان جامعه ای نیست که میان ما و چیزها
فاصله می اندازد، ان جامعه ای که در ان می توانستیم با توجه به فاصله گرفتن مان از
چیزها بیگانگی مان را معنادار کنیم؛ فلاکتِ ما در همین نزدیکیِ گزاف و بیش از حد
به چیزهاست، به گونه ای که هر چیز و هر کس، حتی خودمان، بی درنگ و به وفور تحقق می
یابد. این دنیای بیش از حد واقعی، مبتذل و هرزه است.
در چنین جهانی انچه داریم دیگر ارتباط نیست، بلکه نوعی آلوده گیِ ویروسی است؛
هرچیزی بی درنگ از شخصی به شخصِ دیگر انتقال می یابد. اصطلاح "بی
بندوباری" اشاره به چنین فرایندی دارد: چیزها بی واسطه وبی بند و بی درنگ
اند، بدون فاصله و بدون بار و جاذبه؛ بدون لذت راستین.