به سال 1962؛ زمانیکه رابرت ونتوری نوشتن کتاب "پیچیدگی و تناقض در معماری"
را آغاز نمود، کتاب "مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی" جین
جیکوبز (1961)؛ بحث داغ روز در سراسر کشور بود. صرف نظر از تاثیر مستقیم جیکوبز در
میان جریانات موازی که از ارتباطات منظر شهری و سایر گرایشات آنها پدید آمدند، مفهوم پیچیدگی؛ برجسته است. روایت
ونتوری از مفهوم پیچیدگی با معرفی تاریخ محور جیکوبز از علم پیچیدگی در تئوری معماری و شهری همخوانی دارد. ونتوری درپی گسترش تحقیقات علمی ای که توسط جیکوبز ارائه گردید؛ نبود،
به جای آن؛ به پیچیدگی های پیشنهاد شدهء تئوری گشتالت و نقد نو
توجه داشت و با اشاره به منابع علمی مشابه؛ همانطور که در پروژه
میدان کوپلی به سال 1966 نشان داد،
اصول مشابهی را برای اُربانیسم یافت.
مقدمه :
در حالیکه کتاب "پیچیدگی و تناقض در معماری" رابرت ونتوری چند
سال پس از کتاب "مرگ و زندگی" جیکوبز
منتشر شد، و ونتوری تاثیر مرگ و زندگی را بر تفکر خود تایید نمود؛ تاثیر جیکوبز
نباید زیاد عجیب به نظربرسد.1 از یک سو؛ با وجود ماهیت
منحصر فردی که غالباً ویژگی نوشته ونتوری در ارجاعات متنی به مورخان بوده، این
کتاب بر منابع گوناگون تئوریکال، با نام و بی نام اشاره می کند. افزون بر آن؛ استدلال او
برای "معماری پیچیده" با ارجاعات به نه تنها تاریخ معماری،
بلکه نقد ادبی، هنر مدرن و مفاهیم علمی بوده و منابع تئوریکال ونتوری نیز به همان اندازه اشارات تاریخ معماری وی، فراگیر و متنوع
بوده اند. از دیگر سو؛ به طور ویژه، متن جیکوبز نیازی به استناد مستقیم در آن زمان نداشت. همانطور که ونتوری آغاز به نوشتن کتاب خود کرده بود، بر اساس گفته لوئیس
مامفورد، کتاب جیکوبز موضوع داغ بحث روز در
سراسر کشور بود.2 جدا از بحث در زمینه های معماری و برنامه
ریزی -که به خوبی در "کشتارگاهِ گاوهای مقدس" معرفی شده
است: مجموعه بررسی های منتشر شده در زمینه معماری پیشرو در آوریل 1962- کتاب جیکوبز نیز موضوع بررسی ها در
طیف گسترده ای از ژورنال ها ، مجلات عمومی و روزنامه ها بود. علاوه بر این، در طول
همان سالهایی که ونتوری مشغول تدریس بود
بسیاری از دستاوردهای جیکوبز علیرغم انتقاد او از آکادمی، به سرعت در برنامه های
درسی، آموزشی، و گفتگوهای دانشجویی گنجانده شدند.3
هرچند تاثیر جیکوبز امری غیر قابل انکار بود، کتاب ونتوری از بسیاری جهات
به مثابه دنباله ای بر تلاش های جیکوبز
جهت حل بسیاری از مسائل مشابه بشمار می رفت، از جمله یکی از مهمترین آنها؛ رابطه
معماری با شهر در دوره نوسازی شهری است. ونتوری؛ حمله جیکوبز به
تفکر عملکردگرای "ارتدکس"، و
آنتی پاتی او برای برنامه ریزی یوتوپیایی را دنبال می نمود. جایی که ونتوری سادگی
پرتکرار و ملال آور معماری مدرنیستی پسا جنگ و پروژه های نوسازی شهری را با ادعای
به یاد ماندنی اش "کم تر ، خسته کننده است"؛ دست می انداخت؛ جیکوبز به همین ترتیب
"زنگار عظیم کسالت" در طراحی معمارانه
و شهری را به مثابه نتیجه ای از تئوری "برنامه ریزی باغ شهر درخشان" (اشاره به شهر درخشان لو کوربوزیه) مورد تمسخر قرار می داد.4
در مقابل؛ برخلاف سیستم نسبتاً بسته مدرنیسمِ دهه 1950، جیکوبز و
ونتوری، هردو، در پی گشودن راهی در گفتمان معماری جهت بررسی تأثیرات متنوع و
پیچیدهء زمینه، تجربه و عناصر زندگی روزمره بودند. با استفاده از رتوریک و ترمینولوژی
مشابه، تئوری های مربوط به پیچیدگی آنها
در امر معمارانه و شهری، در جستجوی خلق "سرزندگی" در معماری و طراحی شهری
بود، بازتاب آنچه که آنها به طور متفاوت، "شهر بهم پیوسته | interconnected city " و
"کلیت شهریتی | urbanistic whole نامیدند.5
جیکوبز در جهت تایید استدلال خود، یک درک متقابل زیست شناختی از شهر
را به مثابه ساختار طبیعی زندگی انسان و کاربرد پذیری علم پیچیدگی نوین ارائه داد
که از زمینه های علوم زیستی تا تفکر شهری توسعه یافته بود. در مقایسه؛ ونتوری، تئوری پیچیدگی خود را درجهت اهمیت به کانون های زمینه محور معمارانه و شهری در پایان نامه
کارشناسی ارشد خود در هنرهای زیبا آغاز و سپس گسترش
داد و عمدتاً در درجه اول به منابع مرتبط با
موضوعات چندگانه، از جمله تئوری های ادبی
الیوت، نقد نو، هنر پاپ و تئوری گشتالت اشاره داشت. با این وجود؛ با استناد به منابع علمی که توسط جیکوبز نقل
شد، ونتوری نیز به دنبال جیکوبز به یکی از نخستین مروجان تئوری پیچیدگی در محافل
معماری و برنامه ریزی، و علاوه بر این؛ در محافل علمی بدل گشت.
