با عبور از درماندگی و ویرانی بیماری همه گیر COVID-19، بار دیگر با چه جهانی
مواجه خواهیم شد؟ با فراخوانی برای متخصص های ژئوپلیتیک مبتنی بر یک برنامه
آگاهانه برای هماهنگی کره زمین. بنجامین اچ برتون؛ نظریه پرداز طرح و
مدیر برنامه ترافورمینگ The Terraforming در موسسسه اموزشی
استرالکا دلایل اساسی بحران فعلی را مورد بررسی قرار می دهد و درسهای مهمی را که می
توان از آن آموخت را در قالب گزاره هایی ۱۸ گانه معرفی می کند. ارائه گزارش در مورد یک وضعیت با تغییرات سریع بر اساس تصورات یک شخص
نسبت به نتیجه کار بسیار سخت است، اگر غیر ممکن نباشد، زیرا محتمل ترین نتیجه
تقریباً هرگز اتفاق نمی افتد. پس به من اجازه دهید اظهارات خود را مطابق با
نشانه های شناخته شده اعلام کنم. امروزه، کشورهای غربی در مراحل مختلفی از فاجعه،
تناقض و محدودیت آمد و شد قرار دارند، در حالی که چین پس از ماه ها سختی دوباره به
صورت آزمایشی در حال
باز شدن است. در ایالات متحده جایی که من زندانی شده ام، دولت بین مراحل نامنسجم
زورگویی و شرط بندی با احتمال برد زیاد با بی دقتی کامل عمل می کند. دوستانی که
باید بهتر بدانند در حال تبدیل شدن به شخصیت جود لا در فیلم شیوع هستند. مدل کولبر راس یا پنج مرحله مواجهه با اندوه
شامل آنست که انسان در برخورد با مرگ و از دستدادن افراد ۵ حالت انکار، خشم،
چانه زنی، افسردگی و پذیرش را از
خود بروز می دهد، این فرایند به یک آینده نگری ملی تبدیل شده و در حال تحت شمول
قرار دادن جهان است. گفتن اینكه ایالات متحده آمریكا ده روز از ایتالیا عقب مانده
است، نه تنها تجزیه و تحلیل اپیدمیولوژیك نیست، بلکه این یک تشخیص روانی است.
در این مرحله، ما به ماه های عجیب و غم و اندوه شدید نگاه می کنیم و
سپس همه چیز به وضعیتی عادی تر
باز می گردد، اما دیگر همه چیز به روال سابق نخواهد بود. در حال حاضر، این
سناریویی خوش بینانه است. پس از آن، ممکن است بسیاری از روشهای انجام کارها،
روشهای تفکر، روشهای پیشبرد امور و ارائه انتقادات مانند گذشته نشود. برخی جان خود
را از دست خواهند دتد و برخی دیگر حتی متوجه هم نمی شوند. درس های مهمی که می توان
قبل از بازگشت دوباره آشفتگی گرفت چه ها هستند؟ این پرسش در شرایطی مطرح می شود که
موج دوم ویروس و همینطور پی آمد های آن فاجعه بار خواهد بود.
شرایط از پیش موجود
حس اضطرار قابل لمس و واقعی است. اما به جای اینکه این لحظه را مرحله
پذیرش بدانیم، بیش تر آن را به عنوان شرایط از پیش موجود می شناسیم. عواقب برنامه
ریزی ضعیف (یا بدون برنامه ریزی)، سیستم های معیوب اجتماعی و بازتاب رفتارهای
انزواگرایانه به وضوح دیده می شوند. هوشیاری نباید در مقابل "استثنا" به
نمایندگی از هنجار های شناخته شده قرار بگیرد، بلکه باید در مقابل بازگشت هنجارهای
ناکارآمد پس از اعلام شرایط عادی قرار گیرد. ما باید تمرکز خود را روی آسیب های
شناخته شده قرار دهیم و با انجام این کار شاخه هایی از تغییرات را بوجود آوریم.
