زمانی که هایدگر، سراغاز کار هنری را نوشت[i] هنوز مفهوم چهارْپوش را تدقیق نکرده بود، اگرچه در توصیف معبد یونانی همه عناصر حضور دارند: ایزدان، میرایان، زمین و تلویحا اسمان. معبد در قامت یک چیز با تمامی این چهار پوش گره می خورد و ان ها را انگونه که هستند اشکار می سازد و هم زمان ان ها را در قالب "پوشی ساده" به وحدت می رساند. معبد انسانْ ساخت است و بر اساس برنامه ای از پیش مدون خلق شده تا جهان را اشکار سازد. چیزهای طبیعی، اما، همچنین هم آیندْسازِ چهارْپوش اند و به دنبال تفسیری اند که شیئیت شان را اشکار می سازد. این اشکارگی [به طور خاص] در قالب شعر حادث می شود و به طور عام در زبان که "خودش در معنای ذاتی اش شعر است".[ii] "زبان با نامیدن هستنده ها برای اول بار، از اغاز ان ها را به ساحت واژه اورد و ظاهر ساخت."[iii]
نقل قول اخیر نشان می دهد برای فهم نظریه هایدگر در مورد هنر نیز باید برداشتش از زبان را مورد مُداقهِ قرار دهیم. او نه هنر را به مثابه بازنمایی می داند و نه می تواند بپذیرد زبان ابزاری است برای مفاهمه[iv] ی مقوم بر عادت و عرف[v]. زمانی که چیزها برای بار نخست نامی به خود می گیرند، در قامت انچه هستند شناخته می شوند ـ پیش از این، ان ها صرفا پدیده هایی ناپایدار می باشند نام ها از چیزها محافظت کرده و بدین طریق جهان گشایش می یابد[vi]. بر این قرار زبان، هنر اصیل است که "انچه را اشکار می کند که در ان انسان، پیش تر همچون موجودی تاریخ مند، قالب خورده است. این زمین است و برای انسانِ تاریخ مند[vii] زمین اش؛ بنیانی خودْ بسنده که بر ان انسان با هر انچه از پیشِ خودش، ارامش می یابد، حتی اگر [ان چیز] هنوز بر او اشکار نشده باشد، این جهان، جهان اوست که دامن می گستراند در فضیلت رابطه انسان با نامستوریِ هستی."[viii]
نقل قول پیش امده از ان جهت مهم است که به ما یاداور می شود زمین و جهان[ix] انسانِ تاریخمند، [به واقع] هستیِ ان هاست چرا که ان ها ، به طور کلی، به زمین و جهان وابسته اند. زبان، جهان را حفظ می کند اما، مستفاد می شود تا ان را به بیان نیز اورد. به تبَعیت از این گزاره هایدگر زبان را "کاشانه هستی[x]" می خواند. انسان در زبان مسکنت می یابد[xi]، زمانی که او به زبان گوش فرامی دهد و بدان پاسخ می گوید، جهانی که او هست، گشایش یافته و وجود اصیل امکان حدوث می یابد. هایدگر این را "شاعرانه زیستن[xii]" می خواند، او می نویسد:
اما ما انسان ها اطلاعاتمان بر ماهیت زیستن و شعر را از کجا گِرد می اوریم؟. . . ما ان را از مفاهمه زبان [به دست می اوریم]. البته صرفا وقتی و صرفا تا ان جایی که به ماهیت زبان [احترام گذاریم].[xiii]
ماهیت زبان شاعرانه است و زمانی که زبان را در وجهی شاعرانه به کار می بریم کاشانه هستنده[xiv] نامستور می گردد.
