در
2017؛ مارلین اسپایک و پرین برای کار در زمینه پروتکل سیگنال، برنده جایزه لوچین
شدند؛ –افتخاری نوین، که توسط کارآفرین و بنیانگذار پی بال، مکس لوچین، برای
کاربردهای رمزنگاری در دنیای واقعی پی ریزی شده است. طی سخنرانی مارلین اسپایک، که
وی خواسته بود ضبط نشود، با احترام به تاریخ گفت: این جایزه می بایست بجای
تجلیل از پیشرفت هر فردی، تجلیل از پیشرفت تکنولوژی باشد.
در
آن سال؛ اکتون فیس بوک را ترک کرد، بعدها علت را اختلافات غیرقابل حل در مورد حریم
خصوصی عنوان داشت. در قلب درگیری ها؛ با مدیران ارشد فیس بوک، شریل سندبرگ و مارک
زاکربرگ که می خواستند شبکه تبلیغات هدفمند فیس بوک را به واتس اپ گسترش دهند؛ تنش
هایی رخ داد. رمزنگاری سرتاسری مانع از گردآوری محتوی پیام می شد که برای تبلیغ
کنندگان واجد ارزش است. در اوایل سال 2018، مارلین اسپایک و اکتون موجودیت بنیاد
سیگنال، که یک سازمان غیر انتفاعی ست را اعلام کردند. اکتون، رئیس و تنها عضو بنیاد،
آن را با یک وام بدون بهره پنجاه میلیون دلاری برپا ساخت.
او
و مارلین اسپایک قصد داشتند نشان دهند که ممکن است علی رغم هزینه های گزاف تولید و
نگهداری نرم افزار، یک تکنولوژی محوری ارائه داده شود که مورد توجه مشوق های
سرمایه گذاری خطر پذیر یا بازارها نباشد. سیگنال همواره با تکنولوژی از راه
دور کار کرده است. وضعیت غیرانتفاعی سیگنال از آن در برابر منافع خارجی که خواستار
بازگشت سریع سرمایه اند؛ محافظت می کند. شرکت های غیرانتفاعی نمی توانند سود
انتفاعی شرکتی کسب کنند، بنابراین دیگر اتفاقی میان سیستم های ویسپر و توییتر یا
واتساپ و فیس بوک رخ نداده است. اکتون به من گفت: "کاربر؛ مشتری ما است و در واقع می توانیم آنها را از نظر نیازها و خواسته هایشان در اولویت قرار دهیم،
نه به مثابه یک خط تولید اصلی شرکتی یا انگیزه سود یا هر چیز دیگر. این برای من،
پیام قدرتمندی در راستای ارائه تعهدات است."
سیگنال
برای پیاده سازی پروتکل خود؛ بر اساس آنچه که شما می خواهید، متعادل سازی می شود.
اسکایپ از پروتکل برای تنظیم "مکالمات خصوصی" خود استفاده کرده است، و
مسنجر فیس بوک از آن در قابلیتی با نام "مکالمات مخفی". مارلین اسپایک
از بیان مبلغ کمک مالی هر یک از شرکت ها خودداری کرد. او در مورد چگونگی گسترش
پروتکل سیگنال بسیار می اندیشد-کهکشانی از برنامه ها و سرویس های خرد تر که می
توانند با توجه به زمان و منابع کافی رمزنگاری شوند. حقوق کارمندان سیگنال به صورت
رقابتی تعیین می گردد. اما همچنان، این سازمان در رقابت با شرکت های بزرگ در رده مهندسان دچار
مشکل است. مارلین اسپایک به عنوان مدیرعامل، کمتر از شش رقم، که برای صنعت نرم
افزار دستمزد متوسطی بحساب می آید حقوق می گیرد- کمتر از متوسط حقوق در فیس بوک.