با این وجود، نمی توان گفت ونتوری در پی گسترش معرفی تاریخ محور جیکوبز از
علم پیچیدگی به سمت تفکر شهری است. علاقه ونتوری به منابع
علمی اساسا رتوریکال بود، و برای حمایت از بیانیه ای که "در همه جا جز در معماری،
پیچیدگی و تناقض اذعان شده است"؛ کافی می نمود.6 درواقع جایی که جیکوبز از تئوری پیچیدگی، درک سرشت خودسازمان ده شهر را ترسیم نمود و نتیجه گرفت که "یک شهر نمی تواند اثری
هنری باشد،" ونتوری تقریبا به یک نتیجه گیری متضاد رسید. (شکل1) 7 مین
استریت و مسیر 66 تقریبا مکانی درخور
بشمار می رفت، تقربیا هنری و کمینه محلی برای هنر عامه. برای اینکه همه چیز درست
در جای خود باشد دست هدایتگر معمار-هنرمند، پیچیدگی جزئی زمینه محوری در سیمای شهر ایجاد کرد
که زیبایی شناسی پیچیده آنها را با پیچیدگی شهریت درک شده، ادغام می نمود.8 با این
حال، این امرمتاسفانه یک تئوری طراحی شهری بود که
ونتوری پس از پیش بینی های تئوری پردازان پیشین، از طرح آن پشیمان شد.
با این وجود، پیتر بلیک به عنوان منتقد و سردبیر انجمن معماری،
مدتها پیش در بررسی خود درباره پیچیدگی و تناقض مشاهده کرد که این کتاب، کلاژی از
تاریخ معماری، تئوری، طراحی و پروژه های فردی ست که می تواند بطور مستقل ارزیابی گردد.9
از جمله بخش هایی که مورد تمجید بلیک قرار گرفت؛ پروژه میدان
کوپلیِ ونتوری بود که بطور متقاعد
کننده ای آن را گسترش داد و از مباحث متن
اصلی نتیجه گیری کرد که در عطف به ماسبق همچنان
قانع کننده بود. اگر ساخته می شد، عملکردی و پایدار باقی می ماند، و اهداف متناقض آموزشی و تفریحی موجود در طراحی را توامان تامین
می نمود. پروژه ای که در پی دستیابی به بسیاری از آمال جین جیکوبز برای طراحی در زمینه شهری بود. بحث
را در مورد پیچیدگی شهر ادامه می دهیم که
جیکوبز به سال 1961 آغاز کرد و ونتوری در سال 1966 ادامه داد.
سالهای منظر شهری
ایده های مشترک جیکوبز و ونتوری در مورد شهر و تئوری های پیچیدگی که ارائه داده اند را می
توان در موارد مرتبط خط تحقیقی دهه 1950 ارزیابی نمود.
در سال 1950، ونتوری از طرح پایان نامه MFA خود در پرینستون دفاع کرد که پژوهش ادراکی گشتالت را درجهت پشتیبانی از
ملاحظات تاثیر متقابل پروژهء طراحی شده بر محیط ساخته شده پیرامونی بکار گرفته
بود. او پیشنهاد داد "می بایست به شرایط موجود در اطراف سایت که باید
بخشی از هر گونه موضوع طراحی باشند؛ توجه ویژه داشت".