هایدگر یاداور می شود شعر در انگاره ها به سخن می اید و "ماهیتِ انگاره امکان ظاهر شدن چیزی است، بر خلاف، بدل ها و رونوشت ها، صرفا، دگرْگشتی از ان انگاره اصیل اند . . . که امکان ظاهرشدن امر ناپیدا را فراهم می اورد".[xv] معنای انچه پیش امد را هایدگر به زیبایی در تحلیلش از شعر [گئورگ] تراکـِـل[1887-1914]" غروب زمستانی"[xvi] اورده است[xvii]. پس انگاه مبدا انگاره های شاعرانه چیست؟ هایدگر، صراحتا، پاسخ می دهد: "خاطره، منبع شعر است"[xviii]. واژه المانیِ خاطره، Gedachtnis[xix] در معنای "انچه بدان فکر می شود" تدقیق شده است. اینجا، اما، بایستی فکر را در معنای [xx] Andenken ، در قامت اشکارگی "شیئیت" یا "هستیِ هستنده ها" درک کرد. هایدگر بر ان است که یونانیان، خیلی پیش تر، ارتباط میان خاطره و شعر را درک کرده بودند. برای یونانیان، الهه ِ نـِـماسـِــنی[xxi]، خاطره، مادر میوزز یا الهگان هنر[xxii] از نطفه زئوس بود. زئوس به خاطره نیازمند بود تا هنر را فرا آورد: نِمــاسِــنی خودش دختر زمین و اسمان بود، اشارتی بر خاطره هایی که سبب حدوث هنر می شوند و فهم ما از ارتباط میان زمین و اسمان را نیز رقم می زنند. نه زمین به تنهایی و نه اسمانِ صرف نمی توانند سبب ساز تولید کار هنری شوند. نِمــاسِــنی همزمان هم الهه است، هم انسان و هم ایزد، از این روست که دخترانش همچون کودکان جهان کامل: زمین، اسمان، ایزدان و میرایان، فهم می شوند. بر این قوام می توان نتیجه گرفت انگاره شاعرانه، حقیقتا، بارزه ای کلی و یکپارچه دارد و از این رو وجه افتراقی اساسی با دسته بندی های تحلیلیِ تحت شمول منطق و علم. هایدگر بر این نکته تاکید می گذارد که "صرفا انگاره و خیال صورت بسته[xxiii] و متقن یارای حفظ مناظر و مرایا را دارد" و اضافه می کند" در عین حال ماوای انگاره و خیال صورت بسته و متقن شعر است"[xxiv]. به بیان دیگر خاطره در زبان حفظ می شود.
وجه اشتراک شعر و اثر هنری ماهیت تصویر است. یک اثر هنری در عین حال یک چیزی هم هست، اگرچه وجه بارز و متمایز کننده ی یک چیز همه کیفیت و ماهیت تصویر را تحت شمول خود نمی اورد. هر چیزی به موازات خاصیت گرداورنده اش ان چهارْپوش را بر سیاقی که خود تحریر می کند بازمی تاباند، اما شیئیتش پنهان است و صرفا در صورت تدقیقش در قامت یک اثر هنری اشکار می گردد.[xxv] هایدگر در کتاب "سراغاز کار هنری" نشان می دهد که چگونه نقاشی ون گوگ از جفتی کفشِ روستایی شیئیت کفش ها را اشکار می سازد. کفش ها خاموشند اما اثر هنری از جانب ان ها سخن می گوید[xxvi]. پرده ون گوگ ممکن است یک تصویر بازنمودی باشد، اما باید یاداور شویم که ماهیت و طبیعت اش به مثابه یک اثر هنری در گرو بازنمود بودگی اش نمی باشد. دیگر اثار هنری [به طور اعم] و اثار معماری به طور اخص نیز، نباید چیزی را بازنمایانند، از این رو باید در قامت تصاویر غیرِ بازنمودی درک شوند. اما تصویر غیري بازنمودی چیست؟ برای پاسخ به این پرسش، بایستی کلامی بیشتر بر چیزهای انسانْ ساخت ساز کنیم.
