. . . از دیرباز ژانر را ویژگی های قابل تشخیص توامان ثابت و متغیر یک متن می
دانستند. این دیدگاهی مفید در مورد هویت هم بود. اما ظاهرا دیگر حفظ چنین دیدگاهی
سخت است. حتی خود نظریه پردازان ژانری هم امروزه از ما می خواهند که از مرزهای
ژانر فراتر برویم. . .
اما فراتر رفتن از مرزهای ژانر یعنی چه؟ آیا به معنای تکیه بر مفسران تخصصی در
مورد هر و همه اثری است؟ . . . آیا فراتر رفتن از مرزهای ژانر به معنای دست کشیدن
از هرگونه طبقه بندی است، یا به معنای بذل توجه و تمرکز بیشتر روی پیرنگ های
اختصاصی؟
مری لور رایان، از قول کارلا هس در مورد آینده ژانر در عصر دیجیتال نقل قول می
کند: . . . ژانرها، که تا امروز مجزا از هم در نظر گرفته شده اند، ناگهان و به شکل
غیرقابل تمایزی روی پرده با هم ممزوج خواهند شد. هر متن قادر خواهد بود به شکل
الکترونیکی با متن دیگر جفت و همچون تصویری از یک آمیزش دگرنژادی بین گونه های
مختلف جلوه گر شود. . .
اگر برداشت ما از آینده اینچنین جورواجور است، پس شاید عاقلانه باشد که به گفته
دریدا در مورد واسازی ژانر گوش کنیم، که در ان صورت ایا باید یک سیستم رده بندی
کاملا متفاوت و استوار بر مولفه های تفاوت پیدا کنیم؟ یا شاید این محتوای ژانر است
که نیاز به بازنگری دارد؟ و اگر چنین باشد، این نظام طبقه بندی جدید چگونه چیزی
خواهد بود؟ استیو نیل در ژانر و هالیوود به این پرسش ها از منظر ژانری نگاهی می
اندازد: . . . باید ژانرها را بیشتر پدیده های چندوجهی و همه جا حاضر بدانیم تا نهادهای تک
بعدی که تنها در قلمروی سینمای هالیوود یا قلمروی فرهنگ تجاری توده پیدا می شوند.
. . اما حتی با اتخاذ رویکرد تکثر ژانریِ مد نظر نیل در مواجهه با ژانر، هنوز هم به حل
مشکل صفات بی شماری که برای توصیف یک اثر لازم اند نزدیک تر نشده ایم. پس به جای
یک رویکرد خرده روایتی، شاید مسیر کلان تری از استنتاج لازم باشد. . . اگر فیلم/
گیم ها را به جای طبقه بندی های ژانری اختصاصا در طبقه بندی های بسیط تری تعریف
کنیم. . . متوجه می شویم سینمای داستانی نشان دهنده ی یک اَبَرژانر است.