طارق علی: به چه دلیل بر این عقیده ای که فرهنگ غربی و به
خصوص فرهنگ انگلیسی سال هاست به برپاسازی دیواری همچون دیوار چین مابین زیباشناسی
و سیاست اصرار ورزیده است؟
ادوارد سعید: من چنین عقیده ای ندارم! به نظر من تنها در سال های اخیر است که این
رویکرد بارز شده است. معتقدم این روندی است که احتمالا از اواسط قرن نوزدهم آغاز
شده و از ان پس ادامه یافته است. این روند در قالب مطالعات ادبیات انگلیسی، که در
دانشگاه ها رشته ی نسبتا جدیدی است (با عمری در حدود صد تا صد و بیست سال)،
نهادینه شده است. اندیشه غالب در دانشگاه می گوید که ادبیات انگلیسی در طول قرون و
اعصار سالم باقی مانده است و از تمام درگیری های دون و بی مایه، از آن نوع که
افرادی چونن سوییفت، جانسون و دیکنز تا خرخره در ان فرو رفته بودند دور بوده است. فکر
می کنم این تصور که چنین رویکردی همواره در ذات ادبیات وجود داشته تصور خطایی است.
میان حیات سیاسی انگلیسی یا در حالت کلی تر حیات فرهنگی انگلیسی و ادبیات انگلیسی
در همه حال رابطه ای بی واسطه، آنی و سیاسی وجود داشته است. تنها در سالیان اخیر
است که مردم این اندیشه ها را جدی گرفته اند و باور کرده اند که فرهنگ، خودمختار و
مستقل است و جایی در ساحت سیاست به عنوان یک کلیت ندارد و باید از چنین پیرایه
هایی پاک باشد. به عقیده ی من این اندیشه ای است نادرست و بدون مبنای تاریخی. طارق علی: با این حال این اندیشه تا امروز نیز به قوت خود باقی است.
ادوارد سعید: گمان نمی کنم این موضوع تنها در انگلستان صادق باشد بلکه در مورد
فرانسه هم صدق می کند یکی از تاثربارترین جنبه های فرهنگ امروزین فرانسوی جدایی
تمام و کمال فرهنگ و سیاست است. نمادها، ایده ها و متون فرهنگی را جز با مدد
رویکرد زیبایی شناسانه نمی توان دریافت. به بیان ساده تر هرگونه رابطه میان امر
سیاسی و امر فرهنگی ممنوع شده است. البته در انگلستان و امریکا نیز وضع بر همین
منوال است. اگر کوشش های افرادی سرکش و نیروهای یاغی نبود که این دو را به هم
پیوند می داد این جدایی تاکنون کامل شده بود.