اگرچه شعر هنری اصیل است، اما نمی تواند تبیینی تمام و کمال و به حق از اشکارگی حقیقت بپردازد. در زبان شاعرانه حقیقت در واژه تدوین می شود، اما در اثر هنری نیز نشسته است. زندگی انسان، در معنای متقن اش، جایی میان زمین و اسمان حادث می شود و چیزهایی که متشکله مکان اند در حضور بلافصلشان است که اشکار می شوند و اینچنین گشودگی و اشکارگی است که در قامت معبد یونانی محقق می گردد، از این روست که هایدگر می گوید انسان "جایی میان اثر هنری و واژه" مسکنت می یابد. واژه جهان را می گشاید و اثر هنری جهان را به حضور می رساند. در اثر هنری است که جهان بر زمین پس می نشیند و به بخشی از اینجا و اکنون در دسترس تبدیل می شود، اگرچه بعدها در هستندگی اش دوباره اشکار می شود. هایدگر در واقع بر این نکته تاکید می گذارد که "ماندن با چیزها، تنها سیاقی است که بر قرار ان چهارْپوشی که درون چهارْپوش تدقیق شده اند، در هر زمان محقق می شوند"[xxvii]
زمانی که انسان، بر قرار مناسک برامده از [حدوث توامان] چهارْپوش، با چیزهاست"زمین را پاس می دارد، بر اسمان می ساید، ایزدان را به انتظار می نشیند و میرایان را بنیان می نهد"[xxviii] بر این قرار " میرایان [به طور کلی] پرستار و پرورنده ی چیزهایی اند که رشد می کنند و به طور خاص سازنده ی چیزهایی اند که رشد نمی کنند"[xxix] ساختمان ها ان چیزهای برساخته ای اند که جهان را گرد اورده و برای سکنا گزیدن مهیا می سازند. هایدگر در مقاله اش تحت عنوان [یوهان پتر] هـِـبـل[xxx]، دوستدار خانه می نویسد:
ساختمان ها، زمین را همچون چشم اندازی مسکون به نزدیکی انسان می اورند و در عین حال، قُربِ سکونت صمیمانه در زیرِ گستره آسمان را نیز تقریر می کنند.[xxxi]
این گزاره سرنخ مشکل گردامدن معمارانه است. چه چیز گرد می اید؟ هایدگر پاسخ می دهد"چشم انداز مسکون". چشم انداز مسکون اشکارا منظری اشنا را مراد می کند، چیزی که بدان خو کرده ایم[xxxii]. این چشم انداز به واسطه ساختمان ها به ما نزدیک می شوند، یا به به بیان دیگر، چشم انداز در قامت انچه در حقیقت هست [بر ما] اشکار می گردد.
پس چشم انداز چیست؟ چشم انداز مکانی است که در ان زندگی انسان حدوث می یابد. بنابراین مراد یک مکان ریاضیِ ایسومرفیک نیست، بلکه "مکانی زیسته"[xxxiii] است بین زمین و اسمان. هایدگر در هستی و زمان نتیجه می گیرد "هرانچه درونْ جهانی است . . . درونْ مکانی نیز هست"[xxxiv] و توضیح می دهد ماهیت انضمامی این مکان ریشه در بالا همچون انچه در سقف است و پایین همچون انچه در زیر است دارد. او همچنین از طلوع، نیم روز، غروب و نیمه شب یاد می کند، وضعیت های زمانی ای که به ساحت های حیات و ممات[xxxv] گره شان می زند. پیش تر در اثر سترگش [؛ هستی و زمان] ماهیت چهارْپوش به وضوح بیان شده بود. به طور کلی او بر این باور است که مکانیت[xxxvi] بارزه ی در ـ جهان ـ هستن being-in-the-world است. بحث طرح شده بر معبد یونانی موید ماهیت مکانیت است. بنا تدقیق کننده حوزه یا عرصه ایست در ظریف ترین فهم از این واژه و در عین حال با در انجاْ ماندگاری اش اشکار کننده ماهیت این عرصه. هایدگر در مقاله اش تحت عنوان "بنا کردن، سکونت کردن، فکر کردن"[xxxvii] این موضوع را به صورت واضح تری تبیین می کند، او می گوید بناها جای گاه ها locations هستند و "این جای گاه هایند که چهارپوش را جا می دهد admits و ان ها را مقرر می سازدinstalls "[xxxviii] جا دادن[xxxix] و استقرار[xl] دو بارزه ی مکانیت در قامت جای گاه مندسازی اند. جای گاه جایی برای چهارْپوش فراهم می اورد و هم زمان چهارْپوش را در قامت چیز مصنوع و مستقر اشکار می سازد. بنابراین مکان مفهومی از پیش داده شده نیست، بلکه مفهومی است که امکان تحقق و اشکارگی اش در گرو جای گاه هاست، "بناکردن هیچ گاه به مکان صرف در قامت یک کلیت مجرد شکل نمی دهد. . . بیشتر از ان رو که بناکردن چیزها را به مثابه جای گاه ها فرامی اورد، بناکردن بیش از انکه در بند هندسه و ریاضیات باشد در گرو ماهیت مکان و خاستگاه ماهیت مکان است."[xli] جای گاه یا فضای زیسته را عموما مکان می خوانند و معماری را همچون ساختن مکان ها تعریف می کنند.[xlii]
