فضای حفرهholey space ، سومین فضا از فضاهای ماشینْ بنیان است که ساکنانش را متالورژیست های دوره گرد و اواره تشکیل می دهند، فضایی است به نسبت زیرْزمینی که در عین حال می تواند در قامت برایندی از فضای هموارsmooth space و فضای ناهموار striated space نیز تقریر شود. فضای حفره، فضایی زیرْخاکی شبیه پنیر سوییسی می باشد که عملا به تفکیک خاکsol فضای سیال هموار و زمینِ terre ناهموارِ متجسدِ متصلبِ ساکن می انجامد و از ترکیب ان ها اجتناب می ورزد. در این فرایند تفکیکی و مبتنی بر اجتناب از همْ رَسِــش، فضای حفره محل شک است و ظن، از نظر ژیل دلوز نشان دار شدن قابیل، نشان توراتی به منظور تجسد داغ گناه نیست، بلکه نشان گر تعلق به وضعیتی زیرْخاکی است، چرا که فضای حفره، توسط ساکنان روی زمین در قامت فضای افریده شده توسط دزدها و خلاف کارها تفسیر می شود.
فضای حفره وجوه تفاوت عمده ای با فضای هموار و سیال و فضای منقسم متصلب و ساکن ناهمگون دارد. حفرهْ زی یان و تونل کن های خسته و از دل و دماغ افتاده، کم و بیش تحت قیمومیت دولت نیستند و غالبا در اتحاد با روستاییان و کوچ نشینان علیه دولت مرکزی عمل می کنند. از همین روست که این بنیانِ ماشینی در فضای حفره متبلور گردیده و در ترکیب با فضای هموار به ریزوم ها شکل می دهد، اگر چه این امیزش به واسطه پرداختی دولتْ مبنا مسدود می گردد.
رابطه سابقا مثبت فضای هموار و حفرهْ فضاها تغییر کرده است، در حال حاضر دولت ها قادرند فضاهای همواری بیافرینند که عمیقا تحت کنترل هستند و از سوی دیگر تحت لوای همین فضای هموار نوعی مداخله نظامی را نیز ترتیب دهند. فضاهای حفره صرفا بر قرار فرار از چشمان جاسوسی دولت هوشمند رونق گرفتند و موجبات رفتن به زیرزمین فراهم امد. ایا نه این است که می توان فضاهای هموار جدید یا حفره فضاها را بدیلی دانست برابر فضاهی هموار در یک سازماندهی جهانی. پل ویریلیو در همین راستا بر شکل گیری زیست زیرزمینی در "لایه های معدنی" تاکید می گذارد، سبک زیست و سکونتی که ارزش های بی نهایت متنوعی را شکل می دهد. چنین تغییر رویکردی کاملا واضح و مبرهن است؛ دولت های جهانی، به رهبری امریکا، خطر "دولت های [به ظن شان] سرکش" را در بوق و کرنا کرده اند، دولت هایی که حالا توانمندی این را دارند که زرادخانه های تسلیحاتی شان را به زیر زمین برند تا از چشم ماهواره ها دور باشد و گرفتار برنامه های جاسوسی نشود. اولین این مثال ها را می توان در سال 2003 و ظن نسبت به کره شمالی مطرح کرد، اما بیشترین تبلور این نگره را می توان در "حمله پیشگیرانه" امریکا به عراق در سال 2003 به بهانه ماهیت ازمایشگاه های مخفی تولید سلاح های کشتار جمعی و امکانات ذخیره سازی این سلاح ها مشاهده کرد. جنگ پسا یازدهم سپتامبری امریکا نیز عملا مواجه ای بوده است با حفرهْ فضاهای شبکه معروف القاعده که ظاهرا تعداد بسیار زیادی پناهگاه زیرزمینی در اختیار دارند که با ظرافت نیز طراحی شده اند. البته در این میان، تونل ها و بانکرهای دولت امریکا از هر نوع سوظنی بری هستند.
فضای سیبر و فضای جنگلی نیز می تواند نقش حفرهْ فضا را ایفا کند، ان ها پوششی محافظ برای عملیات زیرزمینی فراهم می اورند. ارتش هایی همچون فارک از جنگل برای مراقبت از خودشان استفاده می کنند، نیروهای دولتی نمی توانند وارد این محوطه ها شوند، پوشش گیاهی این جنگل های غالبا بارانی نیز می تواند پوشش مناسبی برابر حملات هوایی باشد، فضای سیبر نیز دارای شکاف های و فضاهای خالی بی نهایت زیادی است، حفراتی که هکرها از درون ان ها به سایت ها و سرورها حمله می کنند.
مروری بر تونل های فراری که طی جنگ سرد در حیاط های حومه شهرها ساخته شده بود نیز می تواند جنبه دیگری از کنش متقابل فضای حفره، فضاهی ناهموار و فضاهی هموار را نشان می دهد و البته شبکه فاضلاب و تونل های مترو نیز می توانند همین پرداخت را تداعی کنند و از همین روست که مد نظر متخصصان شهری اند.