آیا این از هنری برگسون آغاز می شود یا پیش از آن؟ اینکه مکان همیشه با واژگانی چون مرده، ثابت، غیردیالکتیکی و ایستا پیوند دارد و زمان با واژگانی چون زنده، غنی، بارور، و دیالکتیکی. همان طور که می دانیم بزرگ ترین دغدغه فکری در قرن نوزدهم مساله تاریخ و موضوعات مربوط به آن چون پیشرفت و تعلیق، وقایع برهم انباشته و گذشته سرشار از مردان برتر بوده است... اما باید گفت دوران حاضر بی شک بیش از ادوار دیگر دوره مکان خواهد بود.
اکنون ما در دوره همزمانی و همسایگی تناقضات به سر می بریم و دور و نزدیک، همبستگی و پراکندگی را توامان شاهد هستیم و تجربه می کنیم. من معتقدم در حال حاضر تجربه ما از جهانی که در درازنای زمان رشد کرده بیشتر شبیه به تجربه شبکه یی از نقاط به هم پیوسته است که پیوندش را با کلاف اصلی خود قطع کرده است. در این دوره ممکن است انسان گمان کند تضادهای ایدئولوژیکی خاصی که جدل های امروز را نیروی تازه یی می بخشند مخالف زادگان پارسای زمان و ساکنان متعین مکان هستند.