ژاک دریدا می نویسد، اگر بدون لبخند بر لب به دیگری
خوش آمد بگوییم، اگر به دیگری بگوییم "داخل شو" اما نارحت یا عصبانی
باشیم، دیگر به معنای مهمان نوازی نیست. از نظر دریدا مهمان نوازی با چند شاخص
معنا می یابد: خنده، گریه شوق، اقامت، سکونت، خانه و . . . زیرا فرد در خودش سکونت
دارد، در مکانی به نام خانه سکونت دارد و در جامعه و کشور و نهایتا جهان. . . دریدا از بومیان امریکای جنوبی می گوید که هنگام ورود یک غریبه به محل اقامتشان
گریه شوق سرمی دهند. آداب خوش امدگویی آنها با آیین مرگ گره خورده است. به غریبه
مثل یک روح خوش امد گفته می شود و احترام گذاشته می شود. . . هنگام خوش امدگویی
خنده و گریه در هم می امیزد. . . شاید اینجا چیزی ما را انتظار می کشد، زیرا مسئله
مهمان نوازی همان مسئله انتظار است. . . مهمان نوازی مفهومی متناقض است. . .
انچه
مهمان نوازی را مثل کارگر به کار می گیرد، مثل بارداری، مثل عهد و نویدی که به
همان اندازه مثل یک تهدید است، انچه که در ان سکونت برمی گزیند، در درون ان، مثل اسب
تروا. . .چنین پرداختی از مهمان نوازی، مفهومی متضاد یا ضدِ مفهوم انتظار، تناقض
خوش امدگویی است و شاید این مفهوم با هنگام زایمان اسماعیل پیوند دارد، ابراهیم
هنگام تولد اسماعیل می خندد، اما در عین حال منتظر است، او بایستی خود را به دیگری
تسری دهد، باید به دیگری، به مکانی دیگر، سرپناهی دیگر اعطا کند . .
هیچ فرهنگی
نیست که فرهنگ مهمان نوازی نباشد، هر فرهنگی خود را مهمان نوازتر جلوه می دهد. . مهان
نوازی، خود فرهنگ است. . . بنابراین مهمان نوازی، انتظار کشیدن است. افق انتظار و
امادگی برای خوش امدگویی؛ از زندگی تا مرگ.