نمای اپیدمیولوژیکی جامعه
در این بین، یک دیدگاه اپیدمیولوژیکی از جامعه وجود دارد که تمرکز آن
بر روی فرد به نسبت جامعه کمتر است، اما جامعه ای که زندگی هر کدام از ما در آن
گرفتار شده است. هر موجود زنده یک وسیله مخابره اطلاعات از ایده ها و ویروس ها است
و از این طریق مشخص می شود که هر کدام به
چه شخصی و چه چیزی مرتبط شده و یا از آن جدا شده اند. شیوع کووید_19 خطرناک است،اما این خطر فقط فردی نیست.این یک
خطر جمعی است. ديدگاه اپيدميولوژيك بايد ذهنيت ما را از فرديت گرایی، به سمت
انتقال عمومی سوق دهد. تاکید از تجارب شخصی به روی مسئولیت های نهان
بیولوژیکی و شیمیایی متصل کننده انسان ها قرار می گیرد. رابط های داشبورد و مدل
های آماری از شیوع به پروفایلی تصویری این رویداد تبدیل شده اند. تصویری از ما، به
مثابه یک کل به هم پیوسته، در این بازتاب ها دیده می شود و باید تا مدت ها پس از
گذشت این بحران با ما بماند.
یک تجربه سریع در مدیریت قیاسی
در طی این ماه ها ما شاهد بزرگ ترین آزمایش در مدیریت قیاسی در طول
زندگی خود هستیم. ویروسْ متغیرِ کنترل است. چگونگی واکنش سیستم ها، باعث تغییر در
نحوه ارزیابی فرهنگهای سیاسی از سنتهایشان خواهد شد. برزیل در حال شکست خوردن، سنگاپور
در حال موفقیت،ایران در ناکامی و ابهام و هنگ کنگ در حال پیروزی است. برخی از جنبه
های فرماندهی و کنترل مرکزی مثبت بوده اند، برخی دیگر خیر. برخی از نقاط قوت
لیبرالیسم غربی در پاسخ به ویروس کار کرده است، در حالی که جنبه های دیگر در حال
تنها گذاشتن جوامع خود در مه ای از سستی و ناهماهنگی هستند. همه سیستم ها همزمان
با یک آزمون رو به رو است. نتایج بدست آمده واضح هستند.
شبیه سازی های مدل حکومت کردن
در هر وضعیتی، مدیران شهری یا ملی براساس اطلاعاتی که در اختیار دارند
یا ندارند و یا حتی اطلاعاتی که به آن ها توجهی ندارند مداخله می کنند. موفق ترین
آن ها توانسته اند مدل های تجربی قوی و قابل پیش بینی از شرایط فعلی شبیه سازی
کنند و از آن ها به عنوان یک ابزار برای عمل استفاده کنند. برخی دیگر با داده هایی
کار می کنند که برای فهمیدن اینکه واقعا چه اتفاقی در حال رخ دادن است و چه باید
کرد، بسیار پراکنده و نا مطمئن هستند. نکته این است که نقش مدل های کاملاً وسیع،
دقیق و معتبر آماری به عنوان یک وسیله اصلی مدیریت عمومی باید مدتها پس از ویروس
ادامه یابد. ما در حالی که ابزار این کار را در دست داریم،از تکنولوژی برای موارد
کم اهمیت تر(تبلیغات، مشاجره، تأثیرگذاری و غیره) استفاده کرده ایم.
لایه سنجش معیوب است
آزمایش، کنترل کردن "لایه سنجش" مدلهای اپیدمیولوژیک است. بدون آن ها مدل ها یک کار حدسی اند اما
آیا ما اینگونه به آن ها نگاه می کنیم؟ تبلیغات شهر هوشمند به ما یاد داده اند که
تصور کنیم حسگر ها، اشیاء عجیب و گران قیمتی هستند، سیاست های سوسیال دموکرات هم
به ما یاد داده اند که به سلامت عمومی به عنوان مراقبت های درمانی غیر تکنولوژیک
فکر کنیم. هرکدام بخش مهمی از تصویر را تشکیل می دهند.آزمایش و سنجش رابطه متناظر مستقیم دارند. آزمایش بیشتر، سنجش بهتر
است و این به معنای مدل های بهتر و پاسخ مناسب تر به بهداشت عمومی است. برنامه
ریزی و آمادگی ناکافی برای آزمایش، به معنای مدل سازی ناکافی است که مدیریت نا
مناسب را در بر دارد. شهرهایی که این آزمون را گذرانده اند، شهرهایی هستند که
منحنی را به طور مؤثر مسطح کرده اند. شهرهایی که در تست لایه سنجی شکست خورده اند،
در حال تبدیل سالن های اجتماعات به سردخانه هایی موقتند.
