جاناتان کات. مجله رولینگ استون: راجع به این
گفته ی نیچه که حقیقت صرفا انجماد و صلب شدن استعاره های قدیمی است چه فکر می
کنید؟ او در مورد این صحبت می کرد که چگونه قالب ها و کلیشه ها به حقیقت جهان بدل
می شوند.
سوزان سانتاگ: حقیقت در نظر من چیزی نیست جز نفی اشتباه و کذب. دنیا اساسا مملو از
کذب است و حقیقت چیزی است که با انکار کذب برجسته می شود. به یک معنا، حقیقت کاملا
تهی است ولی به هر حال ازادشدن از کذب یک رهایی بزرگ است.
به مساله زنان نگاه کنید. حقیقت در مورد زنان این است که تمام سیستم ارزش های
پدرسالار یا هر چه اسمش را بگذارید کاذب و جابرانه اند. حقیت این است که این کاذب
است.
جاناتان کات. مجله رولینگ استون: طی قرن ها این باور که زنان نفی مردان هستند جزیی
از اخلاق پدرسالارانه بوده است.
سوزان سانتاگ: خوب بگوییم فرودست ـ نظر غالب این بوده است که زنان از کودکان بهتر
هستند و از مردان کمتر. ان ها کودکان بزرگ شده ای هستند که از زیبایی و جذابیت
کودکان برخوردارند.
در فرهنگ ما زنان به دنیای احساسات تعلق دارند چون دنیای مردان را دنیای عمل تعریف
کرده اند، دنیای قدرت، توانیی اجرا و عدم وابستگی و در نتیجه زنان مخزن احساسان و
حساسیت می شوند. . . یکی از جنگ های قدیمی من علیه تمایز میان اندیشه و احساس بوده
است که در واقع پایه ی تمام دیدگاه های ضدروشنفکری است: قلب و سر، فکر و احساس،
فانتزی و قضاوت. . . ما کم و بیش بدن های مشابه داریم ولی افکارمان بسیار متفاوت
است. بر این باورم که بیشتر با ابزاری که فرهنگ در اختیارمان گذاشته است فکر می
کنیم تا با بدن هایمان و در نتیجه تنوع فکری بیشتری در جهان داریم. برداشتم این
است که تفکر شکلی از احساس است و احساس شکلی از تفکر.
. . . واقع این است، ساختاری عقلی برای میل جسمانی و شهوت وجود دارد. ولی ان نوع
از تفکر که فکر را از احساس متمایز می کند تنها شکلی از عوام فریبی است که ادم ها
را نسبت به همه ی چیزهایی که نباید نسبت به ان ها شک داشته باشند شکاک یا بی اعتنا
می کند و به این ترتیب برایشان مشکلات زیادی به بار می اورد.
این قسم از کلیشه های فکر در مقابل احساس، و مرد در مقابل زن، زمانی اختراع شدند
که ادم ها اعتقاد داشتند جهان سمت و سویی مشخص دارد ـ یعنی به سمت تکنوکراسی،
عقلانی شدن، علم و از این قبیل می رود ـ ولی تمام این کلیشه ها برای دفاع مقابل
ارزش های رمانتیک اختراع شد.