ژیل دلوز و فیلیکس گاتاری در کتاب هزار فلات خود بین دو نوع فضا تمایز قائل می شوند: فضای هم وار و فضای ناهم وار، این تمایز با تفکیک میان امر سیار و امر ساکن عجین است، بین فضای متاثر از ماشین جنگ و فضای برامده از دستگاه دولت. با این حال و علی رغم انکه ژیل دلوز و فیلیکس گاتاری این دو قسم فضا را ذاتا متفاوت می دانند، وجود هر دو را صرفا در شرایط ترکیبی ممکن می بینند.
مبتنی بر انگاره پردازی های دلوز و گاتاری، فضای هم وار توسط رویدادها اشغال شده است، فضای هم وار فضایی است به نسبت لمسی و کمتر دیدمانی، فضایی است بیش تر برداری و کمتر متریک. فضای هم وار، موید صحراست و دریا و گستره های عظیم یخ زده، فضایی است مملو از دسته های دوره گرد و عشایر. بستری است برای ویژهْ داشت های بعضا مردم شناسانه ای متشکل از گستره متنوع و ممتدی از کنش های ازاد. تجربه مبرز فضای هم وار، فضایی است کوتاه مدت و بی نهایت بسته و نزدیک؛ بدون هر نوع مدل بصری برای تشخیص نقاط ارجاعی یا فواصل غیر قابل تغییر و ثابت. فضای هم وار به جای تمرکز بر فرم های متریکِ فضاهایِ ناهم وار برساخته ایست از جهت گیری مدام در حال تغییر عناصر ناـ یکجاـ نشین و سیالی که لذت را بر قوام روابط ملموس و بساوشی میان خودشان تجربه می کنند.
هم وار بودگی هیچ گاه به معنای هم گونی و یک مایه بودن نیست بلکه بیشتر بر نوعی بی شکلی غیر رسمی تاکید می گذارد، این فضای ناهم وار است که به هم گنی و یک مایه گی می انجامد. هم گنی فرم محدود برامده از فضایی است در تمام جهات و از هر لحاظ ناهم وار.