من عمیقا به سبکی که بر قوام ان سینما فضاها را در ذهن شکل می دهد و به خلق فضاهایی برای فکر می انجامد و به انعکاسی از معماری ذات گذرای ذهن، تفکر و احساس انسان می رسد علاقه مندم . وظیفه ذهنی ساختمان ها و شهر ساختار دادن به هستی مان در جهان است و همچنین پرداخت پوسته ای است که میان خود تجربی و جهان شکل می گیرد البته باید این سئوال را مطرح کرد که ایا کارگردان فیلم هم می تواند دقیقا همین کار را با تصاویر پخش شده بر پرده سینما انجام دهد؟
این مطلب کوتاه از مقدمه ی یوهانی پالاسما در تحلیلش از پنج فیلم با چهار کارگردان( طناب و پنجره پشتی از هیچکاک، نوستالژیا از تارکوسکی، درخشش از کوبریک و مسافر از آنتونیونی ) تصویر واضحی را از مفاهیم معمار ـ نویسنده به نمایش می گذارد . این گوناگونی، بیشتر همراه با شیوه ی بی همتای هر کارگردان در بازگویی قصه، کیفیت های صوری شان، تکنیک ها، نورپردازی، صحنه پردازی و دیگر متغیر های اصلی فیلم می آید . این تفاوت ها، برای مثال، میان کنترل دست هیچکاک یا کوبریک و رهیافت فی البداهه و لوکیشن های الهام شده ی آنتونیونی، ما را به سوی رویکرد های تحلیلیِ متفاوتی هدایت می کند . (باید اضافه کنم که من تا این فیلم یا دیگر فیلم های تارکوسکی را ندیده باشم مقاله ی پالاسما درباره ی فیلم نوستالژیا را نمی خوانم، دیدن هر فیلم برای من، در فهم و احساس ایده های نویسنده کاملا ضروری است اگر چه دیگران با من موافق نیستند ) . برای مثال ،هر دو فیلم هیچکاک، شامل ترسیمات معماریِ نویسنده، پاسخگوی تکیه ی کارگردان بر جهت ها، فریم، حرکات دوربین ونورپردازی های معینی، برای انتقال مفاهیم واحساسات خاص است .
رگه ی نامتناقض در این کتاب، نقاشی است، ولو اینکه این مبحث قبلا در فاصله ی نزدیک به ده سال و یا بیشتر در جای دیگری چاپ شده باشند . این مبحث از تاریخچه ی شخصی نویسنده سرچشمه می گیرد اما همچنین از هم پوشانی با فیلم درنقاشی ها است که هر اثر هنری، فضای معماری را نمایان می سازد، خواه واقعی یا خیالی . برخی از لحظات روشن فکرانه ی این کتابِ بسیار لذت بخش از مقایسه ی فیلم ها با نقاشی های مشخصی آغاز می شود، در بعضی موارد، صراحتا عمدی، بر بخشی از تفکرکارگردان تاکید می کند .در نهایت، این تاثیر پذیری و هم پوشانیِ فرم های متفاوت بیان است که این کتاب در موردش به شرح می پردازد اگر چه پالاسما وام دارانظباطی ـ متقابل یا توجیه عقلانی رایج در دهه ی نود را در این اثر جای نمی دهد . تاکید او در عوض، بر کیفیت های مشترک معماری و فیلم است و در غالب یک معمار آن چیزی که سازنده می تواند از هر فیلم بیاموزد، در جهتِ کیفیت بالاتری از در ـ جهان ـ بودن است .