او همچنان درمورد فرهنگ امنیتی حرفه ای دره سیلیکون موضعی ضد و نقیض دارد. در مورد
کنفرانس های اخیر صنعت در لاس وگاس می گوید، "شما می خواهید به این باشگاه
بروید و یک نگهبان با طناب مخملی یا هر چیز دیگری ایستاده است. من همیشه می خواهم
از او بپرسم: "مرد چطور می تونی خودتو جدی بگیری؟" باید سعی کنی بیرون
از اینجا جلوی ما رو بگیری. اینجا یه فضای داخلی منفی باحاله. "
سیگنال
اکنون سی و شش کارمند دارد. مارلین اسپایک گفته که سعی دارد راهی برای تسهیل
تصمیم گیری جمعی بیابد. نورا تراپ، مدیر سیستم عامل آی او اس سیگنال، گفت:
"اگر کسی وجود داشته باشذ که می بایست نماینده مان باشد، خوب است آن شخص موکسی باشد. اما
همچنین فکر می کنم که در نظر داشتن فقط یک فرد برای این نقش، کمی با نحوه کار و
عملکرد ما مغایرت دارد." پرین به من گفت که، علی رغم آنکه بنظر می رسد،
"موکسی در خط مقدم ایستاده و از آنجا رهبری را بر عهده دارد، در واقع او فقط
از طریق عمل کردن، هدایت می کند. یکی از جملات مورد علاقه او این است: تنها راز این است
که کار را شروع کنیم. اگر می خواهید در کاری مهارت پیدا کنید یا کاری بکنید، فقط
آن را انجام دهید و در طول مسیر آن را مجسم نمایید.
یکسری
چالش های ذاتی در حوزه حریم خصوصی برای ارتباطات دیجیتال وجود دارند: همچنان می
توان از صفحه ی پیام ها، عکس گرفت. دستگاه ها را می توان سرقت یا هک کرد. برخی از
اعضای انجمن حریم خصوصی، از جمله اسنودن، از شرط سیگنال برای ثبت نام هر کاربر با
شماره تلفن انتقاد می کنند. دیگران به تنظیمات پیش فرض سیگنال اعتراض دارند که هر
زمان مخاطب به سرویس می پیوندد، هشدار می دهد. و اگرچه همه کد منبع سیگنال منبع
باز و قابل بررسی اند، اما اکثر کاربران نمی توانند اطمینان یابند که آیا این کد
با کد نصب شده در برنامه های بارگیری شده یا کدی که در واقع در سرورهای سیگنال اجرا
می شود، یکسان است یا خیر. برخی دیگر استدلال می کنند که سیگنال باید فدرالی یا
غیرمتمرکز باشد: شرکت کنندگان باید بیش از اعتماد به یک سازمان واحد برای پایدار
ماندن، آسیب ناپذیری، سازش ناپذیری و جهت گیری در راستای نیازهای خود؛ بتوانند سرورهای خود را
اجرا کنند. (سیگنال تأکید می کند که این امر برای کاربران روزانه؛ بازدارنده و بطور بالقوه ناامن تر خواهد بود.) سیگنال فیلز، یک مجله الکترونیکی کمتر شناخته شده است که
اخیراً در چندین وب سایت آنارشیستی منتشر شده، و در مورد وابستگی به یک سرویس
متمرکز، به ویژه سرویس مورد استفاده در دستگاه های تلفن همراه، هشدار می دهد:
"اگر دستگاه شما با کی لاگر یا سایر نرم افزارهای مخرب به خطر بیفتد، مهم
نیست که امنیت شما در ارتباطات چقدر باشد." اگر آنارشیست ها "تهدیدی جدی برای نظم برقرار شده" بودند، دولت "بی هیچ رحمی به حساب ما
و زیرساخت های ما خواهد رسید."
مارلین
اسپایک از تمرکزگرایی به مثابه شرط لازم برای پذیرش گسترده سیگنال و سهولت استفاده
از آن دفاع می کند. او کاملاً می داند که دلیل رمزنگاری در دهه نود این نبود که
سایبرپانکها انتظار داشتند کاربران قراردادهای مهندسان نرم افزار را بیآموزند،
بلکه برعکس. اکثر مردم نمی خواستند در مورد مجموعه های رمزنگاری و زره ASCII
چیزی بدانند تا یک ایمیل امن ارسال کنند. آنها نمی خواستند به کلیدهای
ساینینگ و مبادله کلیدهای رمزنگاری عمومی جهت پیاده سازی یک شبکه مبتنی بر اعتماد
توجه کنند. آنها فقط می خواستند وارد شوند و با دوستانشان صحبت کنند. سیگنال ویژگی
های غیرمرسومی ارائه می دهد مانند پیام هایی را که پس از یک دوره زمانی مشخص
ناپدید می شوند. کاربران اخیراً برچسب هایی را درخواست کرده اند و این موارد نیز
باید رمزنگاری سرتاسری شده باشد. در حال حاضر، مهندسان سیگنال در حال کار بر روی
اصلاحاتی از جمله ایجاد ویژگی چت گروهی-ویدیویی و سریعتر و مقاوم تر کردن اپ سیستم
چت گروهی هستند.