[i] - مقاله ی تفکر مارتین هایدگر بر معماری نوشته ی کریستین نوربرگ ـ شولتز پیش از این دو بار به فارسی برگردانده شده است یک بار تحت عنوان تفکر هایدگر درباره معماری با برگردانی از نیر طهوری، در شماره 12 مجله معمار(بهار 1380) و بار دیگر با عنوان اندیشه هایدگر درباره معماری با برگردانی از ویدا نوروز برازجانی در کتاب گزینه ای از معماری: معنا و مکان منتشر شده توسط نشر جان جهان(1382). احتمالا تا پیش از مقاله بناکردن، سکونت کردن، فکر کردن که به سال 1377 با برگردانی از شاپور اعتماد در کتاب فلسفه تکنولوژی به چاپ رسید، هیچ منبعی به فارسی هایدگر در قامت فیلسوفی که دغدغه معماری نیز دارد را مد نظر نیاورده بود، هر دو برگردان از متن کلاسیک نوربرگ ـ شولتز با فاصله سه و پنج سال پس از انتشار مهمترین و مستقیم ترین مقاله هایدگر پیرامون معماری به فارسی برگردانده شده است، این در حالیست که اولین متن منسجمی که از نوربرگ ـ شولتز به فارسی برگردانده شد کتاب معماری؛ حضور، زبان و مکان است که با برگردانی از علیرضا سید احمدیان به سال 1381 روانه بازار گردید و نوربرگ ـ شولتز را در شمایلی منسجم و در قامت شارحی که معماری را از منظر پدیدارشناسی و با تعلق خاطر اشکار به مارتین هایدگر به مخاطب معرفی می کند تدوین نمود. کتاب مفهوم سکونت ـ به سوی معماری تمثیلیِ نوربرگ ـ شولتز با برگردانی نه چندان قابل دفاع از محمود امیر یارمحمودی نیز در همان سال 1381 روانه بازار کتاب گردید. کتاب معنا در معماری غرب نوربرگ شولتز با برگردانی از مهرداد قیومی بیدهندی و ریشه های معماری مدرن وی با برگردانی از محمدرضا جودت نیز هر دو در سال 1386 در اختیار مخاطبان قرار گرفتند، روح مکان ـ به سوی پدیدارشناسی معماریِ نوربرگ ـ شولتز هم با برگردانی از محمدرضا شیرازی در سال 1388 روانه بازار نشر گردید. بخش عظیمی از کتب پیش امده که عمیقا وام دار نگره ی هایدگر می باشند، پیش یا همزمان با چاپ مهمترین کتاب وی هستی و زمان با برگردان هایی از سیاوش جمادی (1386) و عبدالکریم رشیدیان (1389) در اختیار مخاطب فارسی زبان قرار گرفته اند، این سیاق بر دیگر کتب هایدگر نیز جاری است؛ چه باشد انچه خوانندش تفکر با برگردان سیاوش جمادی(1388) و با برگردان فرهاد سلیمانیان (1385)، متافیزیک نیچه با برگردانی از منوچهر اسدی (1388)، مفهوم زمان با ترجمه نادر پورنقشبند و محمد رنجبر(1384) نیز از این جمله اند. بر این قرار متون تدقیقی بر هایدگر نیز غالبا پس از چاپ برگردان های این مقاله کلیدی در فهم سویه ی هایدگر بر معماری منتشر شده اند، جدا از دو کتاب هایدگر و پرسش بنیادی (1381) و هایدگر و تاریخ هستی (1381) نوشته بابک احمدی، کتاب هایدگر از مجموعه قدم اول نشر شیرازه با برگردان صالح نجفی در سال 1384 روانه بازار کتاب گردید، کتاب هایدگر و هنر با ترجمه محمد جواد صافیان(1388)، راه مارتین هایدگر با برگردانی از مجید کمالی (1388)، کتاب مارتین هایدگر با برگردانی از پویا ایمانی (1388)، بررسی روشنگرانه اندیشه های مارتین هایدگر با ترجمه بیژن عبدالکریمی(1381)، درامدی بر افادات به فلسفه هایدگر با برگردانی از محمد رضا قربانی (1386) و چگونه هایدگر بخوانیم؟ با برگردان مهدی نصر (1388) را نیز می توان به این سیاهه افزود. همین پس و پیش شدگی زمانی در تدقیق و معرفی هایدگر و بعد از ان معرفی نگاه وی به معماری و سپس شرح تاثیرات وی بر تاریخ نگاری و فهم معماری موجب شد در فرصت پیش امده برگردان مجدد این متن عمیقا اموزشی این بار با گستره واژگانی بیش تر برای انتقال موجه تر پیام هایدگر به فارسی و پانوشت های وسیع تر برای بازپرداخت مفاهیم مستقر در متن پی گیری شود. اگرچه نگارش اثاری همچون پدیدارشناسی مکان به قلم پروین پرتوی (1387) و پدیدارشناسی فضا، پدیدارشناسی معماری به قلم محمدرضا شیرازی خود موید به بار نشستن تمام تلاش هایی است که تا پیش از این بر شناخت نگره مارتین هایدگر بر معماری در زبان فارسی مقوم شده اند.