"نظارت" کلمه مناسبی نیست
نحوه تعریف، تفسیر و بحث ما از "نظارت" به کلی تغییر کرده
است. چند هفته پیش، یک شخصیت علمی با من بحث می کرد كه مردم باید در برابر آزمایش این ویروس مقاومت
كنند، زیرا تن دادن به این کار فقط "داده های بزرگ بیوپولیتیك " را
تقویت می كند. او حتی به دانشجویانش گفت كه از آزمایش خودداری كنند و هنوز هم بر
مباحث خود پا فشاری می كند. سال گذشته او مخاطب بیشتری برای این خط فکری داشت اما
اکنون کمتر کسی آن را به این صورت می بیند. مردم دوباره شاهد پتانسیل سرکوب شده
چنین فناوری هایی هستند. بازسازی
عفونت با ردیابی تلفن ها علی رغم رویارویی مستقیم با اصول
آزادیخواهانه ناشناس بودن، می تواند ابزاری مهم باشد. نگاه
اپیدمیولوژیک جامعه در حال تغییر نگاه در تحلیل این موارد است. این اشتباه است که
به طور واکنشی، تفسیر همه اشکال سنجش و مدل سازی را "نظارت" و همه اشکال
"حاکمیت فعال" را به عنوان "کنترل اجتماعی" بدانیم. ما به یک
واژه متفاوت و ظریف تر نیاز داریم.
انسان، ماشین مقاوم
برای اولین بار در چین و در حال حاضر در هر شهری تا حدی که قابل تحمل
باشد، برنامه سیستم های توزیع در حال نگهداری بافت جامعه استرس زده به صورت سالم و
بی عیب است. در پاسخ به ویروس، فروشگاه ها بسته شده اند، خیابان ها خالی است و با
این وجود زندگی ادامه دارد. صد ها میلیون نفر از محبوس شده ها بر قرنطینه خانگی
اصرار دارند و از غذاهایی که توسط اپلیکیشن ها به درب منزل ارسال می کنند می
خورند. با رله های سفارش خودکار، تعدادی از مدیران سیستم ها و پیک ها در حال به
حرکت در آوردن دنیا هستند در حالی دولتمردان از این کار عاجزند. با این کار
زنجیرهای اتوماسیون به یک حوزه عمومی اضطراری تبدیل شده اند. بعضی اوقات اتوماسیون
یک لایه مجازی شکننده در بالای شهر تنومند نیست بلکه برعکس است.
اصولگرایی استراتژیک
با بسته شدن شهرها، فقط بخش هایی ضروری که برای امداد های معیشتی به
نظر می رسد باز می مانند. جوامع ما به
شرایطی ابتدایی همچون نیاز به غذا، دارو و ارتباطات و ... مانند شرایط روی ماه
تنزل یافته است. مراکز شهر ها خالی از آدم ها شده اند. در همین حال، موسسات آنلاین
تبدیل به نمونه های سر هم بندی شده مجازی خودشان شده اند (پزشکی از راه دور ، ورزش
های شبیه سازی شده، نزدیکی ها، روابط و فضای متاورس Metaverse، آموزش و کنفرانس آنلاین
و غیره). زنجیره های تولید به دلیل آسیب پذیر و بدون پشتیبانی باقی گذاشتن نیاز
های حیاتی مورد باز خواست قرار گرفته اند. روش قرنطینه جهانْشهری یک مسیر فشرده ی
ناهموار برای اساسی ترین جنبه های اتصالات کلاسیک داخلی وضعیت صنعتی (سیگنال،
انتقال و متابولیسم) ایجاد
کرده است.
قرنطینه لوکس کاملاً خودکار در مقابل سلول انفرادی
ما به صورت ناراحت کننده ای در حال تطبیق با شرایط انزوا هستیم.البته
واژگان جدیدی هم می آموزیم، مانند "طراحی ساختمان سازگار با فاصله
اجتماعی". "قرنطینه" به معنای نوعی وضعیت نامعلوم معلق و برزخ مانند است. این ظن،
مبنی بر اینکه هر یک از افراد ممکن است برای بقیه خطری ایجاد کند، حتی پس از آرام
شدن قوانین قرنطینه نیز ادامه خواهد یافت. در همین حال، زیستگاههای کنونی ما با
روابط جدید بدگمانانه بین داخل و خارج تعریف می شود. اگر قرنطینه عمومی خیلی
طولانی بماند، بعضی از این اتفاق ها دائمی می شوند. از آنجا که تسهیلاتی که در
گذشته باید آن ها را در شهر ها می یافتیم، اکنون به نرم افزارها تبدیل شده اند،
فضای عمومی تخلیه و حوزه "داخلی" به افق خاص خود تبدیل می شود.
