نوشته های کافکا به دو نوع بوروکراسی اشاره می کنند، بوروکراسی قدیمی و جدید. بوروکراسی قدیمی، بوروکراسی امپراتوری و خودکامه است؛ چینی است و بوروکراسی جدید که همان بوروکراسی کپیتالیستی یا بوروکراسی سوسیالیستی است. این دو وضعیت همْ پوشانی دارند، این طور نیست که بوروکراسی جدید، فرم هایش را به راحتی به دست نمی آورد . . . بوروکراسی مدرن به طور طبیعی از دل فرم های باستانی زاده می شود، به ان ها واکنش نشان می دهد و با دادن کارکردی کاملا امروزی به ان ها، متحولشان می کند و دقیقا به همین دلیل است که ان دو وضعیت معمارانه در یک وضعیت هم زیستی بنیادین به سر می برند: کافکا در اغلب کارهایش این همْ زیستی را به تصویر می کشد. این دو وضعیت در دل یکدیگر و در قلب جهان مدرن کار می کنند. سطوح مختلف سلسله مراتب آسمانی و همْ جواری دفترهای اداری تقریبا زیرْزمینی. کافکا خود در مرز این دو بوروکراسی ایستاده است: اول شرکت بیمه و بعد دفتر بیمه حوادث کارگری. . . هر دو دستی در گردش امورات سرمایه داری پیشرفته دارند، اما محتوای ان ها چیزی جز همان ساختار پوسیده و پیشاپیش از مد افتاده ی سرمایه داری پیرو بوروکراسی نیست. مشکل است بتوان تصور کرد کافکا تا پایان عمر خود چیزی درباره پروژه های آوانگارد و کانستراکتیویست های روس نشنیده باشد. پروژه تاتلین برای بین الملل سوم در سال 1920 ارائه شد: برج حلزونی با چهار اتاقک گردان که بر حسب مدلی نجومی، هر کدام با سرعت متفاوتی در گردش بودند و پروژه لازلو موهولی نای در سال 1922: حالا دیگر مردم باید به بخشی از کارکرد برج بدل شوند؛ برجی که حالا چیزهایی هم به ان افزوده شده است: مسیری با نرده های حفاظ از بیرون و ماپیچی بی حفاظ به نام مسیر قهرمان در داخل، بالابر و یک موتور غول پیکر؛ نوعی از آوانگاردیسم پارانوئیک. انگار مدرن ترین نوع کارکردگرایی، به شکلی کم و بیش ارادی، به باستانی ترین و افسانه ای ترین فرم ها، واکنش نشان می دهند، به این ترتیب ما با تداخل دو جانبه دو نوع بوروکراسی، بوروکراسی ای از مدافتاده و یک بوروکراسی آینده سر و کار داریم. . . با عنایت به این ماهیت ترکیبی، تنها کاری که می توانیم انجام دهیم این است که ماحصل کا را تحت عنوان دو قطب تفکیک کنیم: کهنه گرایی همراه با کارکردگرایی امروزی و فرماسیون های نوظهور.