میشل فوکو روش برخوردش با تاریخ را تبارشناسی می خواند؛ مفهومی وامدار فردریش نیچه؛ تبارشناسی مستلزم تحلیل جزییات آرشیوی مربوط به یک نهاد یا عمل و افشای خصلت زمانمند امری است که ویژگی طبیعی اکنون ما به نظر می رسد. تاریخ سنتی، گذشته را از منظر حال توضیح می دهد، اما در تحلیل تبارشناسانه، "اکنون" ترکیبی کم و بیش تصادفی از عوامل محیطی است و شرایط و کم و کیف ان محصول عوامل مزبور است. اساسا هدف از نوشتن تبارشناسی چیست؟ " تاریخ اکنون" موسساتی مثل زندان (یا کنش های مربوط به نظارت ویدئویی، عدالت ترمیمی و غیره) نشان می دهد که موسسه مورد مطالعه جز ضروری نظام عدالت کیفری نیست، چون تکوین ان "متقاطع و منقطع" است. به قول دیوید گارلند، "هدف تاریخ میشل فوکو پرتو افکنی بر موضوع یا نهاد کنونی و به چالش گرفتن یا به لرزه افکندن حال است"، پس"به بررسی شرایط تاریخی که سبب پیدایش ان شده می پردازد". برای مثال، میشل فوکو در تحلیل خود درباره زندان درکتاب مراقبت و تنبیه از این واقعیت سخن به میان می اورد که ما از ابتدای قرن هجدهم پیوسته از زندان به مثابه نهادی که همیشه بوده و باید باشد سخن گفته ایم. میشل فوکو در عجب است و می خواهد بداند چه شرایطی سبب ساخت زندان شده است و بین مجازات حبس و راهبردهای کنونی قدرت چه همبستگی هایی وجود دارد.