ساندرا بارتولی و کیتو ندو: نسبت میان بیماری به مثابه
استعاره و معماری، موجب می شود، معمار برای خودش نقش جدیدی در نظر می گیرد؛ به یک
شفادهنده تبدیل می شود، شخصی که جامعه را از بیماری مدرنیته محفوظ نگاه می دارد،
ایا فکر می کنید این یک برنامه آگاهانه است، برنامه ای که تلاش می کند مردم را به
واسطه فرمی از کمپین بازاریابی marketing campaign از انچه می
تواند برایشان اتفاق بیافتد برحذر دارد؟
بئاتریس کولومینا: ایده معمار به مثابه شفادهنده به ویتروویوس بازمی گردد. حفظ سلامت
همیشه یکی از مهمترین مسئولیت های معماران بوده است. انچه در ادوار مختلف تفاوت می
کند کانسپت سلامت است. بر این باورم که معماری مدرن بر مدار نظریه نوینی از سلامت
شکل گرفته است و این نظریه را می توان در هر چالش فکری ای که در عمل به بسط معماری
مدرن انجامید مشاهده کرد. ترجیح می دهم از واژه عمومیت publicity به
جای بازاریابی marketing استفاده کنم. عمومیت دهی مدرن ارتباط مستقیمی با راهی دارد که معماری مدرن
تحت شمول ان ارائه می شود و البته ادبیاتی rhetoric که این شمول از
معماری را تبلیغ می کند، ادبیاتی که به شدت بر ترس از بیماری بنا شده است. به طور
مثال لوکوربوزیه، در کتاب شهر درخشان (1933) ایده زمین طبیعی به مثابه "دوایی
برای رماتیسم و سل" را رد می کند و ان را "دشمن انسان" می خواند.
او تاکید می کند پیلوت به کار جدا کردن خانه از رطوبت و شرجی بودن و زمین می اید،
پدیده هایی که حامل و پرورش دهنده ی بیماری اند، به گمان او سقف، باغی است برای
ورزش و گرفتن حمام افتاب.
معماران آوانگارد ابتدای قرن بیستم؛ از لوکوربوزیه بگیرید تا جان دویکر و ریچارد
نیوترا معماری تازه شان را به مثابه پدیده ای [به عموم] ارائه می کردند که همچون
سازوبرگی شفابخش به کار مراقبت و ارتقا کیفیت های بدن [کاربران] می امد. حتی
ساختمان ها هم ارام ارام به تصاویر ایکس رِی شبیه می شدند، تصاویری که تمام رازهای
درونشان را آشکار می کرد. به آسمانخراش شیشه ای میس ون دروهه (1922) در برلین دقت
کنید، تمام اسکلت داخلی اش در معرض دید است. خیلی اتفاقی نیست که میس تصاویر ایکس
ری را جمع می کرده و منتشر.
ارائه معماری مدرن به مثابه ماشینِ سلامت پاسخی بوده است به ترس های واقعی همان
زمان. ترس از بیماری بسیار مهم تر از زیبایی ادعایی دیوارهای سفید مدرن بوده است.
دکترها و پرستارها قبل از معماران به مردم تاکید می کردند برای عدم ابتلا به سل از
پرده ها و فرش ها و زیورالات پر طمطراق حذر کنند و صرفا به تختخوابی ساده و یک میز
[برای فضای داخلی] بسنده نمایند ـ عناصری که به سادگی تمیز می شود و به سختی گرد و
خاک می گیرد و الودگی رویشان تلنبار می شود.
ساندرا بارتولی و کیتو ندو: اینگونه که شما می گویید، می توانیم نتیجه بگیریم
مدرنیسم بر مبنای پارانویا و هیستری شکل گرفته است؟ بئاتریس کولمینا: فکر می کنم انتونی وایدلر هست که می گوید، معماری تماما محصول وحشت
panic است. او تمرکز بحثش را بر معماری باروک می گذارد، اما این ایده را به
معماری مدرن هم بسط می دهد؛ معماری ای که پی ایند ترس از سل است. در ان مقطع زمانی
بیماری سل یک خطر واقعی و بلقوه بوده است، از هر سه نفر، یک نفر به بیماری سل
مبتلا میشده، فکرش را بکنید، این وضعیت امروز چه بلوایی به پا می کرد. خیلی جالب
است که این ترومای بزرگ در تمامی حوزه ها مورد مطالعه قرار گرفته است، اما در
معماری به وضوح و به طرز غریبی نادیده انگاشته شده.