بیست و هفتم شهریورماه 1397، خبر خاموشی یکی از ستارههای
جریانی که بعدها "پسا مدرن" خوانده شد منتشر شد. "باب" مرد. خبر
طبق معمول کوتاه بود ولی در سایهی پیرمرگی، ناشناسی میان نسلهای جوان و در تلاطم
زندگی این روزهای جهان ما کمتر بازنشر یافت. شاید در سرزمین ما "شومنها
بیشتر از فیلسوفها" و سیارهها بیشتر از ستارهها چشمنوازند و اینجا
تضادهای ذاتی و درونی هستند که پیچیدگیهای ما را میسازند.
اگر بخواهیم تنها یک عبارت در مورد ونتوری بگوییم،
"پیچیدگی و تضاد" کفایت میکند. پیچیدگی و تضاد در معماری 1966، آموختن
از لاس وگاس: نمادگرایی فراموش شدهی فرم معماری 1977 انتشاراتی است از او که
بهعنوان کتابهای خواندنی دانش معماری و طراحی شهری دانسته میشوند و با توجه به
اینکه سالهای زیادی از چاپشان گذشته است ولی بازنشرهایشان هنوز در زمرهی
پرفروشهای کتابهای دانشگاهی شمرده میشوند. کتابهای دیگر و کمتر شناخته شدهی
شمایلنگاری و [جهان] الکترونیکی در معماری تکوینی 1996، معماری بهمثابه نشانهها
و دستگاهها برای زمان شیوهگرا 2004 نیز از دستاوردهای نوشتاری اوست. نوشتارهای
او موفق شدهاند جریانی نو را در معمارینویسی و معماری نوشتنی نشر دهند.
اگر با نگاهی انحصاری به معماری بنگریم؛ معماری در ذات
زیستی خود ساختن، ساختن و فَّر فنساختی از ماده برای زیستن در گاه شهرنشینی است.
این مفهومِ معماری در گذر زمان به مرور تغییر میپذیرد و در روندی تکاملی مفهوم
خود را وسعت میبخشد. در این مسیر، از قرن اول ق.م. De architectura [ی]
ویتروویوس نوشتار توصیفی منسجم و مبسوطی در ده بخش منتشر میکند که نشان دهنده ی
زمینهی ورود کلام و نوشتار به دامنهی دانشی معماری است، این مسیر روز به روز غنیتر میشود
و ادبیات سهم جداییناپذیری از گفتمان معاصر معماری به خود اختصاص می دهد، در واقع
میتوان گفت متن نیز به دستمایهی مادهی فنْساختی معماری بدل شده است.
وقتی به سالهای 1960 م. در حوزهی معماری (و بسیاری از
حوزههای فرادست) مینگریم با نوشتارها، رسالهها، مقالات و مصادیق مفهومی
معمارانه تاثیرگذاری مواجهایم. به نظر میرسد این تاثیرگذاری برخاسته از کاسته
شدن از شتاب انقلابی، شور رمانتیک و نخبهگرایی جنبش مدرن و افزایش مطالعات و
پژوهشهای معماری، کثرتگرایی و تنوع نهادهای حرفهای و دانشگاهی است. روند
ابتدایی این جریان تا جنگ دوم جهانی، خیلی زود دستاوردهایی را به بار مینشاند که در
دو دههی بعدی دستْمایه و بستر بازنگریهایی میشود که زمینهی بروز رویههایی
نوظهور است. این رویههای نوظهور از یک سو ایدهپردازیهاییاند که در نقض ایدهها
یا وانهادی Antithesis این ایدهها بروز میکنند؛ از سوی دیگر پژوهش های دانشگاهی و علمی بر
اساس دستاوردهای مدرن شکل میگیرند. که به نظر میرسد نوشتهی رابرت ونتوری، سال
1966در دستهی اول و انتشارات آیزنمن1963، گیدیون 1963و الکساندر1964 در دستهی
دوم قرار میگیرند. در این میان نکتهی جالب این است که کوربو نقطهی تفاهم آغازین
همهی این نگاههاست ولی در جریان وانهادی کوربو- کان نقش به سزایی دارند.
اگر بپذیریم شکلگیری جریان مدرن، بیشتر رویدادی اروپایی
بود (که البته منابع الهامی در سرزمینهای دور و از جمله امریکا داشت) ولی
پیامدهای جنگ دوم چون مهاجرت نخبگان، فقدان ثبات سیاسیْ اقتصادی و عمومیت یافتن
زبان انگلیسی و شیوهی زندگی امریکایی، روند بازنگری در معماری مدرن را به رویدادی
امریکایی و امریکاییْ اروپایی تبدیل کرد. تمایل امریکایی به ساده کردن، ساختن
عباراتی کلیدی و اختصاری که در دورهی مدرن به چشم میخورد و خود منشا امریکایی
داشت در جریان بازنگری امریکایی بیشتر دیده میشود و نشر مییابد. رهْ یافتی که
بیشتر تمایل به کاستن از تفصیل، شرح و گشودن موضوعات داشته است و به دنبال ساختن
گزاره های تبلیغاتی و همه گیر است که تلاش میکند بیانگر ایدهای خاص خود باشد.
