مکنزی وارک به تحلیل مانیفست سایبورگِ دانا هاراوی می پردازد: اکنون همه
ما سایبورگ هستیم. تا جاییکه
دیگر این واقعیت، قابل کتمان و عجیب نیست.
همانطور که در فیلم "خواب
فروش" از الکس
ریورا (2008) کاملاً بتصویر کشیده شده است، ما ماشینهای بیولوژیکی هستیم که به
ماشینهای اطلاعاتی وصل می شوند تا در کنار هم به مثابه ماشینهای جنگی عمل نمایند.
اینکه دانا هاراوی
تا چه حد از این موجودیت سایبورگی ما را پیش بینی
کرده؛ قابل توجه است. در واقع؛ قصد
دارم در این مقاله برخی از مضامین مهم را از روی چهار کتاب او و یک مصاحبه
طولانی که توسط ترزا نیکولز گودیو
انجام شده؛ استخراج نمایم. من بر پیوند هاراوی با اندیشه مارکسیستی
تأکید خواهم کرد، نه اینکه اهمیت او را به مثابه یک نویسنده فمینیست انکار نمایم بلکه آن دو
را کنار هم قرار می دهم.
دانا
هاراوی در دهه چهل متولد شد، به عنوان زیست شناس تعلیم دید و طی سالهای جنگ ویتنام
رویکردی رادیکال یافت. در سال
1980 وارد برنامه تاریخ آگاهی در دانشگاه كالیفرنیا ، سانتا كروز شد.
هاراوی بر مبنای آنچه مورد پذیرش خود
اوست؛ پیامد توأمان تکنو-علم جنگ سرد و مبارزه با و
علیه پیامدهای امپریالیستی آن می باشد.
نکته ای
که هاراوی را از بسیاری دیگر از روشنفکران پیشرو زمانه خود متمایز می سازد این است
که سابقه او بیشتر در مبحث علوم پایه می باشد تا علوم انسانی یا علوم اجتماعی.
اگرچه او گاهی تحت تاثیر ماركوزه است، من فكر می كنم او در کارش تأثیرعمیق
تری از نظریات ژوزف نیدهام، زیست شناس مارکسیست انگلیسی گرفته است؛ کسی كه هاراوی
بخش قابل توجه ای از رساله دكترایش و كتاب اول بعد از آنرا به او اختصاص داده است. امکان دارد نیدهام در اینجا در برابر روایت
متداول گم شده ای از فصل های مشترک میان نظریه انتقادی و علوم طبیعی خواه گرایش
مارکسیستی یا فمینیستی جانمایی شود.
فمینیسم؛ نظرهاراوی
را به گونه ای دیگر نسبت به علوم زیستی معطوف ساخت.
هاراوی: "فمینیست ها علم را برای کشف و تعریف آنچه برای خودمان
"طبیعی" بشمار می رود، مجدداً مورد استفاده قرار می دهند. گذشته و آینده
انسانی در دستان ما خواهد بود. این رویکرد معطوف به علم بوضوح جدی گرفتن قوانین
گفتمان علمی را بدون پرستش فتیش وارانه عینیت علمی، وعده می دهد."
(SCW23)
علوم
پایه؟ تکنولوژی؟ رب النوع ما را حفظ کند! بسیاری از گرایش های فمینیسمی
وجود دارند که سعی می کنند از بیرون در برابر تکنو-علم موضع گیری نمایند. هاراوی:
"نظریه فمینیستی بارها و بارها این ساختار گفتمان "طبیعی سازی شده"
را در ساختهای ضد خود تكرار كرده است." (PV257) یکی از ویژگی های مفید مطالعات علوم
فمینیستی آن است که این فرض را به وجود نمی آورد که چیزی ذاتاً رادیکال درباره
فلسفه یا فرهنگ وجود دارد، یا اینکه بازی یا شعر، فراتر و بر خلاف امر علمی و
تکنولوژیکی است. و
درون تقسیم فکری موجود کار از
پیش جهت گیری نمی نماید.
از جمله
موارد دیگر؛ نقد عملی آن تقسیم کار فکری است. بخش "بی ثبات کردن موقعیت ها در یک زمینه
استدلالی و ایجاد اختلال در مقوله های شناسایی ممکن است یک استراتژی فمینیستی
قدرتمندتر از" صحبت کردن به مثابه یک زن "باشد." (PV310) این حالت
نوعی رنج مضاعف را ابقا می نماید، سؤالات اساسی را در یک حوزه علمی می پرسد و زیرکانه درباره علوم واقعی در حوزه علوم انسانی سخن می گوید.