جایی بین اردوگاه و پناه گاه
در اطراف خودمان به طور مداوم شاهد جا به جایی بین اردوگاه و پناه گاه
هستیم، آیا "حصار" شما را داخل نگه می دارد یا بیرون؟ مانعی که خطر بیرونی
را مهار می کند (اردوگاه) در مقابل سدی که آن را خارج نگه می دارد (پناهگاه) ممکن
است شبیه اشکال معماری یکسان باشد. در همین حال، ما مسافرانی را می بینیم که در
حال ورود به فرودگاه او.هیر در شیکاگو هستند و همگی در یک راهرو چپانده شده اند و
منتظر بازرسی برای ورود مجدد به ایالات متحده هستند و احتمالاً در حال آلوده کردن
یکدیگر. ما همچنین تصاویری از کلاب های پر ازدحام مملو از خوش گذران ها در لندن را
مشاهده می کنیم، که به احتمال زیاد در حال انتقال بیماری به هم هستند. اولی یک
کمبود زیرساختی است در حالی که دومی یک تجربه گرانقیمت فرهنگی است، اما ویروس
اهمیتی نمی دهد و همان عملکرد را برای هر دو مورد به خوبی از خود بروز می دهد. در
خانه، اتاق ها به زیستگاه های فضانوردان تبدیل می شوند و روابط با دنیای خارج به
شکل "ارسال بدون لمس کالاها" در می آیند. ما شرایط اردوگاه را در مقابل پناه گاه به صورت روزمره در زندگی خود داریم.
پروتکل های دست دادن
اشکال ابتدایی ابراز صمیمیت و
اعتماد در جامعه، مانند دست دادن، منجمد می شوند و دوباره مورد بررسی قرار می
گیرند. فشردن دستان یکدیگر نشان دهنده اعتماد شخصی از طریق لمس کردن بود، اما
اکنون اگر یک غریبه دست باز خود را به شما پیشنهاد دهد، آنها را به شدت غیرقابل
اعتماد می یابید. كسانی كه از درک این تغییرات امتناع می ورزند (به نام "حفظ
زندگی" یا "امتناع از بیگانه هراسی") با صدای بلند غیر قابل اعتماد
بودن خود را اعلام و افشا می كنند. در پندمیک های گذشته مانند HIV، پیشگیری یک سیاست مهم در ارتباطات شد.
چگونگی حفظ صمیمیت در حالی که از واقعیت ویروسی آگاه شده ایم، یک مشکل
مهم برای فرهنگ هایی است که در ماه های آینده از انزوا بیرون می آیند.
آمار بیومتریک قابل دسترس
نحوه ارتباط ما با یکدیگر بخشی از نحوه ارتباط ما با شهر است و ما
مدتهاست که از طریق لایه هایی از پوست مصنوعی و پروتز (لباس و تلفن) این کار را
انجام داده ایم. منابع بیومتریک راهی دیگر است که شهر تصمیم می گیرد که به کدام
سمت حرکت کند، بر همین اساس امروز برخی در حال توسعه هستند و برخی دیگر در حال
خاموشی شهر هستند. از نظر فن آوری های بیومتریک، دماسنجها در حال پیشرفت هستند اما
اسکنرهای اثر انگشت جمع آوری شده اند. ردیابی محل تلفن همراه آغاز شده، اما تشخیص
چهره متوقف شده است، زیرا پوشیدن ماسک در ملاء عام یک شبه از یک عمل جنجالی به یک
احتیاط اجباری تبدیل شده است.
