کتاب "کاخ
هایی برای مردم؛ چگونه زیر بنای اجتماعی می تواند به نبرد با نابرابری و قطبی شدن و
زوال زندگی مدنی کمک نماید" از
اریک کلایننبرگ؛ استاد جامعه شناسی و مدیر موسسه دانش عمومی
در دانشگاه نیویورک است که به سال 2018 درآمریکا
منتشر شد.
ما در
عصر تقسیمات و جداسازی های عمیقی زندگی می کنیم. آمریکایی
ها خود را درون مرز های نژادی، مذهبی و فرهنگی جانمایی می کنند و منجر به افزایش سطح قطبی شدنی شده اند که از
زمان جنگ های داخلی تاکنون در این کشور مشاهده نشده است. متخصصان و سیاستمداران از
ما می خواهند برای رسیدن به هدف مشترک با یکدیگر همکاری کنیم، اما دقیقا چگونه می توان این کار را انجام داد؟
کلایننبرگ
معتقد است آینده جوامع دموکراتیک فقط مبتنی بر ارزشهای مشترک نیست بلکه بر محوریت
فضاهای مشترک قرار دارد: کتابخانه ها،
مراکز مراقبت از کودکان، کتابفروشی ها، کلیساها، کنیسه ها و پارک ها به مثابه
فضاهای حیاتی اند که در مواردی منجر به شکل گیری ارتباطات رهایی بخش
زندگی می شوند. کتاب؛ ما
را تشویق می کند تا نقش حیاتی این فضاها را در زندگی مدنی به رسمیت بشناسیم. زیربنای اجتماعی ما؛ می تواند کلیدی در جهت خلق ارتباط میان تقسیمات
به ظاهر غیر قابل ارتباط پذیر و تامین و حفظ دموکراسی باشد.
شهرهای ما با بحران هایی ازجمله افزایش سریع و تصاعدی هزینه های مسکن
، اعیانی سازی گسترده و شکاف رو به رشد
میان غنی و فقیر مواجه اند.
کلایننبرگ در "کاخ هایی
برای مردم" این موضوع را مطرح می سازد که آینده بهتر برای شهرها و جوامع ما می تواند بر اساس
مفهوم زیربنای اجتماعی ساخته شود. او به
دنبال یک عقیده رایج ریشه دار از اندیشه اجتماعی الکسی د توکویل و جان
دیویی تا رابرت پاتنام؛ زیربنای اجتماعی را به مثابه
"چسبی واقعی" می داند، که
ما را به یکدیگر مرتبط ساخته و منجر به پیوندمان در جوامع مان می گردد. او استدلال می کند تجدید تعهد
ما نسبت به این زیربناها؛ برای بازسازی،
انسجام بیشتر، مدنییت و جامعه ای رو به جلو ضروری ست.
ریچارد
فلوریدا در این راستا مصاحبه ای با کلایننبرگ در سپتامبر 2018 انجام داده است: چگونه "زیربنای اجتماعی" می تواند موجب
پیوند مردم گردد و آنها را کنار یکدیگر قراردهد؟ در این مصاحبه کلایننبرگ به ما می
گوید مدارس، کتابخانه ها و سایر نهادها چگونه می توانند حس هدف مشترک را بازگردانند.
فلوریدا:
زیربنای اجتماعی چیست - چگونه آن را تعریف می کنید؟
کلایننبرگ: زیربنای اجتماعی مجموعه ای از مکان های کالبدی و سازمان هایی ست که به
تعاملات ما شکل می دهند. زمانیکه
که زیربناهای اجتماعی قدرتمندند، همه نوعی از تعاملات اجتماعی را پرورش خواهند داد،
به ایجاد روابط کمک می کنند و جامعه را از یک مفهوم مبهم و فازی به یک تجربهء زیسته تبدیل می نمایند. هنگامی
که زیربنا های اجتماعی تخریب شده، کم ارزش
و/یا نادیده انگاشته می شوند، ما بیشتر در سیستمی ایزوله رشد خواهیم کرد.