مارلین
اسپایک گفت: "هر آنچه در فضای تکنولوژی ایجاد کنید به مثابه بخشی از یک
اکوسیستم وجود خواهد داشت و اکوسیستم در حال حرکت است." سیگنال یک نرم افزار
پارانوئید است که به طور مداوم با تهدیدهای جدید سازگار می شود. همانطور که او در
سال 2016 در وبلاگ این سازمان نوشت، "شبکه ها تکامل می یابند، تهدیدات امنیتی
و اقدامات متقابل در حال تغییر مداوم اند، و زبان "تجربه جمعی کاربر" به
ندرت سکون می پذیرد." وی نسبت به نویسندگان، نوازندگان و
فیلمسازان غبطه می خورد: "بر خلاف نرم افزار، وقتی چیزی را خلق می کنند، در
واقع برای همیشه است. یک آلبوم ضبط شده می تواند دقیقاً 20 سال بعد هم همانگونه
باشد، اما نرم افزار باید تغییر کند. "
مقررات
همچنان تهدیدی برای سیگنال بشمار می روند، گرچه مارلین اسپایک گفته "شما هرگز
نمی توانید از رمزنگاری خلاص شوید. مجموعه معادلات در همه جا وجود دارند. هیچ راهی
در جهان وجود ندارد که همه نتوانند آن را مشاهده کنند، یا از آن بی خبر باشند." به نظر می
رسید وی نسبت به این احتمال که اگر ارتباط رمزنگاری شده سرتاسری به طور گسترده تری
مورد استفاده قرار گیرد، ممکن است روزی منسوخ گردد، با تامل و بی هیچ احساس یاسی برخورد کرد. وی
گفت: "اگر نرم افزار را تا جاییکه می توان ارتقا دهیم و مواردی که
توسعه می دهیم تا حد ممکن همه گیر گردند، در آن صورت می توان بر موارد دیگر تمرکز
کرد." همانطور که در ونیز قدم می زدیم، سعی کردم از او بپرسم؛ این مواردِ
دیگر شامل چه چیزهایی هستند، پاسخ های او کمی مبهم بود. او علاقه ای به بازنشستگی
و آرامش ندارد. هنوز از تن دادن به روال معمول هراس دارد. بعدها به من گفت:
"من همیشه در عمل و انجام کار بسیار بهتر از بودن و سکون بوده
ام". وی با اشاره به "این سوی بهشت" اثر فیتزجرالد توضیح داد که
همیشه خود را بیشتر به عنوان "پرسوناژ" دیده است تا به عنوان
"پرسونالیتی". وی به طور خودمانی خاطرنشان کرد که نسبت به تحقیقات ادامه
حیات کنجکاو است، زیرا معتقد است اگر افراد وقت بیشتری برای کشف علایق خود،
یادگیری مهارت های جدید، خلق تخصص و تجربه داشته باشند، جهان متفاوت خواهد شد. وی گفت: "من از هر حرکت دقیقه شمار ساعت می ترسم." "احساس می
کنم زمان کمتری نسبت به گذشته دارم. در واقع وقتی جوان هستید، هیچ دری به رویتان
بسته نیست."
هر
زمان از مارلین اسپایک می پرسیدم که در چه حال است، جواب یکی بود: "کار، کار،
کار". ونگ، در توصیف "اعتیاد به کار آنارشیستی مازوخیستی مارلین
اسپایک" به من گفت: "فکر می کنم جهان آنارشی به خود انگیختگی، ابتکار
عمل و تجربه پاداش می دهد. شما به طرز عجیبی مهارت های فراوانی کسب می کنید، چه
طراحی گرافیکی و چه برنامه نویسی. یک اخلاق کاری قوی و یک نوع عجیب و غریبی از
کارآفرینی ضد سرمایه داری وجود دارد." راینهارد در مورد مارلین اسپایک گفت:
"او یک مدیر زمان فوق العاده کارآمد است و دقیقاً به همان شیوه به اوقات
فراغت خود نزدیک می شود. تقریباً همه ماجراهای او به شش ماه برنامه ریزی نیاز
دارند -و بسیار صبور است."