این ایدهها جریان معماری و گفتمان معماری را تغییر میدهند و به سوی خود میکشند
و نوعی نگاه کم عمق و پرهیجان را نشر میدهند و راهبری میکنند. "فرم تابع
عملکرد است"، "کم، بیش است"، "معماری انداموار" و
بسیاری عبارات دیگر که اغلب ساختههایی امریکایی است نشان میدهند که در این
کاهندهگرایی بسیاری از زمینه های نظری مبسوط از قلم افتاده است. البته جریان
مقابل در دههی 60 تلاش میکند با وجهی نظری به مصاف و مواجهه با این عبارتهای
قصار بروند. ولی این گزارههای نقیض، تا حدی صورت پیشین خود را حفظ میکنند و تنها
آنرا با چند ارجاع عملی و نظری معماری بسط میدهند. فارغ از این مخالفخوانی،
زمینهی شکلگیری بستری در ادبیات معماری معاصر میشوند که از یک سو تمایلی به جریانی
کاهندهگرا، تبلیغی و کم محتوا دارد و از سوی دیگر زمینهی بروز نوشتارهایی میشود
که جُنگی از پنداره Notion ها و انگاره Idea ها
را با عنوان نظریه های معماری و نه نظریه ای در معماری ارائه میکنند؛ که گاه
دستورالعمل های آسان Cook Books و فقیری در خوانش، تفسیر و تولید معماری می شود و
عمقی کم، وسعتی زیاد را به بار مینشاند. در این میان برای روشن شدن بحث پرداختن
به دو کتاب مهم ونتوری در سوگنامه ی او ضروری است.
بیانیه ای تقریبا استدلالی برای تغییر برخی از شبه بیانیه های
معماری مدرن است که از طریق ارائه ی نقیض گزارهای، ارائه شده است. ایدههای جدید با
بهره گیری از دستاوردهای خاصی از معماری مدرن، معماری گذشته و تاریخی، هنر، مطالعات
و پژوهش های معاصر غیر معماری مصور و مستدل شده اند، و در قالب دستگاهی دو ارزشی، مدرن
و نقد مدرن مقایسه شدهاند. در زمینهی مطالعات خارج حوزهی دانشی معماری تاثیر تی
اس الیوت، کنث برک و ویلیام اپسون در ساختار متن و منابع به صورت بارزی به چشم میخورد،
در حوزهی دستاوردهای عملی معماری مدرن ارجاع به کوربو و کان قابل توجه است.
ارائهی نمونه ها و شواهد بسیاری به همراه تصاویر و مدارک معماری برای قانع کننده بودن
مفاهیم و ایده ها برجسته است. هر چه متن پیش میرود از ادبیات نوشتاری آن کاسته و
به ادبیات تصویری آن افزوده میشود.
مفاهیم و ایده های نوشتار در زمینه ی پیچیدگی و تضاد،
ابهام، سطوح (و لایه های) تضاد، هم این-هم آن، کارکردهای دو وجهی، تضاد منطبق،
کنارهم نشینی، درون و بیرون، و پیچیدگی کل است.
مفاهیمی که دستمایهی پژوهشگران بعدی می شوند و ادبیات معماری مدرن را بسط
و گسترش میدهند. کتاب مفاهیم و ایدهها را در مواجهه و وانهادی با جریان غالب مدرن
ارائه میدهد ولی نمیتواند به همنهادی Synthesis برسد و طیف ارزشی
تعریف کند. این بیانیه به داوری این دوگانگیها مینشیند و دو جبههی رویارویی
تعریف میکند حال آنکه می توانست طیفی چند ارزشی بر اساس دیدگاهی که خود مطرح میکند
"هم این- هم آن" تبیین کند؛ سادگی و پیچیدگی، هماهنگی و تضاد، وحدت و
کثرت همگی طیف هایی ارزشی هستند، که به فراخور برنامه و مساله زیستن (و طراحانه
زیستن) نقطهای از طیف برگزیده و برجسته شود. در پایان کتاب نویسنده از وسوسهی
نمایش آثار خود رهایی نمییابد و در فصل پایانی مجموعه آثار خود را به نمایش میگذارد.
کتاب دو. آموختن از لاس
وگاس: نمادگرایی فراموش شده ی فرم معماری 1977
این کتاب که نویسندگانی دیگری هم دارد به نظر برآمده از صفحات
55-54 کتاب یپیچیدگی و تضاد در معماری است که در پژوهشی دانشجویی، دانشگاهی و
گروهی به بار نشسته است، نوشتار وسعتی بیشتر از حوزهی معماری را بر میگیرد به
شهر و جامعه میپردازد. تعدد دیدگاههای پژوهشگران و دانشجویان در زبان و فرم
نوشتار مشهود است، که نوعی نگاهی انتقادی علیه جریان رادیکال فرمالیسم برساختهی
جریان مدرن است که بسیاری از وجوه زیستن را محدود کرده است. تصاویر، نقشههای
معماری و شهری، دیاگرامها و ترسیمات بیش از حد مفهومی نوشتاری کتاب را به چالش
کشیدهاند. زبان نوشتار، نمونهها و ارزشبخشی به آنها بعد از گذشت سالها هنوز
هم برای خواننده میتواند غریب باشد ولی بیانیه خشونت بیشتری دارد، از لاس وگاس
باید آموخت.