زیربنای اجتماعی به اندازه
زیربناهای آب، غذا، انرژی و یا حمل و نقل،
واقعی و مهم است
. مجموع این زیر لایه ها؛ از زندگی اجتماعی پشتیبانی می نمایند. ایده این است که زندگی اجتماعی مورد تجربه ما، در خلاء اتفاق نمی افتد؛
زمینه ای برای رخدادن آن، وجود دارد. زندگی اجتماعی می تواند از سوی مکان هایی که ما در آنجا ها وقت خود را می
گذارانیم؛ پشتیبانی یا تضعیف گردد.
این چیزی
ست که ما نتوانستیم آن را بفهمیم و به همین دلیل امکانات لازم برای ساختن آن را نادیده انگاشتیم یا بدرستی نشناختیم. فکر می کنم مردم اعتقاد دارند چسب
اجتماعی بی اثر شده، و سطح قطبی شدن و
تقسیم بندی و جداسازی که ما در حال حاضر تجربه می کنیم، ناپایدار است. اکنون لحظه ای مهم است برای شروع تفکر جدی در مورد اینکه چگونه حس هدفی مشترک را
بازسازی نماییم.
فلوریدا:
ما پیش از این با مفهوم "مکان های سوم" آشنا شدیم: بار گوشه های خیابانی،
کافی شاپ، آرایشگاه، و مانند آن. چگونه
زیربنای اجتماعی از جایگاه سوم متمایز می گردد؟
کلایننبرگ: مکان
های سوم می توانند بخشی از زیربنای اجتماعی باشند. موسسات
تجاری نقشی کلیدی در شکل دادن به چگونگی تعاملات ما دارند
. طی تحقیقاتم در شیکاگو مشاهده کردم: اگر در محله ای فقیر
زندگی می کردید که دارای خرده فروشی های انبوه و شکوفا بود، احتمالا بیشتر از خانه
تان خارج می شدید و به مناطقی می رفتید که
می توانستید ارتباطات اجتماعی برقرار نمایید.
اگر به اندازه کافی خوش شانس باشید تا در نزدیکی یک بار، رستوران یا
کتاب فروشی زندگی کنید که واقعا یک فضای خوش آمد گو بشمار می آید، از داشتن آن
مکان سوم بهره مند خواهید شد.
ولیکن؛
دامنه زیربنای اجتماعی گسترده تر است. شامل مجموعه ای از امکانات عمومی
و همچنین خصوصی و تجاری است. به عنوان
مثال، کتابخانه عمومی: که خدمات متنوع و منافع عمومی را برای افراد در تمام سنین و
موقعیت ها صرف نظر از طبقه اجتماعی ، نژاد، قومیت و وضعیت شهروندی، فراهم می کند. آنها موسسات شگفت انگیزی اند و غیرقابل تصور است که بدانها دسترسی نداشته
باشیم. هر شهروندی نسبت به میراث فرهنگی خود و دسترسی به مکانی آزاد، محق است تا بتواند حال خود را در آنجا، خارج از شرایط
بازار، بهتر نماید.
مراکز
نگهداری از کودکان، زمین های ورزشی، مدارس - بخشی از زیربناهای اجتماعی بشمار می
روند.
فلوریدا:
شما در مورد محدودیت رویکرد "پنجره های شکسته" نسبت به جرم و جنایت نوشتید. آیا زیربنای اجتماعی به روشی بهتر اشاره دارد؟
کلایننبرگ: رویکرد "پنجره های شکسته" نباید منجر به توقف سیاست تحمل صفر
(مجازات سختگیرانه برای نقض قوانین با هدف از بین بردن رفتارهای نامطلوب)و برنامه فریسک
می شد. همچنین در نقطه ای از خاستگاه، یک ایده اجتماعی-زیربنایی را شامل می شد. این یک تلنگر برای من بود که به عقب برگردم
و مقاله «آتلانتیک 1982» را بخوانم، زیرا از لحاظ سیاسی به مثابه توجیهی
برای مجموعه ای از تاکتیک های نظارتی بکار رفته
که حتی نویسندگان ش هم از آن دفاع
نمی کنند.
