رم کولهاس: یادگرفتیم که هیچ رابطه مشخص و از پیش تعریف شده ای بین برنامه و فرم وجود
ندارد. طی سه سال گذشته درگیر آزمون گری های رادیکالی بودهایم که گاهی در نوع
خودشان رابطهای عمیق و افراطی بین برنامه و فرم ایجاد میکردند، در حالی که در
برخی دیگر از پروژه ها شاهد هیچ رابطهای نبودیم، وضعیتی که به سادگی نشان میدهد،
رابطه بین برنامه و فرم چقدر می تواند به شیوه ی باورنکردنی ای ناپایدار، نامشخص و
همچنین ناسازگار باشد. نمی توان از دل این پروژه ها یک رویه ی واحد برای عملکرد دفتر
انتزاع کرد، با این حال رابطه بین فرم و برنامه همیشه یک ذهنْ مشغولی بزرگ است. این
واقعیت که کاربران این پروژه هایی که از ان ها صحبت کردم با چه ذوق و شوقی این
پروژه ها را از آنِ خود ساخته اند برایم بی نهایت حائز اهمیت بوده است. هیچ یک از این
پروژه ها از کوچکترین خللی رنج نبرده اند و در عین حال اسیبی هم متوجه کاربرانشان
نساخته اند. کارمندان سفارت هلند در برلین از اینکه می توانند از این پروژه به سیاق نیت
هایشان استفاده کنند به شیوه ی باورنکردنی ای خوشحال اند، موضوعی که حین طراحی
پروژه خیلی مد نظر قرار نگرفته بود.
اگرچه [رابطه ی بین] فرم و سیاست موضوعی وسوسه برانگیز
است، من، ترجیحا، به سوال شما پیرامون [رابطه ی بین] برنامه و سیاست خواهم پرداخت.
برخلاف موضع رسمی مان به عنوان ناظرِ بی طرفِ کلبی مسلک، ما سعی کردهایم راههایی
برای ایجاد موقعیتهایی بیابیم که ما را قادر میسازد به آنچه مورد علاقهمان است
بپردازیم، نه اینکه امتدادی باشیم بر اقتصاد بازار یا آمال توسعهدهندگان یا کارفرماهای
شخصی، کیفیتی که به شدت پرسش از سیاست را طلب می کند. اگر بخواهم مثالی بیاورم می
توانم به سی سی تی وی اشاره کنم، سی سی تی وی ارتباط وسیع و وثیقی با سیاست برقرار
می کند. امروزه کمتر نظام سیاسی ای وجود دارد که بخواهد این حجم از برنامه را با
هم در یک ساختار واحد جمع و به همان اندازه پیوندهای متقابل بین اجزای مختلف در یک
سازمان واحد ایجاد نماید. در غرب، پروژه ها و سازمان دهی هایی همچون سی سی تی وی
یا برچیده شده اند یا بلااستفاده باقی مانده اند، در حالی که در چین، صُلبیت و همْ
گرایی همچنان اشتها برانگیز است. بین تمرکزگرایی در برنامه و حضور مسلط دولت رابطه
مستقیمی وجود دارد، این در حالی است که ما زیاد اهل لاس زدن با اقتدارگرایان
نیستیم.
برنارد چومی: رابطه بین برنامه و فرم می تواند رابطه
ای متعامل، خنثی یا چالشی و درگیرانه و متضاد باشد. توضیح می دهم؛ وضعیت متعامل زمانی
است که برنامه را طوری شکل میدهید که با فرم منطبق باشد، یا فرم را طوری شکل میدهید
که تنظیمات داده شده به برنامه را متقابلاً انجام دهد. رابطه ی خنثی زمانی شکل می
گیرد که فرم انتخاب شده می تواند هر برنامه ای را در خود جای دهد، این کیفیت غالبا
منجر به یک فرم قطعی و متقن و یک برنامه نامشخص می شود. رابطه ی درگیرانه و چالشی
به برنامه و فرم اجازه میدهد به طور هدفمند با هم تداخل داشته باشند ـ مثلاً به پرش
با نیزه در یک کلیسای کوچک فکر کنید یا تعبیه ی مسیری برای مسابقه دو درون اتاق
مطالعه یک کتابخانه ـ این وضعیت رویدادهای غیرمنتظره ای می آفریند. این شما هستید که باید تصمیم بگیرید از کدام یک استفاده کنید. اینجاست که معماری
شروع می شود. در اینجا هیچ داوریِ ارزشی value judgement وجود ندارد؛ هر سه انتخاب
درست اند و صحیح و سالم و انتخاب هر کدامشان به اهداف شما برای یک پروژه مشخص
بستگی دارد.