[ii] - Heidegger, Poetry,op. cit., 74
[iv] - برداشته از برگردان سیاوش جمادی از communication در چه باشد انچه خوانندش تفکر.
[v] - به گمان هایدگر وجود کار هنری نباید صرفا به تجربه زیبایی شناختی تقلیل یابد و باید در گرو عرضه داشت ذاتی خودش باشد و عملا کار هنری را پیشامدی می داند که باید از عرف و عادت بگذرد و جهانی را بگشاید که پیش از اثر نامکشوف بوده.
[vi] - نوشتار بر عبور ازپدیده ناپایدار transient phenomena و پدیدار شدن در قامت تجربه منسجم coherent experience و از ان ره تحقق تجربه زیستهlived experience تاکید دارد.
[vii] - هایدگر با متغیر فراموشی میان انسان تاریخ مند historical man و انسان ناـ تاریخمند unhistorical man تفاوت قائل می شود و متذکر می شود که برای فرار از فراموشی در تاریخ بایستی برای انسان واجد تاریخ نوشت.
[ix] - هایدگر نزاع بین زمین و جهان را گرانیگاهی قرار می دهد برای عبور از تفسیر وجود کار هنری مستقل ار موضوعیت نفسانی هنرمند، جهان خود را می گشاید و زمین می پوشاند و می بندد. . . اثر هنری مخاطب را به سکونت در خود و همراهی با خود تشویق می کند . اثر هنری به نحوی حضور دارد که زمین امکان می دهد انگونه که در واقع هست عرضه شود. . . زمین ماده اولیه و منبع ذخیره انرژی نیست، بلکه انست که از هر چیزی برای انسان حاصل می اید و همه چیز نهایتا بدان باز می گردد.(یوزف ی. کوکلمانس، 1388، هایدگر و هنر، محمد جواد صافیان، نشر پرسش:137)
[x] - house of Being: از نظر هایدگر زبان دقیقاً آن واسطهای است که میتواند انسان وهستی را در یک همسخنی از آنِ هم کند.
[xi] - در نظر هایدگر زبان امری است فاقد هویت بشری و صرفا ویژه ابنای بشر نیست. . . وقتی خطیبی سخن می راند این زبان است که تکلم می کند، افاده معنی می کند و نظایر ان. . . زبان تقدم دارد بر ان کسی که سخن می گوید، زبان است که نام و هویت سخنگو را بیان می کند. (جف کالینز، 1385، هایدگر، صالح نجفی، نشر شیرازه: 152)
[xii] - منظور هایدگر زندگی بر قیاسی است که از دل محاسبات ریاضی وار بیرون نیامده باشد، بلکه بیشتر بر پایه سنجه هایی باشد که انسان را ان گونه که هست اشکار می کنند، در این تفکر، بر خلاف خرد علم محور غربی، هیچ تبیینی برپایه روابط علت و معلولی صورت نمی بندد.
[xiii] - Heidegger, Poetry,op. cit., zIS.
[xvii] - برگردان این شعر را می توانید در کتاب روح مکان ـ به سوی پدیدارشناسی معماری نوشته ی کریستین نوربرگ شولتز با برگردانی از محمدرضا شیرازی، منتشر شده توسط انتشارات رخداد نو، صفحه 18 و یا مقاله پدیده مکان با برگردانی از امیرحسین افراسیابی مشاهده فرمایید. برای مواجه نزدیک با متن می توانید به خود متون مراجعه فرمایید، اما در یک نگاه کلی شعر تلاش دارد بعضی پدیدارهای اساسی زیستْ جهان ما و به ویژه خصوصیات پایه ای مکان را روشن نماید، متن میان عناصر طبیعی و انسانْ ساخت فرق می نهد و بستری می اراید برای یک پدیدارشناسی محیطی و در کل از طبیعت یک تمامیت جامع ممتد می افریند، یک مکان که مطابق با شرایط محلی دارای هویتی مشخص هم هست، یک روح.
