انیما فیلم کوتاهی که شبکه نتفلیکس به کارگردانی پل توماس اندرسون و با همراهی تام یورک تهیه و تولید کرده، ترکیبی از عناصری است که هر کدامشان از جایی امده اند و همْ کناری هدفمند و آگاهانه شان تبیینی از دیستوپیا به دست می دهد، دیستوپیایی با امکانات محدود برای تغییرات [نه چندان] بنیادین. دیستوپیایی که جایگزین انقلاب نشده ولی احتمال تحققش را در شب و زیرِ زمین می داند. شب است و ادم هایی با لباس های متحدالشکل که در واگن های مترو به خوابی همگانی رفته اند، با شانه به شانه شدن همزمانشان، رقصی زامبی وار می افرینند. رقصی که توسط دامین ژالت طراحی شده ولی تاثیرات آموزه های پینا بوش در ان به شدت واضح است. فضای زیرزمینیِ بیرون واگن های مترو جایی است شبیه به یک معدن بزرگ متروکه، یک مخزن عظیم ذخیره آبِ شهری یا شاید حتی کتابخانه ای همچون کتابخانه بزرگ اتین لویی بوله که با نور زردِ مد مکس گونه ای [کم و بیش] روشن شده و تناسبات فضا و چیدمان و حرکات ادم ها به تداعی گری پروژه اب و هوای اولافار الیاسین کمک می کند.ادم های یقه مشکی انیما، چه کرجی کشان ولگایِ الیا رپین باشند، چه کارگران مزارع پنبه، چه معدن کاوان عکس های سباستیائو سالگادو و چه مبلغین فرهنگی رفیق مائو و چه تکنسین های مزارع داده گوگل و آمازون همگی درگیر تلاشِ عظیم بیهوده ای هستند که هدف احتمالی اش ساخت یا کشف یا رسیدن به برج بابل گونه ایست مدفونْ زیرزمین، تلاش جمعی بهت آوری که در قالب حرکات موزون دامین ژالت ما را به یاد آیرونی دهشتْ وار پرفورمنس باشکوه فرانسیس آلیس می اندازد؛ وقتی ایمان کوه را جا به جا می کند، نواره طولانی ای از ادم ها که در همْ آیندی ای مازوخیستی تلاش می کنند با بیل زدن های پی در پی تپه ای را جا به جا کنند. سیاه پوشان، حوالی صبح تلاش بیهوده را به کناری می گذارند و به روی زمین بازمی گردند و دوباره سوار قطاری می شوند که ان ها را در خواب با خود می برد، تا دوباره به شب و به زیرزمین بازگردند، به امکانی فرساینده برای انقلاب.