ماسک های جدید
ماسک ها از قدیمی ترین و برجسته ترین اشکال هنری بشریت هستند، اما در
مواقع طاعون یا جنگ، از ماشین هایی برای فیلتر هوا و اطمینان از فضای مصنوعی قابل
زندگی استفاده می شود. امروزه کمبود ماسک های موجود، یک سیگنال احشایی از شکنندگی
سیستمیک است. در دراز مدت، عرضه و تقاضا برای پوشیدن ماسک در هنگام بازگشت به میان
عموم، تأمین خواهد شد. هدف از ماسک ها نه تنها دوری اجتماعی خودمان از ذرات ویروسی
محیط، بلکه نشان دهنده تعهد شخصی در برقراری ارتباط با دیگران خواهد بود. ماسک ها هم
معنا دارند و هم کاربردی هستند، آنها نه تنها تصفیه هوا را تضمین می کنند، بلکه
شخصیت های ما را نیز بیان می کنند و با عواملی همه گیر و ایمیونولوژی مشترک
همبستگی ما را نشان می دهد.
مداخله غیر مستقیم
آگاهی از واقعیت اجتماعی اپیدمیولوژیک به کل زیست گسترش می یابد. هم
زمان با آلوده شدن سلول های ما با کد آر ان ای کووید-۱۹، یکسری از عواقب دومینو
وار آغاز می شود، این وضعیت نه تنها حرکت افراد را تغییر می دهد بلکه بر چرخه
انرژی سیاره ای، فرم دهی، هزینه و ضایعات نیز تأثیر می گذارد. تمام موارد ذکر شده اصول اکولوژیکی مداخله غیر
مستقیم هستند که یک نماینده از آن می تواند اثرات بزرگی در زندگی در حال حرکت ما
داشته باشد. نتیجه ای که باید گرفته شود این نیست که اتصال جهانی ایده بدی یا خوبی
است، بلکه اصلی تر و عمیق تر از آنچه که معمولاً به آن پی برده می شود هست.
متابولیسم سیاره ای با آزادسازی کربن و گرما ی فراوان از شکل خود افتاده است.
ترکیب گزینه های مورد نیاز نمی تواند به چرخاندن یک دستگیره اصلی در جهت درست،
مانند رشد در مقابل کاهش رشد متکی باشد. تفکر و مداخلات ما باید مبتنی بر درک
بالاتری از روابط چرخه ای متقابل و اقتصاد حقیقی باشد، از مقیاس عفونت ویروسی
گرفته تا گردش بین قاره ای و بر عکس.
معاملات جدیدتر و سبزتر
برای هر فرد متفکر غیرممکن است که بین واکنش های ناکافی دولت در بحران
جهانْ گیری ویروس کرونا و تغییرات آب و هوا،ارتباطی نبیند. در جاهایی که باید
برنامه ریزی و مدیریت موثر در مقیاس سیاره ای مستقر باشد، در عوض یک خلاء مشخص و
نا بهنجار وجود دارد. معاملات مختلف ملی و منطقه ای جدید سبز همگی حاکی از تغییر
نقش دولت است. به جای اینکه فقط اراده عمومی را منعکس کنیم، در حال حاضر مدیریت
کشور به طور مستقیم به مثابه اداره اکوسیستم نیز (شامل جامعه بشری) هست. با این
حال، این قضیه ممکن است به اندازه کافی پیش نرود. فقدان برنامه ریزی قوی، از
سرمایه گذاری در زیرساخت های پیش بینی شده در چرخه های طولانی مدت جریان انرژی و
مواد جلوگیری می کند. یک توافق نامه سبز جدید در مقیاس سیاره ای همچنین می تواند
بر اساس ارتباطی کاملا واضح بین سیستم های قوی بهداشت عمومی و اقتصادی و محیط
زیستی زیست پذیر باشد. این امر، ناسیونالیسم را به نمایندگی از هماهنگی، تحقیقات
اساسی پیشگامانه و رمانتیسم جنگ فرهنگی را از مدیریت اکوسیستم جدا می کند. همانطور
که همه ما به نرم افزارهای داشبورد مربوط
به دوران شیوع خود خیره می شویم، باید
نگاه دقیق تری به مدل های شبیه سازی شده به عنوان واسطه به مدیریت زیست محیطی
کنیم.