[xviii] -Martin Heidegger,TüortrÌge und Aufsiitze II (Pfullingen: G. Neske, r 954), II.
[xix] - سیاوش جمادی در کتاب چه باشد انچه خوانندش تفکر؟ این واژه را به یاد، ذکر، یاداوری و بازگرداوری برگردانده.
[xx] - مراجعه شود به پی نوشت XXIV
[xxi]- Mnemosyne مادر تیتان، مادر الهگان هنر، از نطفه زئوس.
[xxii] - Muses: دختران زئوس و نـِـماسِــنی، این دختران الهه های هنرهای زیبا، موسیقی و ادبیات و در دوره های بعد انواع مشغله های فکری مانند تاریخ، فلسفه و نجوم بودند. اهمیت ان ها از محبوبیت شان نزد شاعران ناشی می شود، زیرا شاعران الهام خود را از انها می گرفتند و از ان ها مدد می خواستند. اسم ان ها هم خانواده ی Mind در انگلیسی، به معنای یاد یا یاداوری است، زیرا در ادوار اولیه که شاعران کتابی نداشتند تا از روی ان بخوانند صرفا به حافظه یا یاد خود متکی بودند. برای اگاهی بیشتر ببینید کتاب فرهنگ اساطیر کلاسیک نوشته مایکل گرانت و جان هیزل با برگردانی از رضا رضایی که توسط نشر ماهی روانه بازار کتاب شده است.
[xxiii] - صورت بسته شده یا مصور formed به معنای شکل، نتیجه توزیع قبلی ماده مربوطه نیست، بلکه در این مورد، صورت ترکیب اجزای مادی را تعیین می کند. . . صورت نوع ماده مورد استفاده را تعیین می کند.
[xxiv] - Heidegger, Poetry, op. cit., 7
[xxv] - و ما دوباره شعر IX Elegy ریلکه را به خاطر می اوریم: "و این چیزها، که صرفا در گذر به حیات خود ادامه می دهند،. . . امید به نجات ما بسته اند"، نوربرگ شولتز کتاب مفهوم سکونت، به سوی معماری تمثیلی را با این عبارت به پایان می رساند:"انچه بدان نیازمندیم، به طور کلی، کشف مجدد جهان است، بر قوام پروا و احتذام. ما نمی توانیم شرایطمان را از طریق و به واسطه طرح های عظیم بهبود بخشیم، بلکه باید انچه از چیزها پیرامون ما هستند را دریابیم، که انگونه که ریلکه می گوید "چیزها امید به نجات ما بسته اند"، اما ما صرفا در شرایطی می توانیم چیزها را نجات دهیم که ان ها را بر دل هامان نهیم. در ان زمان، انچه حادث می شود سکنا و ماوای ماست در فهمی حقیقی از واژه.
[xxvi] - نقاشی جفتی کفش را نشان می دهد که هایدگر ان ها را از انِ جهان زنِ روستایی می داند. طبعا این کفش ها جزیی نادیده، اگرچه ضروری، از لوازم زندگی ان زن اند، پاره ای به درد بخور اما پیش پا افتاده از جهان او. با این حال، در نقاشی، کفش های به دقت تصویر شده، تغییر شکل داده اند. وضع اغلب نادیده ی ان ها دگرگون شده است. نقاشی جهانی را که در ان کفش ها دلالت مند می شوند اشکار می سازد. . . .کفش ها در پرده ون گوگ به شیوه ای اشنایی زدایی شده اند که امکان می دهد کل شیوه ی زندگی ای که کفش ها بدان تعلق دارند اشکار شود. بدون این نیروی فراخواندن جهان، ان اشنایی زدایی در حد زیبایی شناسی صرف باقی خواهد ماند.(تیموتی کلارک،1388، مارتین هایدگر، پویا ایمانی، نشر مرکز، 80-82)
[xxvii] - Heidegger, Poetry, op. cit.,151.
