"و"
یک چیز مستقل نیست، همیشه در میانه است، میان دو چیز؛ "و" مرزی و
ناپایدار است، همیشه مرزی وجود دارد، همواره یک خط پرواز یا سیلان در کار است، فقط
ما ان را نمی بینیم، زیرا درک ناپذیرترینِ چیزهاست و البته، در امتداد این خط
پرواز است که امور رخ می دهند؛ شدن ها! پرورانده می شوند و انقلاب ها شکل می
گیرند. افراد قدرت مند و اصولا خود قدرت در این یا ان سو[ی مرز] محقق نمی شود،
قدرت در مرز [و مکانیسم های یافتِ مرز] واقع می شود.
ژیسکار دستن در سخنرانی ای مشاهدات غم انگیزی ارائه داد: هر چه بیشتر چیزها در
بزرگترین سطوح بین گروه های تاثیرگذار، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، با اجماع
جهانی، ارتباط در فضا، نظارت پلیسی بر جهان و الی اخر متعادل می شوند، بیشتر بین
شمال و جنوب "تعادل زدایی" می شود؛ ژیسکار دستن نه تنها از آنگولا،
خاورمیانه و مقاومت فلسطین بلکه از تمام ناآرامی هایی می گوید که "ثبات زدایی"
منطقه ای تولید می کنند و یک "وَ"، "وَ" و "وَ" که
هربار نشانگر استانه ای تازه، مسیر تازه ای از خط شکسته و دوره ی تازه ای برای
[تولید] مرز هستند. . . [پدیده و فهمی] نامحسوس که هر کدام را از هم جدا می کند
ولی به هیچ یک تعلق ندارد، بلکه هر دو را در یک گریز و سیلان به پیش می برد. . .
خرده سیاستی سرتاسری از مرزها. . . و ما دست کم می دانیم، ان جاست که امور رخ می
دهند، در مرز میان تصاویر و صداها، جایی که تصاویر بس سرشار می شوند و صداها بس
گوش خراش. . . خطی کنشی و آفرینشگر که از میان چیزها می گذرد.