ژئو مهندسی روزانه
این نقشه ها باید واقعیت ذاتاً "مصنوعی" وضعیت سیاره ای ما
را به عنوان نقطه شروع در نظر بگیرند. امتناع از پذیرفتن و به کار گیری، واقعیت
ذاتاً "مصنوعی" به عنوان بازگشت
به "طبیعت" ، موجب انکار و غفلت فاجعه آمیزی شده است. مفاهیمی مانند "
ژئو مهندسی" باید تعریف شوند تا بر اثرات طراحی در مقیاس سیاره ای دلالت
کنند، نه فقط مداخلات خاص فن آوری. سازمان های نظارتی مانند مالیات جهانی کربن و
همچنین حفاظت از منابع طبیعی کربن و تنوع زیستی نیز از اشکال "ژئو
مهندسی" هستند. در عین حال، گسترش فناوری های جدید در مقیاس گسترده امری
اختیاری نیست زیرا عمل کربن زدایی باید فراتر از صفر باشد. ما باید نه تنها میزان
انتشار کربن را بطور جدی کاهش دهیم، بلکه باید میلیاردها تن کربن موجود در جو را
نیز کم کرده و از آن جدا کنیم. با این حال، فن آوری های کاستن انتشار کربن از اکثر
معاملات جدید سبز پیشنهاد شده حذف می شوند. جریان اصلی زیست محیطی، علم را دنبال
خواهد کرد، اما نه هنگامی که با تکنولوژیْ هراسی عمیقاً مغایرت داشته باشد. درعوض،
مصلحتْ اندیشی راهی برای خلاقیت واقعی است.
حرکت و اجرا
اما چگونه می توان چنین مواردی را به وجود آورد؟ چگونه می توان
مداخلات مختل کننده بر اساس مدل های اقلیمی را عملی کرد؟ از جمله ی سرنوشت سازترین
موضوعات مربوط به دهه ۲۰۲۰ اما و اگر نخواهد بود بلکه چگونگی انجام امور است، ارتش
های ملی و فراملی برای محافظت از عوامل زیست محیطی، نظارت بر کاهش مشکلات، مدیریت
پیشگیری از نابودی اراضی و توسعه فناوریهای مداخله گر مستقر می شوند. این مفهوم به
وضوح ناراحت کننده است، اما گزینه های واقع بینانه که باعث پیشی گرفتن تحرک و اجرای گسترده می شوند چه چیزهایی هستند؟
آیا حتی ممکن است که از تغییرات اساسی در بحران آب و هوایی ما فقط از طریق مشورت
جمعی جلوگیری شود؟ حتی اگر چنین است، چگونه می توان بدون اجرای مجدد مشورت جمعی در
مشکلاتی با همین مقیاس این کار را انجام
می داد؟ آیا درآتش سوزی بعدی، نیروهای بین المللی برای محافظت از آمازون اعزام
خواهند شد؟ اگر نه، بیایید دلایلی که این کار انجام نمی شود را لیست کنیم و مطمئن
شویم که آنها هنوز هم موارد خوبی هستند.
انتقام حقیقی
حالا چی؟ این لحظه باید ضربه ای مرگبار برای موج پوپولیستی سالهای
اخیر باشد اما آیا خواهد بود؟ پوپولیسم از متخصصان و تخصص ها بیزار است، اما در
حال حاضر مردم خواستار مهارت هستند. در این لحظه، به نظر می رسد دور اندیشی و
اثربخشی یک دولت مهارت سالارآماده، قابل اعتماد، در دسترس، سازگار و پاسخگو ایده
آل ترین سیاست قابل تصور است. با این حال، توانایی انسان برای منحرف کردن حقایق به
داستان های مورد علاقه باورنکردنی باقی می ماند. آلودگی جهانی و واکنشهای متنوع
جوامع مختلف، ایدئولوژی ها و سنت ها را ناکارآمد، کلاهبردارانه و خودکشی گرایانه
نشان داده است. آنچه لازم است بیشتر پذیرفتن این نکته است که چگونه نفوذ سریع یک
واقعیت خنثی می تواند مقاومت نمادین را بیهوده جلوه دهد تا یک روایت جدید یا یک
هنر جدید. شرایط از قبل موجود نیاز به یک ژئوپلیتیک نه بر اساس تخریب شخصی تاکتیک
های دوگانه زندانی ها در مواجهه با خطرات مشترک، بلکه یک برنامه آگاهانه برای
هماهنگی سیاره ای که ما اشغال می کنیم و دوباره می سازیم را نشان می دهد.