[xxviii] - Heidegger, Poetry, op. cit.,150.
[xxix] - Heidegger, Poetry, op. cit.,151.
[xxx] - شاعر المانی 1760- 1826، ردریگز زافیرانسکی در مقاله ای تحت عنوان هایدگر؛ کودکی و امر اغازین که با برگردانی از سیوش جمادی در روزنامه شرق مورخ 4-7-1389 به چاپ رسیده می نویسد: هایدگر شخصيت هايي همچون فردريش هولدرلين و يوهان پيتر هبل را دليل راه خويش برگزيد، اولي سوابيايي بود و دومي آلمانيك. از نگرگاه هايدگر اين هر دو در حالي كه سرشته خاك خود بودند در جهان بزرگ تا مراتب اعلي پركشيدند. او خود را نيز به همين گونه مي انگاشت: او اشتياق آن داشت كه: "بر پهنه آسمان گشوده شود و همزمان در خاك تيره ريشه داشته باشد."
[xxxi] - Heidegger, Hebel der Ha:freurtrü op. cit., 13.
[xxxii] - gewohnt، گـِــوُنـْـت، به معنای عادت، سیاوش جمادی در کتاب چه باشد انکه خوانندش تفکر؟ عبارت Gewohnliche/ what is common را به امر عادی و عادیات برگردانده و gewohnlicher Verstand/ common comprehension را به فهم شایع.
[xxxiii] - lived space، بیشتر بر یک فضای اگزیستانسیل و پدیدارشناسانه تاکید دارد که مبتنی بر مفاهمه مستقیم و اشکار محیط پیرامون شکل می گیرد و ادراک حسی را بر انتزاع ذهنی ترجیح می دهد.
[xxxiv] - Heidegger, Being and Time,op. cit., I35
[xxxvi] - spatiality یا Raumlichkeit ، هایدگر این واژه را بر متمایز ساختن مکان در قامت یک اگزیستانس انسانی از مکان همچون پدیده ای عینی و انضمامی به کار می برد و بر مکانی تاکید می گذارد که بر دو جفتْ پدیده تحریر شده اند: دوری و نزدیکی و مکان و قلمرو، هایدگر مکان را یک پیوستار ریاضی انتزاعی نمی داند، بلکه ان را نشانگر نسبت/ ارتباطی کیفی میان مکان های متعین و موجود می خواند.
[xxxvii] - برگردان فارسی این مقاله دو جا در دسترس است یکی در کتاب کلبه هایدگر، نوشته ادام شار با ترجمه ایرج قانونی که توسط نشر ثالث روانه بازار شده است و دیگری در مجموعه مقالات کتاب فلسفه تکنولوژی که توسط شاپور اعتماد به انجام رسیده و توسط نشر مرکز در اختیار مخاطبان قرار گرفته.
[xxxix] - عبدالکریم رشیدیان در برگردانش از کتاب هستی و زمان، Einraumen را در قامت ریشه المانی make room به معنای جا دادن و مرتب کردن اورده است.
[xl] - عبدالکریم رشیدیان در برگردانش از کتاب هستی و زمان، Einrichtung را در قامت ریشه المانی arrangement به معنای ارایش اورده است و سیاوش جمادی در برگردانش از این کتاب واژه را با چینش برابر نهاده است.
[xlii] - نگارنده این مقاله؛ کریستین نوربرگ ـ شولتز در سطرهای پایانی پیش فصلِ فصل اول کتابش معماری؛ حضور، زبان، مکان اورده است:"مکان تجلی گاه عینی زیست جهان است و معماری، به عنوان هنر ابزاری، هنر مکان به شمار می اید. در گذشته، مکان حضور اشکاری داشت که به ساکنانش هویت می بخشید، از اینرو بود که نیازی به نظریه پردازی پیرامون مکان احساس نمی شد؛ کنش عینی و ملموس کفایت می کرد. . . پس از جنگ جهانی دوم بود که بحث از دست رفتن مکان اغاز شد. این گم کردن مکان حسی از یک نیاز قریب الوقوع به فهمی نوین از زیست جهان را در ادمی پدید اورد." این نگره پدیدارشناسی را سرْپلی می داند برای گذر از این شکاف مفهومی که بر قوام همان کنش عینی و ملموس و شاعرانگی ابژه ها با مکان و هنر مکان؛ معماری مواجه می شود.