در فیلم شبح در پوسته با
شهری مواجه هستیم که پشت و روی پوسته اش رقم می خورد. شهر، متراکم و عمودی است و مخاطب
در ان عملا به لحاظ بصری در قطع ارتباط کامل با کف شهر و همچنین معماری ساختمان ها
قرار دارد. پوسته بیرونی برج های بلند شهر، پوسته های تبلیغاتی اند، صفحاتی که به
گمان جولیا
آردابیوِسکایا؛ پژوهشگر موسسه استرالکا، شهر را
به شهرِ بیلبوردهای دیجیتال تبدیل کرده است. ایده ای که تعابیر اولیه ان را می
توان در کتاب از لاس وگاس بیاموزیم نوشته رابرت ونتوری و دنیس اسکات براون نیز پی
گیری کرد. شهری که معماری اش حاصل داک ها ducks
و آشغال های بزک شده decorated sheds است، عناصری که هر دوشان می
توانند به بیلبورد تعبیر شوند.
اگر
فیلم را یکی از چشم اندازهای ممکن پیش روی شهرها بدانیم، ما با خطر محو شدن متروپلیس
سیاسی در فهم مدرن متقدمش مواجه هستیم، شاید حالا بتوان گفت، احتمالا در اینده، شهر
ژنریکی که کولهاس از ان سخن می گفت در قالبی لاس وگاسْ طور محقق خواهد شد.
اینده
ای که از منظری انسان شناسی، اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی حالا رقم خورده است؛ پست
مدرنیسم در پوشش نقد فرهنگی مدرنیته امکان هر نوع مواجهه انتقادی با چرخش سرمایه
را هدف گرفته و تلاش می کند طوری ریشه های مدرنیته را در وضعیت انجماد، به صورتی
موزه ای انباشت کند که امکان انقلاب های مجدد انسان های پروتزی را حین نگاه خیره
به صفحه ها screens تا ابد به تعویق اندازد.