هنگامی که پائولو ونینی، وکیل اهل میلان،
در سال 1932 از شریک خود در کارخانه ی شیشه سازی کاپلین جدا شد، تصمیم به گشودن
کارخانه ی شیشه ی اختصاصی خود گرفت. از اولین تصمیمات او، دعوت از طراحِ کاپلین،
کارلو اسکارپا برای پیوستن به او بود. اسکارپا درخواست او را قبول کرد و یکی از
پربازده ترین همکاری های زندگی خود را آغاز نمود.
ساخت شیشه، از لحاظ تکنیکی و فیزیکی،
پروسه ای بسیار حساس و چالش برانگیز است. سال ها طول می کشد تا شیشهگران مورانو،
به مهارت و علم مورد نیاز برای این کار که در طی نسل ها منتقل گشته است، دست
یابند. حتی با این حال نیز، نتیجه ی حاصل از کار آن ها غیرقطعی و پروسه ی آن،
خطرناک میباشد. (برخی باور دارند که پائولو ونینی، از طریق مواد سمی مورد استفاده
در ساخت شیشه، مسموم و فوت شده است.) اسکارپا که علاقه ی شدیدی به مهارت های شیشهگران داشت، کار آن ها را به دقت مطالعه مینمود و اغلب تا نیمه های شب به توسعه ی اشکال
و جلوه های بصری جدید در آزمایش های خود به همراه صنعتگران با استعدادی همچون
فردیناندو توسو (معروف به فِی)، شیشه گر محبوب ونینی، مشغول بود.
اسکارپا دانش خود در زمینه ی ساخت شیشه و
تاریخ آن را، در راستای خلق طیف گسترده ای از صنایع شیشه ای، شامل سومرسی سنگین و
یا لاتیمی مرغوب، وقف نمود. طراحی های هوشمندانه ی وی، از نظر تکنیکی به قدری
پیچیده اند که هرگز بازتولید نخواهند شد. پس از پانزده سال کار کردن نزد ونینی،
اسکارپا این کارخانه را به هدف پیشبرد حرفه ی معماری خود ترک نمود، اما به ترسیم
آموخته های خود در زمینه ی شیشه سازی ادامه داد. حتی بزرگ ترین آثار معماری وی
نیز، ویژگی های خود را از دانش دقیق او در زمینه ی متریال ها، تکنیک ها، سنت
های صنعتگری و همچنین هوش کانسپچوال و استعداد بداهه گرایی او ناشی از آزمایش های
شبانه اش در کارخانه های مورانو، وام گرفته اند.