ـ شما گفته اید که معماری فرمی از سیاست است، می توانید بیشتر در این مورد توضیح دهید؟
پیتر آیزنمن: فاشیسم و پروپاگاندای اتحاد جماهیر شوروی در روسیه دقیقا تبلور همین گزاره اند. المان نازی هم دقیقا همین روند را بر معماری جاری ساخت، المان و روسیه در دهه 1920 مثال های جالبی از این گزاره اند که رژیم ها چگونه از معماری و هنر به مثابه ابزاری تبلیغاتی استفاده می کنند.
ـ شما در دهه 60 بر این باور بودید که امریکا هیچگاه از معماری به عنوان ابزار سیاسی استفاده نکرده است، ایا این گزاره امروز [گفت و گو در سال 2012 صورت گرفته است] نیز صادق است؟ ایا امریکای معاصر از معماری به مثابه یک نیروی سیاســــــــی استفاده می کند؟
پیتر آیزنمن: همه چیز بر همان مدار می گردد. حوزه عمومی که در اروپا شکلی از سیاست است در امریکا بعد سیاسی ندارد. ایده معماری به مثابه ژورنالیسم که در ایتالیا رایج بوده است، در امریکا محقق نشد. در واقع، پس زمینه فکری و ایده ای که حوزه عمومی را در اروپا شکل می دهد به جد با امریکا متفاوت است. در اروپا حوزه عمومی جایگاه بی نهایت قوی و عمیقی دارد.
ـ شما در اثار تئوریکتان بر یافت چگونگی شکل دادن به تفکرات سیاسی رادیکال توسط معماری تاکید می گذارید، ایا دانشجویانتان را هم ترغیب می کنید که هنجارهای اجتماعی را به چالش کشند؟
پیتر آیزنمن: مگر کار دانشگاه جز این هم هست؟ اساتید بایستی تفکرات دانشجویان در مورد هنجارهای پذیرفته شده در چارچوب رشته شان را به چالش کشند. دانشگاه باید وضع موجود را به چالش گیرد.