مارلین
اسپایک در سال 2018 از منطقه خلیج به لس آنجلس نقل مکان کرد، یکی از اهم دلایل؛
برای کار در یک پروژه جانبی با دوستان خود -"تجربه" احیا زیست محیطی با
هدف کاهش تخریب جنگل های ساحلی جلبک دریایی بود. شرکت کنندگان سه روز را صرف کسب
گواهینامه های غواصی خود می کردند، سپس به اکوسیستم های ساحلی رفته، جنگل های جلبک
دریایی را کاوش کرده و بذرها را می کاشتند. به گفته مارلین اسپایک، این پروژه
" محل تلاقی چند مورد بود که من به آن علاقه مندم، مانند اکولوژی اقیانوس،
تغییرات اقلیمی، اصلاح احتمالی تغییرات اقلیمی." دوست نزدیک مارلین اسپایک
که در این ماجرا نیز شرکت داشته، گفت است که هدف؛ تحول شرکت کنندگان
بوده است: "آینده جهان چیست؟ چه کسانی در موقعیت هایی قرار دارند که بتوانند
آن آینده را تغییر دهند؟" این پروژه در اوایل سال جاری متوقف شد، بخشی از آن
بدلیل همه گیر شدن بیماری کووید 19 است، اما همچنین بدین دلیل که پرورش جلبک
دریایی از دانه بسیار دشوار است، و احتمالاً کاشت آن در وقت آزاد شخص در اقیانوس
غیرقانونی است.
در
طی گفت و گوی ما، مارلین اسپایک از بیان اظهاراتی پیرامون برنامه های خود اجتناب
می کرد و به طور مکرر، درخواست برای ثبت اطلاعات در ظاهر بی خطر را نمی پذیرفت.
وقتی به نوشته های شخصی او بازگشتم، از توجه به جزئیات تقریباً احساس کردم دست
انداخته شدم. به خصوص نظرم به یک پست وبلاگ در مورد سفر دوچرخه سواری جلب شد که او
سال گذشته با دوستانش به منطقه ممنوعه چرنوبیل، شعاع هجده مایلی اطراف نیروگاه
هسته ای چرنوبیل در اوکراین سفر کرد که در 27 آوریل 1986 تخلیه شده بود. (دسترسی به
منطقه، که درگیر مواد رادیواکتیو است، به خدمه بخش حفاظت، دانشمندان و تورهای
راهنمای برنامه ریزی شده محدود می شود.) با کمک یک قطب نمای ارزان ،ماسک های
خاک گیر و دوزیمترها، در یک آپارتمان متروکه می خوابیدند، در حالیکه اطراف
آن با بقایای پوسیده گیاهان بومی قدیمی احاطه شده بود، و شبانه در
ساختمانهای پریپیات، شهر کارخانه ای سابق پرسه می زدند. او نوشت: "منطقه
ممنوعه" بهشت بود، اما بهشتی که نمی توان از آن لذت برد. "این تجربه
پر از تنش بود. . . . شما باید مراقب مکان نشستن، چیزهایی که می خوردید، نحوه
خوردن آنها، و چیز هایی که لمس می کردید؛ بودید. که -از قضا- بهمین دلیل
وجود دارند. دلیل زیبایی و آرامش آنجا دقیقاً همین است که نمی توانیم آن را مصرف
کنیم. شاید مانند همه بهشت های حقیقی در هر کجا."
در
ابتدای پاندمی، سواحل لس آنجلس بسته شدند. چون امکان گشت و گذار نبود، مارلین
اسپایک یک جفت کفش اسکیت خرید و شبانه طول ونیز و سانتا مونیکا را با آن می
پیمود و به موسیقی متن تکنو دار خفن فیلم هکرها از یک اسپیکر کوچک گوش
می داد. او شگفت زده شد که چطور پاندمی می تواند روزنه هایی را بگشاید.
هنگامیکه اعتراضات "جان سیاه پوستان مهم است"؛ آغاز شدند، کارمندان سیگنال
طرح درخواست و بازخورد از سازمان دهندگان، پزشکان و معترضان را ثبت کردند. تراپ
شبانه روزی برای کار بر روی یک ابزار جدید محو کردن چهره، برای مبهم کردن
استراتژیکی عکس های اعتراضی، وقت گذاشت و سیگنال تقریباً بلافاصله آن را منتشر
کرد. ده سال پیش، صحبت پیرامون براندازی پلیس یا زندانها، حاشیه ساز بود. بطور
ناگهانی، مردم در حال تشکیل شبکه های کمک متقابل شدند و گرچه مارلین اسپایک راهی
برای درک این مسئله نداشت، اما گروه های نظارت بر پلیس را در سیگنال با نام هایی
مانند خوک گیرها تشکیل داد. بیشتر آمریکایی ها در مورد روشهای اعمال نابرابر،
خودسرانه و غیرضروری اجرای قانون به گفتگو پرداختند. مارلین اسپایک در سومین و
آخرین دیدار مان در ونیز گفت: "فکر می کنم که این چیزها روزنه های امید
هستند؛ بدین معنا که همه چیز به همان اندازه که بد و ناخوشآیند اند -توانایی مشاهده و زیر سوال بردن ساختارهای پیرامون مان را نیز خلق می کنند؛ که
احتمال دارد بدرستی خدمت رسانی نکرده باشند."