تئوری
پنجره های شکسته؛ با بیانیه ای بدین مضمون آغاز می شود: زمانی که یک
ساختمان رها شد، یک پنجره شکست، گرافیتی نوشته شد، و مردم درک کردند که هیچ کس نسبت به
آن مکان دید ندارد، توجه و کنترلی بر نظم اجتماعی وجود ندارد، جوامع مورد هدف و
مستعد ابتلا به خشونت و اختلال می گردند.
آنها فضاهای کالبدی اینچنینی را به مثابه مکان دعوت کننده به جرم شناختند. خط مشی
واکنشی به آن این بوده که فعالیت های
جنایی را متوقف سازند، اما جالب توجه است، هرگز به این فکر نشد که می توانیم بسادگی
پنجره را تعمیر کنیم. ما هرگز به
این فکر نکردیم که خانه رها شده یا خالی از سکونت راتعمیر و پر کنیم.
فلوریدا:
ما هر دو بچه داریم، بنابراین هنگامی که
در مورد زیربناهای اجتماعی برای کودکان نوشتید، بلافاصله آن را درک کردم. شما فکر می کنید کلیدی در جهت توسعه زیربناهای اجتماعی مناسب برای
خانواده ها وجود دارد؟
کلایننبرگ: بیایید
با مرکز مراقبت از کودکان شروع کنیم. جامعه
شناس مدرسه هاروارد، ماریو اسمال، انواع مختلف مراکز مراقبت از کودکان را
مورد بررسی قرار داد و مکان هایی را مشاهده نمود که به سختی کار می کردند تا مورد
خوش آمد والدین قرار گیرند، این مکان ها، فضای اجتماعی غیر رسمی ایجاد می کنند و حتی
والدین زمان هایی را در آن مراکز می گذرانند، همچنین این مراکز موفق به تقویت روابط
میان اعضاء خانواده و کل خانواده ها با یکدگیر شده اند که این امر زمینهء حمایت اجتماعی متقابل را فراهم آورده است. طراحی کالبدی و برنامه نویسی
موسسات ما، برای کودکان می تواند تفاوت بزرگی ایجاد نماید.
در این
کتاب، من در مورد مدرسه ای در نیویورک که بچه هایم در آنجا درس می خوانند، نوشتم که در کنار
آن، پیاده روی عریض و وسیع وجود دارد و مینی پارکی در مقابل آن است و سیاست هایی بکار
گرفته می شود که والدین کودکان در مقاطع ابتدایی، 15 تا 20 دقیقه را در کلاس درس با
بچه های دیگر و والدین بگذرانند. این مجموعه به گونه ای تنظیم شده که امکان توسعه یک اجتماع حول مدرسه، غیر ممکن نیست.
در حالی که وقتی همسرم و من بچه هایمان را به دره سیلیکون بردیم تا یک سال در استنفورد بمانیم، متوجه شدیم
تقریبا همه، بچه های شان را با ماشین جابجا کرده و به نوعی در راه اتومبیل
رو رها کرده اند. در نتیجه، شما واقعا نمی
توانید شناختی در مورد مدرسه یا خانواده های دیگربه شیوه ای مشابه آنچه در مورد نیویورک گفتم، بدست
آورید. بهره وری ای که در بسیاری از بخش های زندگی می
تواند خیلی خوب هم باشد، در جایی دیگر می تواند دشمن روابط خانوادگی محسوب گردد.
فلوریدا:
بسیاری از نیروها، ما را ایزوله می کنند. تراکم شهر یا محله، چه نقشی در برقراری زیر
بنای اجتماعی دارد؟
کلایننبرگ: من
در شیکاگو ، محله ای به نام "اولد تَون" بزرگ شدم، که ترکیبی از خانه
های تک خانواری و آپارتمان های کوچکتر بود. نسبتا کم
تراکم در مقایسه با منهتن، جایی که در حال حاضر زندگی می کنم. اولد
تَون نوعی چشم انداز شهری داشت که مردم را به "درنگ کردن" دعوت می کرد؛ برای نشستن در
پلکان های جلوی خانه هاو معاشرت کردن.
خیابان
های متقاطع منهتن جنوبی، درست در نقطه مقابل قرار دارند. احتمالا شما با سرعت می توانید به سمت خانه خود بروید. این بدان معنی نیست که شیکاگو جایگاهی بهتری از
منهتن است، فقط بدان معنی ست که در منهتن،
شما نیاز به مجموعه ای دیگر از نهاد های اجتماعی جهت ایجاد فضاهایی برای قدم زدن دارید.
