همواره تلاش کرده ام تا در چارچوب توزیع های افقی، نوعی
از مساوات محوری آنارشیستی، که رابطه عمودی از بالا به پایین را رد می کند؛ ترکیبی
از سیستم های ممکن، نه در چارچوب سطح و لایه های زیرین، فکر کنم. هر جایی که به
دنبال زیرلایه نهفته باشیم، جایگاه برتری به وجود می اید. تلاش کرده ام تا
توپوگرافی ای را متصور شوم که این جایگاه برتر را پیش فرض خود قرار ندهد. از هر
نقطه معینی، تلاش برای برساختن شبکه ای مفهومی امکان پذیر است، شبکه ای مفهومی که
تصور گزاره ای را ممکن می سازد که خودش باعث تاثیرگذاری یک نقاشی یا قطعه ای
موسیقی شود، کنشی که باعث شود، واقعیت پدیدار شود، چه در قالبی تغییرپذیر و چه در
قالبی تغییرناپذیر.