همچنین آگاهی تاریخ معماری و شهری که
مستقیما الهام بخش
تئوری و طراحی بعدی وی بوده، در اندیشه
او آشکار است. ونتوری اعتقاد داشت از طریق "کنترل داشتن طراح بر
ارتباط میان امر قدیمی و جدید،" طراح "می تواند
با درک صحیح از بکارگیری امر جدید؛ امر
موجود را بهبود بخشد"10
در همان زمان؛ جیکوبز به کار خود در دفتر اطلاعات جنگ خاتمه داد، جایی
که نگارش آزادانه پیشا جنگی در مورد شهرها را به اتمام رسانیده و ده سال کار برای
انجمن معماری به سال 1952 را آغاز نمود. در حالی که تخصص او در ابتدا بطور مشخص طراحی بیمارستان بود، برنامه
در حال رشد نوسازی شهری فدرال او را به نوشتن در زمینه شهرها و بررسی روابط بخشی
به کل و امر جدید به امرقدیمی، در توسعه مجدد شهری بازگرداند.
چند سال بعد، ونتوری و جیکوبز مسیر ها را بهم پیوند زدند، به همین
ترتیب در ستون "منظر شهری" مجله نقد معماری و جنبش مربوطه. نخستین اثر منتشر شده رابرت ونتوری، مشارکت در ستون "منظر شهری"
مجله نقد معماری به سال 1953 بود، درهمین حین ویراستاران ستون، ایان نایرن و کاردون کولن با
جیکوبز درپروژه "مرکز شهر برای مردم است" همکاری می کردند، همکاری قابل
تحسین گسترده جیکوبز درمورد متروپلیس
منفجرشده: مطالعه ای در زمینه حمله و تجاوز مبتنی
بر اُربانیسم و چگونگی ایستادگی شهرهای ما در
برابر آن. (1958)، یک مقاله که بازگویی پیش از انتشار بخشی ازکتاب مرگ و زندگی شهرهای بزرگ آمریکایی محسوب می شد.
این ستون در ابتدا توسط سردبیران نقد معماری؛ کرونین هستینگز و
جی.ام ریچارد تنظیم شد، "منظر شهری" نامی است که هستینگز به مثابه فلسفه دیداری و شهری
"انگلیسی" یا "رادیکال" توصیف نمود، و آنرا با جریانات عقلانی و ارگانیک عملکردگرایی مقایسه نمود. بنابرمقالات یووِدل پرایس بر اساس "امر
تصویر کردنی، در مقایسه با امر والا و زیبا"(1794)، "سنت تجربی
انگلیسی" و "تمایز یافتگی، جهان پدیداری به مثابه متضاد جهان نومنال رمانتیک
آلمانی"؛ هیستینگز طرحی را پیشنهاد می دهد که بعدها توسط جیکوبز و
ونتوری به شیوه های گوناگون منعکس می گردد.11
تئوری معماری و شهری هستینگز، اهداف
سیاست محور مدرنی را در بر میگیرد که به
ویژه جیکوبز تحت تاثیر آن ها قرار گرفت. کنشگری سیاست محور جیکوبز، که از یک گرایش عام به علوم سیاسی تا مسائل
مربوط به توسعه مجدد شهر بسط یافته و از
اواسط دهه 1950 تا 1970را در بر دارد؛ هماهنگ با دریافت هستینگز از سیاست های
رادیکال بود. 12 هستینگز، مانند ونتوری، به واسطه ایده
های گشتالتی، تئوری رادیکال دیداری و شهری را به مثابه "کوششی برای دستیابی
به نوع جدیدی از سازمان از طریق پرورش تفاوت های قابل توجه" و "تمایل اجزا به خودبودگی برای ایجاد نوع جدیدی از کل" شرح داد...
این یک تئوری رادیکال است. همانند سیاست، ایده ای رادیکال از مفهوم اجزا بشمار می
رود. 13
ارتباطات جیکوبز با منظر شهری، که توسط مطبوعات معماری بریتانیا پس از انتشار کتابش بدان
اشاره شد، از اوایل دهه 60 ادامه یافت. اگر هستینگز در آن زمان
بهتر شناخته شده بود، رابرت ونتوری نیز به همین ترتیب از سوی منتقدان؛ نزدیک به حوزه مطالعاتی منظر شهری
شناخته شده بود. (این موضوع یک دهه یا بیشتر پس از آن اتفاق افتاد، هنگامی
که کالین روو؛ جیکوبز و ونتوری را -همراه با
کوین لینچ، برنامه ریزی حمایتی، پدیده خودگردان و جهان دیزنی شده- بسوی تصویر تحریف شده از جنبش منظر شهری در مقاله منتشر شده
به سال 1972 در "شهر کلاژ" مطرح می سازد).14
با این حال؛ مشارکت اولیه ونتوری در زمینه منظر شهری، "مطالعه موردی: کمپیدولیو" می باشد، که
در آن برخی ازمفاهیم رادیکال هستینگز، هم بافتی های متقابل و علایق گشتالتی را ترکیب
نمود.15 در این رویکرد انتقادیِ نوسازی
شهری در اطراف کمپیدولیو ، ونتوری اعتقاد داشت این
سایت از طریق تخطی از یک اصل زمینه ای اولیه آسیب دیده است –"مسئولیت معمار
در برابر منظر، مهم است که او می تواند ماهرانه سهم آن را افزایش یا کاهش دهد،