صبح
آن روز، مارلین اسپایک باحوصله بنظر می رسید. او داستانهایی در مورد پتی
هرست، سگهای فضایی شوروی، و حکایتی در مورد آب گرم متمرکز در روسیه گفت. خورشید با
تمام قدرت می درخشید، هوا بوی علف می داد و باد صدای حرکات
اسکیت ها را با خود داشت. زنان ماسک دار و بیکینی پوش در امتداد مسیرپیاده
روی تخته سنگ دراز کشیده بودند، دوره گرد ها عینکهای آفتابی جدید، وان هیترها
برای مصرف علف، و لباس های سر همی با لوگوی محو تیک تاک می فروختند. وقتی به سمت
ساحل رفتیم، مارلین اسپایک ایستاد و به آسمان نگاه کرد. صفی از دوازده بالگرد
نظامی بر فراز اقیانوس پیمایش در حال پرواز بودند. سرش را تکان داد و گفت:
"دیوونگیه."
وقتی
نشستیم، او در مورد سفری که بهمراه یکی از دوستانش به آبخازیا در سال 2016 داشت،
برای شرکت در مسابقات جام جهانی فوتبال کونیفا، یک تورنمنت فوتبال برای ملل برسمیت
نشناخته شده،با من صحبت کرد. آبخازیا، یک منطقه جدایی طلب از گرجستان است که در
ساحل دریای سیاه واقع شده است. این سرزمین تنها دو سفارتخانه دارد -یکی متعلق به
روسیه، حامی اقتصادی آن و دیگری متعلق به جمهوری خودمختار اوستیای جنوبی -و روابط
دیپلماتیک محدودی دارد. آبخازیا توسط پنج کشور عضو سازمان ملل شناخته شده و به
سختی در اقتصاد جهان ادغام شده است. " مسئله قابل توجه این است، که اگر شما
به یک کشور بدل می شوید، به یک سری چیزها احتیاج دارید، درست است؟" مارلین
اسپایک گفت. "به یک پرچم احتیاج دارید، به یک پرنده ملی، به یک سرود، و باید یک تیم فوتبال داشته باشید." و تاکید کرد: "اگر می خواهید
یک کشور شوید، باید یک تیم فوتبال داشته باشید."
آبخازیا سرزمینی ست که مورد توجه مارلین اسپایک قرار گرفته: احتمالا کشوری خارج
از خشونت های جهانی سازی و تقریباً خارج از مرزهای تخیل. هنگامی که انگلیس به خروج
از اتحادیه اروپا رای داد و جنبش استقلال کاتالان برای خودمختاری از اسپانیا
جنگید، مارلین اسپایک، که معتقد است جهان به وضوح از طریق حاشیه ها دیده می شود،
دریافت که آبخازیا چشم انداز منحصر به فردی از جنبش های ملی گرایی و جدایی طلبی
ارائه می دهد. برای رسیدن به آنجا، او و همراهش از طریق جنوب روسیه به سمت یک مرز
نظامی رفتند. پس از عبور از سه ایست بازرسی، مارلین اسپایک خود را دربرابر چشم اندازی
یافت که کاملاً شبیه همان فضایی است که در آنجا بوده اند. مردم به همان زبان صحبت می
کردند. او اندیشید که آیا جنگ برای استقلال -یک جنگ داخلی خشونت بار، پاکسازی قومی
گرجی ها در اوایل دهه نود و اکنون انزوای اقتصادی- ارزش آن را داشته است؟
هنگامیکه
به ورزشگاه در سوخومی، پایتخت آبخازیا رسیدند؛ بازی افتتاحیه تمام شده بود. مردم در
راهروها نشسته و از نرده ها آویزان شده بودند. مارلین اسپایک دست
و پا شکسته، به زبان روسی، وضعیت خود را به یک محافظ امنیتی شرح داد. نگهبان که نمی
دانست برای دو نفر که محض خاطر مسابقات با کوله پشتی از کالیفرنیا سفر کرده بودند چه
کاری باید انجام دهد، اجازه داد آنها از گیت عبور کنند.
منتشر
شده در نسخه چاپی شماره 26 اکتبر 2020 ، با عنوان "تنظیمات حریم خصوصی".
منبع:
https://www.newyorker.com/magazine/2020/10/26/taking-back-our-privacy
قسمت اول
قسمت
دوم
قسمت
سوم