وقایعی مانند جنبش اشغال وال استریت، بهار عرب، تظاهرات در
یونان و اسپانیا و نظایر ان را بایستی نشانه هایی از آینده دانست. ما باید از منظر
تاریخی گرانه معمول که یک واقعه را از طریق زمینه و پیدایش ان درک می کند فراتر
رویم، چرا که طغیان های رهایی بخش رادیکال را نمی توان اینگونه درک کرد: به جای
تحلیل ان ها به عنوان بخشی از پیوستار گذشته و حال، باید ان ها را در منظر آینده
بیاوریم و همچنین تکه پاره هایی محدود، کج و معوج و گاهی منحرف از یک آینده
یوتوپیایی را در نظر بگیریم که به منزله پتانسیلی پنهان در حال حاضر نهفته اند. به
گفته دِلوز، در پروست: "ادم ها و اشیا مکانی را در زمان اشغال می کنند که
قابل قیاس با مکانی که در فضا دارند نیست." مادلن مشهور به لحاظ مکانی اینجاست
اما زمان حقیقی اش زمان دیگری است، به همین سیاق باید این هنر را بیاموزیم که از
موضع سوژه ای ملتزم، عناصری را بازشناسیم که اینجا در فضای ما هستند ولی زمانشان
متعلق به اینده ای رهایی یافته است.