رویدادهای دیروز، به خودی خود، نمی توانند جهان امروز
به تمامی توضیح دهند. زمان حال با درجات مختلف، برایند تجربیات دیگری، بس پیشین تر
است. ثمره ی قرن های گذشته و حتی "کل تکوین تاریخی بشریت تاکنون" است.
اینکه حال، اینچنین وسیع، ناشی از گسترش گذشته است به هیچ روی نباید مهمل به نظر
آید، اگرچه ما طبیعتا گرایش داریم که جهان اطراف خود را فقط در بافت زندگی کوتاه
خودمان فکر کنیم و تاریخ را مثل فیلم تند شده ای ببینیم که در ان همه چیز شتابزده
و درهم و برهم رخ می دهد.
زندگی انسان ها با بسیاری پدیده های دیگر درآمیخته است که در این فیلم از رویدادها
نمی توان آن ها را نشان داد، مثلا ساختارهای اجتماعی که محدودشان کرده و
موجودیتشان را تعیین می کنند، ضوابط اخلاقی که دانسته یا نادانسته از ان پیروی می
کنند، باورهای دینی و فلسفی شان و تمدنی که بدان تعلق دارند. این پدیده ها زندگی
بس طولانی تری دارند تا ما. . .
محیط طبیعی مان را در نظر بگیرید، این محیط بتدریج دگرگون می شود، اما این تغییر،
چنان کند است که هیچکدام از ما نمی توانیم ان را با چشم غیرمسلح مشاهده کنیم، مگر
انکه با گذشته دور مقایسه شان کنیم یا به کمک مطالعات و اندازه گیری های علمی بدان
پی ببریم، که البته از مشاهده ذهنی صرف فراتر می رود.
زندگی کشورها و تمدن ها و نگرش روان شناختی و روحی مردم، ان طور که به نظر می رسد
تغییرناپذیر نیست. در عین حال، نسلی جانشین نسلی می شود، بی انکه تغییری اساسی رخ
دهد، اما به هیچ روی از اهمیت این نیروی ژرفِ نهان که بر زندگی ما حاکم است نمی
کاهد، نیروی که در واقع جهان را شکل می دهد.
گذشته ی نزدیک و کمابیش دور، بدین سان در مُلغمه حال، عجین شده است. تاریخ اخیر با
سرعتی زیاد به سوی ما می تازد، تاریخ قدیم تر با آهنگی کندتر و نامحسوس تر همراه
است.