این امر
بسیار مهیج و همچنین کاربردی است. مطالعات علم فمینیستی بطور مداوم دعاوی عینیت
علوم را از نو مطرح کرده و بدون آنکه تلاش
علمی را رد نماید، آن را بکار می گیرد. این امر به طریقی دیگر نیز محرک است.
هاراوی: "ماركس تأكید كرد كه نباید خیلی سریع خیز برداشت، یا آلترناتیوها را
به یك آرمانشهر خیالی، غیر کاربردی و عام پسند محدود کرد. فراوانی ... برای کشف تام و
امکان پذیری تاریخی طبیعت انسانی ضروری است. مهم این است ما خودمان را در معرض
نیازهای متعدد یا برآورده نشده، از جمله نیاز به دانش و معنای واقعی قرار دهیم."
(SCW68)
هنگامی که
غذا، سرپناه یا ایمنی وجود ندارند، نمی توان به روساخت ها بازگشت.
تولید و بازتولید وجود نوعی انسانی خود/species
being، -اصطلاحی از کارل مارکس- هرچه که هست، باید
دغدغه اصلی هر دانش انتقادی باشد.
با توجه به افزایش نابرابری، فقر و گرسنگی در قرن بیست و یکم در
کالیفرنیا، که دولت با قرینه سازی دانشگاه های بزرگ خود همراه با مجموعه ای از
زندان هایی به همان اندازه بزرگ، بدان پاسخ داده است؛ پرسش های مربوط به نیاز مادی
به قلب امپراتوری باز می گردد.
کالیفرنیای
هاراوی بخشی از جایی ست که هنوز سرزمینی از مازاد می باشد، جاییکه برخی از پرسش
های پیچیده تر درباره غیر از ناکافی بودن غذا مطرح می شود.
هاراوی داستانهای کالیفرنیایی آرکی تایپی راجع به غذا می گوید. برای
نمونه داستانی درمورد یکی از استادان علوم دینی که یک وعده غذایی را برای مهمانی
گروه تدارک می بیند با محوریت یک خوک وحشی که استاد تیری به خوک شلیک می کند. بحث
های پیچیده ای پیرامون آیین، اخلاق ، اکولوژی های نامحتمل و غیره از این داستان
منتج می گردند.
چنین
داستانهایی مانند پاره های استعاره ای از شکاف متابولیک مارکس هستند. حلقه
های محصور مولکولها -در این نمونه پروتئین
ها- از طریق هر نوع تعادل پویا قابل برگشت نیستند و
هاراوی از پاسخ های آسان دربرابر
هر یک از این پرسش ها اجتناب می ورزد و با "کیفیتی متناقض و پر جزییات
از آنچه که وقتی می گوییم کالیفرنیا" ، گره گشایی می نماید.
(HLL42)
همه آنها
پرسش های واقعی مانند هم هستند. در اینجا با شکلی معاصر و چند شاخه، همان چیزی که
الکساندر بوگدانوف آن را تراژدی کلیت نامید؛ روبروییم. فرایندی گسترده و در
عین حال مولکولی که فقط وقتی چیزی اشتباه پیش می رود، خطوط متابولیکی آن آشکار می گردد. یک شکاف متابولیکی، که اکنون تعداد زیادی از آن وجود دارند از
خوک های وحشی گرفته تا کربن وحشی.
هاراوی
گاه و بیگاه خود را به مثابه دختر نامشروع ماركس توصیف كرده است، و " یک
چیزی در مایه ماركسیستهایی با رویکرد قدیمی وسمج".
(MW8) او همچنان به نحوه پیوند روابط با چیزهای در ظاهر طبیعی توجه دارد." مالکیت نوعی رابطه است که به مثابه "چیزدر خود" –مفهومی از امانوئل
كانت- مطرح می گردد،
کالا ، چیزی خارج از روابط است، چیزی که می تواند به صورت جامع سنجیده شود، ترسیم گردد،
تحت تملک قرار گیرد، تصرف شود ، و دور ریخته شود." (MW134) همانطور
که خواهیم دید این نگرش در کار او به یک نقطه شروع مفید برای درک چگونگی سازماندهی
اسلوب قرن بیست و یکم از لحاظ مالکیت و تکنولوژِی تبدیل می شود.