فلوریدا:
کافی شاپ ها، بار ها و غیره توسط بسیاری به مثابه نشانه های اعیانی سازی دیده می
شوند. چگونه زیربنای اجتماعی منجر به شمولیت گسترده
تر می شود؟
کلایننبرگ: مهمترین
چیز دانستن این نکته است که سرمایه گذاری در زیربنای
اجتماعی بدون برنامه ریزی دقیق، می تواند جابجا شدگی و نامناسب ترین مکان یابی ها را در جهت اعیانی سازی تسهیل نماید. من سال ها به این موضوع فکر کرده ام چراکه مدیر تحقیق بازسازی از طریق
طراحی، در یک مسابقه فدرال برای بازسازی مناطق تحت تاثیر طوفان سندی بوده ام. یکی از پروژه هایی که از رقابت خارج شد،،
شامل ساخت زیربناهای اجتماعی در ساحل شرقی منهتن جنوبی می شد، که منطقه ای
متراکم با مسکن عمومی و فقر بالا است.
از همان
ابتدا، ساکنینِ درگیر روند برنامه ریزی، نگرانی واقعی خود را ابراز کردند، که اگر
آنها از طرح حمایت کرده اند، به راحتی نیز
خواهند توانستند آن را از بین ببرند. مردمیکه در مورد شهر های
آینده فکر می کنند، این روزها درباره انعطاف پذیری حرف می زدند. آنچه که ساکنین
سمت شرقی منهتن جنوبی به درستی درک کردند این است که شما نمی توانید به عقب بر
گردید اگر قصد دارید رو به جلو حرکت کنید. بحث این بود چه کاری می توانیم انجام
دهیم تا مطمئن شویم سرمایه گذاری در زیربنای اجتماعی صرفا قطبی شدن
و نابرابری بیشتری را در پی نخواهد داشت؟
وپاسخ
آسانی وجود ندارد. اهمیت رهبری
سیاسی و سیاست در اینجا بسیار است، اینکه چه نوع قوانینی برای حفاظت از ساکنان
منطقه و مستاجر ها وجود دارد. سالیان سال است که برای اجاره دهندگان از سیاست های
حفاظتی اصلاحی استفاده شده و فکر می کنم که این تغییرات سیاستی منجر به جابجا شدگی و اعیانی سازی های خطرناک ترشده است. احتمال می دهم سوال شما این باشد: "چطور می
توانیم ساخت زیربنای اجتماعی را بهتر و با کمترین آسیب انجام دهیم؟ نمی دانم که تضمینی وجود دارد یا
خیر، اما فکر می کنم مسئولیت سیاستمداران و شهروندان این است که در همه حال در
مورد این مسائل به بحث بپردازند و بدانها توجه داشته باشند.
فلوریدا: در مورد حومه شهر چطور؟ آنها چگونه با
تراکم کمتر، زیربنای اجتماعی ایجاد می کنند؟
کلایننبرگ: در
حال حاضر فشار زیادی در راستای فکر کردن در مورد چگونگی توسعه مناطق پیاده محور
تر در حومه ها وجود دارد. زمانیکه به حومه های انحصاری و ثروتمندتر نگاه می کنیم، می
توانیم ارزش نهادن بر زیربنای اجتماعی را ببینیم و اینکه چقدر برای آمریکایی ها واجد ارزش و مهم
است. این حومه ها مکان
هایی اند که قبلا در زمینه زیربنای اجتماعی سرمایه گذاری کرده اند. حومه های ثروتمند دارای امکانات ورزشی و پارک های عمومی هستند.
کتابخانه های حومه های ثروتمند ما مکان های شگفت انگیزی اند. نمیخواهم
خوانندگان فكر كنند حومه ها درزمینه زیربنای اجتماعی سرمایه گذاری نمی کنند. به نوعی، آنها بیشتر از شهرها در این مورد سرمایه گذاری می نمایند.
