ژیل دلوز به جای انکه رخداد را ابژه ای ایستا یا کلیتی همْ چسب، با ارجاع به نقطه ای ثابت در زمان بداند، ان را فرایندی در جریان و ممتد از شدن می خواند، بر قوام چنین خوانشی جایگاه و معنای رخداد به هیچ رو مقید و متعین نخواهد گردید. رخداد در گفتمان دلوز نه وضعیتی مشروط، برامده از همْ رسش گونه های متفاوتی از فرایندها و جریان ها که در قامت فهم و موقعیتی تا ابد باز و گذرا تفسیر می گردد. این خوانش از رخداد با تولید یازدهم سپتامبر در قامت رخداد محقق گردید.
دلوز در مقاله ای تحت عنوان "ضمیمه ای بر جوامع کنترل"، نشان می دهد محیط امن به جای انکه بر قوام سیاست پلیسی سازی سخت هویت ها مقرر گردد به سوی مدیریت و کنترل تکْ پاره ای جریان ها تغییر جهت داده است. جهان پسایازدهم سپتامبری عمیقا همان جهان مبتنی بر قلمرو امن پساکلاوزویتسی است که در ان "ناشناسانِ ناشناخته" می توانند یک عملیات نظامی را برنامه ریزی کنند.