هاراوی برخلاف
بسیاری دیگر از مارکسیست ها، اصرار دارد بازیگران غیر انسانی را در گروهی قرار دهد
که بتواند یک دسته بندی بشدت متفاوت انسانی از آنانی باشد که مشغول بکارند. "همه بازیگران؛
انسان نیستند." (HR66) تکنو-علم؛
حدفاصل از پیش متزلزل میان شی و شخص، طبیعت و فرهنگ ، دستگاه و کار را
گسترده می سازد.
ممکن است
ماركس نشان داده باشد كه كالا چگونه مملواز نیروی كار است، اما دسته بندی های اشیاء
خیالی، آن دسته از تكنولوژیهای مرتبط با جسم، بسیار گسترش یافته اند، حتی اگر
هنوز هم نسبت به از بین بردن روابط توسط این نوع از تکنولوژی ها وسواس بیش از حدی
وجود داشته باشد. از این جهت؛
در حال حاضر جهان می تواند نه فقط به مثابه انباشتگی گسترده ای از کالاها یا صحنه
های نمایش بلکه "داده های بزرگ" یا "ژنهای خودخواه / selfish
genes" به منصه ظهور برسد.
هاراوی
سعی می کند روابط تولیدی را که فتیش کالا را مبهم می سازند، مورد توجه قرار دهد. "اعتقاد
دارم ثروت توسط پرکتیس جمعی خلق می شود،
که توسط مارکس به مثابه نیروی کار تصور می شد، لیکن به یک فهرست توصیفی استعاره ای
مسیه واری –اشاره به فهرست اجرام چارلز مسی یر- احتیاج دارد."(MW94)
یک فتیشیسم در خود نیروی کار مارکس وجود دارد "مردی-با- چکش" -اشاره به
علامت داس و چکش- که نیاز است به بدان توجه شود. اگر مهمترین چیز در کار مارکس را
"نظریه ارزش کار" در نظر بگیریم، آنگاه در عصر کنونی تکنو-علم،
امکان دارد این نظریه چه مواردی را شامل گردد؟
اگر ماركس
با نقد علم ملال انگیز اقتصاد سیاسی / the
dismal science of political economy پیش
رفت، هاراوی از طریق علم بسیار سرزنده تر و اگر نه كمتر دشوار زیست شناسی
کار می کند. "من همیشه زیست شناسی را به دو صورت خوانده ام: از یک سو در مورد
نحوه کار جهان از منظر زیستی، و همچنین از سویی دیگر در مورد نحوه سازوکارهای جهان از منظر
استعاری." (HLL24) می
توان گفت یكی از كاركردهای فراوان زیست شناسی؛ تعیین
حدود آنچه در مورد پتانسیل های انسان است، در باره وجود نوعی انسانی ما، می باشد. آیا یک
"نژاد انسانی" وجود دارد، یا برخی نژادها کاملاً انسانی نیستند؟
و اگر همه نژادها انسانی اند ، امکان دارد انسان
به چه چیزی تبدیل شود؟
این طور
نیست که زیست شناسی قابل تقلیل به فرهنگ و سیاست باشد. در عوض، "نسج های
ماتریالی-نشانه شناختی بصورت ناگسستنی درهم
پیوسته اند."(MW218) هاراوی
موضوع نقد را از اقتصاد سیاسی به علوم زیستی گسترش می دهد، که در تولید زیر ساخت
های داده شده از کالا-جهان معاصر کمتر از مولفه های اقتصاد سیاسی تاثیر گذار
نیستند. اگر نقد بخواهد به استعاره مارکس
از شکاف متابولیک –همچون استعاره ای نخستین- دست یابد و بدان تجسم بخشد و آنرا
بپرورد؛ یک جنبه اساسی بدان می افزاید.
عکس: لحظه ای از خلق شخصیت ماریا-سایبورگ در فیلم متروپلیس ساخته فریتز لانگ به سال 1927 گرچه آنزمان هنوز کلمه "سایبورگ" ابداع نشده بود، اما برخی از متخصصان شخصیت تغییر یافته ماریا را نوعی سایبورگ می
دانند.
منابع:
PV Donna
Haraway, Primate
Visions (Routledge 1990)
MW Donna
Haraway, Modest_Witness@Second_Millennium
(Routledge 1997)
HLL Thyrza
Goodeve, How
Like a Leaf: An Interview with Donna Haraway (Routledge, 1999)
HR The Haraway
Reader (Routledge, 2003)
SCW Donna
Haraway, Simians,
Cyborgs and Women (Routledge 2013)
Originally
published at Public Seminar
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم
قسمت چهارم