خودآیینی یا خودمختاری از مفاهیم پایه ای در فلسفه سیاسی و اخلاق است که در
قالب ان هر فرد خودش را سوژه ی قوانین عینی اخلاقی می بیند و میزان تعلق خاطر به
این قالب اخلاقی همان ظرفیت فرد منطقی و عقلایی برای اتخاذ تصمیم آگاهانه و
مستقل است.
این کلمه موید پاسخگویی اخلاقی و مسئولیت پذیری هر فرد در قبال عملی است که
انجام می دهد و غالبا در توصیفات فلسفی ای مورد استفاده قرار می گیرد که به کاوش
بر مدرنیته متمرکز اند. در فلسفه کانت خودْآیینی و خودْمختاری شاکله امر اخلاقی
است. کانت در کتاب نقدِ عقل محض Critique of Pure Reason عقل را کاملا
در مسیر خودْشناسی و آگاهی به نفس self-knowledge قرار داده و
ارزیابی می کند، آگاهی ای که [در ان ظرف زمانی] نهایتا موجب می شود هر فرد مستقیما
بر ظرفیت خود در نایل امدن به عدالت به واسطه خودْقانون گذاری و نه بر اساس احکام
مستبدانه اتکا کند.
مهمترین مسئله خودْمختاری و خودْآیینی از قرن نوزدهم تا به امروز ارجاع به
استقلال مجموعه مباحثی همچون ایدئولوژی، حقوق بشر و . . . بوده است. دلیل رویکردن
در خودْآیینی و خودْمختاری رسیدن به آزادی است. خودْآیینی و آزادی غیر قابل انفکاک
اند، مشخصه ای که می تواند مبنای مهمی برای پرداختن به خودآیینی در معماری هم باشد.
معنای خودْآیینی و خودْمحتاری در معماری در حوزه ها و پرداخت های مختلف تغییر می
کند. اگرچه جوهره اساسی اش که همانا ارتباط ارگانیک و درونی با مسئله ی آزادی است
هیچگاه مخدوش یا محذوف نمی شود. در گفتمان معماری دو موقعیت به ظاهر متضاد وجود
دارند که هر دوشان نهایتا به خودْآیینی و خودْمختاری منتهی می شود: معماری به
مثابه دیسیپلینی مستقل و آزدی معماری [از قید تعلق].