سرآسیمگی ناشی از فضای مرزبندی شده فیلم های نوآر و
خسران معنا که از طریق نمادهای معمارانه و تمثیل های جغرافیایی تولید شده، قطعه ای
در تمدن و ناخرسندی های ان نوشته زیگموند فروید را به یاد می اورد، فروید همیشه
مایل به بازنمایی های فضایی از ذهن بود.
فروید روان را به مثابه چیزی که، یک اصل معمارانه معین شده و مستعدِ موشکافی
توپولوژیک است تشریح می کند. فروید در مطالعاتش پیرامون حافظه تا انجا پیش می رود
که گذشته ی ذهن را با گذشته ی یک شهر مقایسه می کند. به زعم فروید ذهن
"موجودیتی است. . . که در ان هیچ چیز از میان نرفته و همه مراحل قبلی پیشرفت
به موازات اخرین شان به وجود خود ادامه می دهند." فروید ذهن را به مانند یک
شهر ناممکن ابدی با ساختمان های درهم رفته تصور می کند: "این می تواند بدان
معنا باشد که در رم باستان، کاخ قیصرها و سربازخانه های سپتیموس سوروس هنوز بر
بلندای کهن خود بر شاه نشین سربرمی اورند و قلعه سن انجلو هنوز بر دوش برج و
باروهایش است، بر دوش تندیس های زیبایی که زینت بخش ان بودند و قلعه را برابر هجوم
بربرهای وحشی در میان گرفته اند. . ."
با وجود شوق آشکاری که فروید در توصیف این شهر خیالیِ ابدی به خرج می دهد (یعنی
نشان دادن کاخ ها، مجسمه ها، برج و باروها، تزیینات سفالین، معابد خدایان، کلیساها
و پرستش گاه ها) او تببینش از فضا را در تصویری ناامید و پوچ به پایان می برد.
دیواره های کهن سال شهر خیالین فروید، ان را از معنا و احساس تهی کرده اند."
آشکارا، بیش از این، هیچ نکته ی با اهمیتی در خیال بافی های ما وجود ندارد، همه
چیز به وضعیت های تصورناپذیر و حتی پوچ منجر می شود". از همه این ها مهمتر
انکه، تصویر برای فروید، تبدیل به بازنمایی مناسبی از خطای خودِ بازنمایی می
شود."این موضوع به ما نشان می دهد که تا چه اندازه از تسلط بر ویژگی های
زیستِ روانی از طریق بازنمایی شان به لحاظ تصویری ناتوانیم".
شهر ابدی فروید، همچون تمثیل ها و نمادهای فضایی نوآر، به سرعت از دست می رود.
سراسیمگی فروید نه پیامد کمیابی نمادها برای تفسیر یا کمیابی نشانه ها برای پی
گیری، بلکه نتیجه ی وضعیتی معکوس است. این فراوانی و وفور دیوارها در شهر ابدی
فروید است که ان را به تصویری عاری از معنا، غیر قابل تصور و بازنمایی ناپذیر
تبدیل می کند. رابطه ای مستقیم میان دیوارهای بَرْهمْ نمایی شده یا چینه بندی
پیوسته ی دستگاه روانی و خسران معنا وجود دارد. مثل این است که گویی تخیل فروید
افراطی و افسارگسیخته شده است. انگار تخیل افراطی فروید ان قدر برای ذهنْ ساختمان
روی ساختمان می سازد، دیوار روی دیوار می گذارد و لایه روی لایه می چیند تا دیگر
هیچ فضایی برای نفس کشیدن وجود نداشته باشد و ذهن توسط تصویری چنان فشرده بازنمایی
شود ْکه گویی از حیات خالی شده است.
برای یافت اطلاعات کامل تر در مورد زیگموند فروید به این ادرس روی اتووود مراجعه فرمایید.