گونتا اشتلزل به واسطه ی اعتماد به نفس و جمع دوستی اش به سرعت دوستان جدیدی در باوهوس پیدا کرد. بسیاری از این دوستان زنانی بودند که مانند او مجبور به مطالعه ی موضوعات ظاهرا "زنانه" ای مانند بافندگی، گلدوزی، قلاب دوزی و ماکارم شده بودند. اما اشتلزل با دانشجویان پسر نیز در ارتباط بود و به واسطه ی این ارتباطات، با ایده هایی که در سایر رشته ها در حال گردش بود آشنا میشد. یكی از مهمترین روابط وی با یك دانشجوی مجارستانی با استعداد و کاریزماتیک بود که در رشته ی طراحی تحصیل میکرد؛ مارسل بروئر، كه در همان سال به باوهاوس پیوست. هنگامی که آنها ملاقات کردند، اشتلزل به نامزدی یک هنرمند جوان آلمانی به نام ورنر گیلز درآمده بود، اما این ارتباط تنها تا سال 1921 باقی ماند، ژیل آلمان را به مقصد ایتالیا ترک کرد تا در جزیره ایشیا زندگی کند و اشتلزل با شور و شوق رابطه ای پرشور را با بروئر آغاز کرد. آنها در آن سال در دو پروژه طراحی مبلمان با یکدیگر همكاری کردند. آنها با یک صندلی آفریقایی شروع کردند كه در آن یك قاب قوسی مانند تاج، ساخته شده از چوب بلوط و گیلاس توسط بروئر طراحی شد و اشتزل آن را با پارچه ی طرح دار چرمی روکش کرد. اشتلزل در 1964 نوشت: "این اولین بار بود كه با هم كار كردیم. من پیچ و تاب را مستقیماً از طریق سوراخ های قاب، چسبانیده و صاف می كنم و بافت را روی صندلی می پوشانم... فرم ها آزادانه ابداع میشوند و بدون تكرارند." سپس آن دو اصول مشابهی را در طراحی صندلی های چوبی به کار بردند که به شکلی ساده در ارتباط با روحیه مدرنیستی سودمند موجود در کارهای بعدی بروئر در طراحی مبلمان و معماری و کارهای های اشتلزل در منسوجات بود.