رم کولهاس: اگر به دنبال ژنولوژیِ برنامه در کار من هستید، ریشه هایش به دوران کودکی ام بازمی گردد. حتی در آن زمان، من به سازمان دهی علاقه داشتم؛ کاملاً سحر این وضعیت بودم که چگونه سیستم های شهری سازمان دهی شده اند، یا اینکه چگونه فرهنگ های مختلف انگاره هایی از شهرها برای خود می سازند. فکر می کنم با نوعی از ذهنْ مشغولی ناخودآگاه مواجه ام. هرکس زمانی که با تِرْمِ سازمان دهی برخورد می کند، فوراً به فاصله ی بین انچه متقن و انعطاف ناپذیر است و انچه از پیش تعریف شده است یا بین تطبیق پذیری و استقلال اشاره می کند. سازمان دهیْ پسزمینه است و تنشی که بدان علاقه دارم من علاقه دارد بین تبعیت و استقلال شکل می گیرد. از انجایی که این تنش با فیلمنامه نویسی و کانستراکتیویسم لایه بندی شده است، من را به سمت تعریف خاصی از برنامه هدایت می کند که زاده ی یک لحظه خاص است. این ایده و تصور از برنامه بیش از انکه به تِرِمِ ژنریک برنامه که می توان بر ان هر محتوایی را بارگذاری کرد بازگردد، شبیه به ایده ی برنامه در کتاب نیویورک مهذون است. طی زمانی که در نیویورک بودم، تلاشم بر این بود که نشان دهم که این شهر و معماری اش صرفا حامل یک برنامه نیست، بلکه خودش در عمل یک برنامه است. شاید این مهمترین نیت و هدف بلندْپردازانه ی کتاب بود.برنارد چومی: قدمت برنامه ها به بلندای معماری است. اولین معابد یونانی با برنامه شروع شدند نه با فرم. اما به مرور زمان اکثر معماران در فرم کور شدند و پتانسیل های برنامه ها برای تولید فرم ها را پس زدند. به فروشگاه های بزرگ و ایستگاه های راه آهن در قرن نوزدهم نگاه کنید: برنامه ها هستند که طراحی را پیش می رانند. امروزه نیز در ادغام فرودگاه ها با مراکز خرید فرابزرگ شاهد همین دستورِ کار هستیم. چیزی که در گام اول مرا شگفت زده کرد این بود که اکثر معماران به طرز باورنکردنی ای نسبت به برنامه ها منفعل اند. آنها برنامه ها را به صورت کاملاً غیرانتقادی می پذیرند و سعی می کنند با فرم بپوشانندشان و در نتیجه فرصت های بزرگی را از دست می دهند. اقرار می کنم که نسبت به ایدئولوژیهای رایج دهه هفتاد؛ چه گزاره های مدرنیستی ای همچون "فرم از فرم پیروی میکند" یا گزاره های پست مدرنیستی ای همچون "فرم از کنایههای تاریخی تبعیت می کند" بی نهایت عصبانی بودم و البته کیفیت برنامه ای طراحی از سپیدهْ دمانِ آوانگاردهای قرن بیستمی ای همچون کانستراکتیویسم و سورئالیسم تبدیل به گستره های متروک شده بود. آنچه به خودم بازمی گردد، این است که به مسائل تئوریکِ بینامتنیت علاقه مند بودم؛ مسائلی همچون اختلاط و ترکیب فضاها و کاربری ها در پیکره بندی های عجیب و غریب و غیرمنتظره و همچنین تلاقیِ پوشْ های فضاییْ مکانی با بردارها و جهت گیری های حرکتی.بخش اول از این مجموعه با عنوان:برنامه، فرم، رخ داد و سیاست؛ پاسخ هایی از رم کولهاس و برنارد چومیبخش سوم این مجموعه با عنوان:پروژه ی نیویورک در نیویورک مهذون و یادداشت های منهتن؛ پاسخ هایی از رم کولهاس و برنارد چومی بخش چهارم این مجموعه با عنوان:پارک دولاویلت و رابطه ی طراحیْ پژوهی و مفهومْ سازیِ مجدد برنامه؛ پاسخ هایی از رم کولهاس و برنارد چومی
رم کولهاس: اگر به دنبال ژنولوژیِ برنامه در کار من هستید، ریشه هایش به دوران کودکی ام بازمی گردد. حتی در آن زمان، من به سازمان دهی علاقه داشتم؛ کاملاً سحر این وضعیت بودم که چگونه سیستم های شهری سازمان دهی شده اند، یا اینکه چگونه فرهنگ های مختلف انگاره هایی از شهرها برای خود می سازند. فکر می کنم با نوعی از ذهنْ مشغولی ناخودآگاه مواجه ام.
تصویرسازی برای پارک دولاویلت. برنارد چومی
ترسیماتی برای پارک دولاویلت. رم کولهاس
تصویرسازی ای برداشته از کتاب نیویورک مهذون