فلوریدا:
آیا زیربنای اجتماعی از بالا به پایین ساخته خواهد شد و یا امری برآمده از پایین خواهد بود؟
کلایننبرگ: یک
مورد عالی در مورد ایالات متحده این است که ایالت ها و شهرها، آزمایشگاهی برای
دموکراسی محسو ب می شوند و به ما اجازه می دهند با سیاست های متفاوت، آنها را مورد
آزمایش قرار دهیم و ببینیم چه اتفاقی می افتد. شهر فیلادلفیا با هزینه ای
کم راهی برای کاهش خشونت در بسیاری از خطرناک ترین محله ها با سرمایه گذاری در
مکان ها به جای مجازات افراد پیدا کرده است. شاید به لحاظ علمی هنوز چفت و بست اساسی نداشته
باشد اما به راحتی می توانید این ایده سیاست گذاری را تصور نمایید و آن را بسط
دهید.
فکر می
کنم در شهرهای سراسر کشور انرژی های باور نکردنی در سطح مردمی وجود دارد و ما شاهد
احیاء مشارکت مدنی هستیم. لیکن نکته
بسیار مهمی در اینجا وجود دارد که باید بدان توجه داشته باشم... در ایالات متحده، پول مورد نیاز
برای انجام این نوع بازسازی واقعا در سطح شهر(حکومت شهری) وجود ندارد، این یک
مشکل محسوب می شود. شهرها باید از طریق
ایالت ها یا دولت فدرال به منابع مالی مورد نیاز دست یابند.
در فقدان
رهبری سیاسی بزرگتر، سخت است که زیربنا را در جایی که باید، اصلاح نماییم. سرمایه
گذاری زیربنایی در مقیاس بزرگ باید هماهنگی میان دولت های فدرال، ایالتی و شهری را
در برداشته باشد. فکر می کنم انرژی و راه حل ها از داخل شهرها می آیند، اما
منابع باید از چیزی بزرگتر بیرون بیایند و تامین گردند.
فلوریدا:
با توجه به تقسیمات و جداسازی هایی که در حال حاضر وجود دارد؛ زیربنای اجتماعی
عملا چگونه می تواند ما را در کناریکدیگر قرار دهد؟
کلایننبرگ: این
مهم فقط از طریق تجربه های مشترک و تلاش
های مشارکتی ما در جهت حل مشکلات مشترک در مسیر پیشرفت مورد نظرمان، قابل
دست یابی است. تصمیم نداریم تفاوت هایمان را از طریق متقاعدسازی اخلاقی حل کنیم. و
نمی خواهیم این کار را از طریق جر و بحث
انجام دهیم، و این امر به وضوح از طریق روند سیاسی رسمی اتفاق نخواهد افتاد. کمپین ها و انتخابات ما را در کنار یکدیگر
قرار نمی دهند؛ آنها ما را بیشتر از هم جدا می سازند.
لیکن راهی
برای حرکت رو به جلو می بینم. من در این کتاب در مورد کتابخانه های شعبه ای
زیاد صحبت می کنم و دلیلش این است آنها مکان هایی اند که می بینم هر روز
به بهترین سنت ها و رسوم امکان ظهور و بیان شدن می
دهد. - مردمی که فرصت های مطالعه در یک
زبان یا شانس دومی را از طریق یک برنامه آموزشی-شغلی به دست می آورند. نوعی از سرمایه گذارهایی وجود دارد که مردم در جوامع خود ، هم در مناطق
جمهوری خواه و هم دموکرات انجام می دهند، که از برخی اصول و نگرانی های مشترک
پیروی می کنند.
متأسفانه، همه چیز به طرز چشمگیری در
ایالات متحده فروپاشیده است، فکر می کنم باید در سطح بنیادین؛ آغاز به بازسازی نماییم.
نگرانی های مشترک ما چیست و چگونه آن ها را مدیریت می کنیم؟ فکر می کنم آنجا، نقطه ساختن است. گفته من به
این معنا نیست که معتقد باشم زیربنای اجتماعی تمام مشکلات ما را حل خواهد کرد، اما
فکر می کنم زیربنای اجتماعی تنها مکانی است که می توانیم به طور معناداری از آنجا آغاز
نماییم.