قدم زدن در بلوار اباوت کینی، ردیف خرده فروشی در ونیز، کالیفرنیا، می تواند از طریق گردش
در اینستاگرام محسوس بنظر برسد. بعدازظهر
امسال در ماه جولای، مردم در فضای بیرون، پشت میزها، زیر رشته های آویزان چراغ های
پری نشستند، کوکتل ها را مزه مزه کردند و
سالادهای رنگارنگ را با چنگال خوردند. خط تولید سالت اند استرو، طی یک سرمایه
گذاری پر ریسک در ایام کرونا، یک بستنی فروشی "سرآشپز محور" را در
مسیر بلوک موجود امتداد داد و بیست نفر با لباس ورزشی، در حال خوردن مخروط های
وافل از خودشان عکس گرفته اند، در حالیکه
ماسک های پارچه ای شان مانند غبغب بوقلمون از دور چانه هایشان پایین کشیده
شده بود. یک ماه پیش، بلوار اباوت کینی به محل تجمع معترضین در تظاهرات گسترده
علیه خشونت پلیس و نژادپرستی سیستمی بدل شده بود. موکسی مارلین اسپایک، که
قاطعانه از اعتراضات حمایت می کرد، متوجه شد بسیاری از مشاغل سطح بالا از ترس غارتگران،
پنجره های خود را با تخته های چوبی پوشاندند، سپس آن تخته سه لا را با نقاشی
دیواری و پیام هایی در حمایت از جنبش "مسئله جان سیاهان" تزیین کردند. وقتی در طول تفرجگاه ساحلی ونیز قدم می زدیم،
موکسی بشوخی گفت:"این به نوعی برای من یادآور آن بوده که چگونه بلافاصله پس
از انقلاب روسیه، بسیاری از زندانیان گولاک، تصاویری از مارکس و لنین و بعداً استالین را روی کل سینه خود خالکوبی کردند، زیرا فکر می
کردند با این کار احتمال کمتری وجود خواهد
داشت که توسط بلشویک ها کشته شوند."
مارلین اسپایک؛ مدیر عامل سیگنال، سرویس پیام رسانی رمزنگاری سرتاسری (end-to-end
encryption) است، که در سال 2014 آنرا راه اندازی نمود. او همچنین یک رمزنگار، هکر، کِشتی ساز و یک دریانورد جواز
دار است. با قدی بلند و هیبتی نیرومند، یک بدن ذاتاً ورزشکار که از ورزش
های گروهی پرهیز می کند. او جین مشکی، تی شرت مشکی، صندل های سیاه تِوا، کت جین و ماسک سفید N95 پوشیده بود. موی
بلوندش بافت دارد که آنرا با کلاه آبی رنگی
پوشانده بود. یک موج سوار مشتاق،
او حدود دو سال در محله ای با دوستانش زندگی می کرد، اما آنجا به غیر از اقیانوسش، جذابیت
کمی برای او داشت. مارلین اسپایک با طعنه به من گفته: "زندگی در ونیز
مانند زندگی در پایان جهان، پایان تاریخ است."، "همه تصمیمات از پیش گرفته
شده است. این دنیایی است که
بدستش آورده ایم."
رشد سیگنال با دوره
هایی که تصمیمات زیر سوال رفته یا لغو شده اند؛ مرتبط بوده است –تا
آنکه ماحصل لحظات آشفتگی اجتماعی و سیاسی باشد. با رمزنگاری سرتاسری، محتوای هر ارتباطی -یک پیام متنی، یک چت
ویدیویی، یک تماس صوتی، یک ایموجی- فقط برای فرستنده و گیرنده قابل فهم است. اگر
یک صرافی توسط یک هکر یا یک سازمان دولتی رهگیری شود، یک خروجی بی معنی از حروف و
اعداد قابل مشاهده است. سیگنال معیارهای رشد خود را به اشتراک نمی گذارد، اما در
اواخر سال 2016 مارلین اسپایک به تایمز گفت که تعداد بارگیری روزانه سیگنال از
زمان انتخاب دونالد ترامپ چهارصد درصد افزایش داشته است. تخمین زده شد، تابستان امسال در ایالات
متحده، چندین میلیون کاربر جدید درگیر این سرویس شده باشند.
در اوایل ماه جولای، پس از اینکه چین قانون فراگیر و نسنجیده امنیت ملی هنگ کنگ
را اعمال نمود، برای مدت کوتاهی سیگنال بیشترین دانلود در هنگ کنگ را بخود اختصاص داد. بنیاد حریم الکترونیکی؛
سیگنال را در راهنمای "دفاع از خود-نظارتی" خود قرار داده است. ادوارد
اسنودن، دوست مارلین اسپایک، سالهاست که آن را تأیید کرده است.
همه اینها به سیگنال هاله
ای از ظرفیت براندازانه داده است، اما مارلین اسپایک اعتقاد دارد که ابزار ارتباط
رمزنگاری شده بطور کل لازم است و نه فقط در زمان اغتشاش سیاسی. وی استدلال می کند
بیشتر کاربران شبکه های اجتماعی و خدمات
چت تصور می کنند که ارتباطات دیجیتالی آنها خصوصی هستند. آنها می خواهند افکار و
عکسهای خود را با دوستانشان -نه
با فیس بوک و گوگل، نه با تبلیغ کنندگان و نه قطعاً در وب تاریک -به اشتراک بگذارند. وی گفت: "به یک معنا، احساس می
کنم سیگنال فقط سعی در بهنجارسازی اینترنت
دارد." "بسیاری از کارهایی که ما در تلاشیم تا انجام دهیم این است که
فقط تکنولوژی های موجود را با خواست مردم وفق دهیم." او
دو پَر کوچک را از چمن بیرون کشید، آنها را بین انگشتان خود غلتاند و به صورت
قائم در خاک کاشت.
از زمان انتشار سیگنال، این
نرم افزار از یک ابزار ویترینی و خواص پسند، که توسط طرفداران حریم خصوصی و
پارانوئید تبلیغ می شد، به یک محصول اصلی پیشنهاد شده توسط وال استریت ژورنال بدل
شده است. فعالان
از سیگنال برای ایجاد هماهنگی در اعتراضات، عاشقان برای قرار ملاقات؛ کارگران برای
اتحاد؛ متخصصان امور مالی برای تبادل اطلاعات حساس؛ فروشندگان مواد مخدر برای تماس
با مشتریان؛ روزنامه نگاران برای برقراری ارتباط با منابع استفاده می کنند. این اپ با اهمیت قابل توجهی در نمایش
های تلویزیونی همچون سریال های "مستر ربات"، "خانه پوشالی" و
"سرخوشی"حضور داشته است. همچنین؛ گزارش شده که کمیته ملی دموکرات، سنای ایالات متحده،
کمیسیون اروپا، سازمان های اجرای قانون، رودی جولیانی و ملانیا ترامپ از سیگنال
استفاده می کنند. اسنودن که در سال 2015
با مارلین اسپایک در مسکو ملاقات داشت، از طریق سرویس ویدیو چت رمزنگاری شده جیتسی
به من گفت: "سیگنال بخشی از زیرساخت های عمومی، زیرساخت های حیاتی است".
مارلین اسپایک؛ وقت
شناس، خوش برخورد و بی تکلف است. او آهسته گام بر
میدارد. و گاهی اوقات؛ در حال صحبت،
انگشتان خود را به آرامی مانند یک مترونوم تکان می دهد. وی در مورد روشهای
"شرارت باری" صحبت کرد که، اینترنت از آن طریق، موانع میان هویت شخصی و شغلی
ما را محو ساخته است. او بمن گفت: "افرادی كه حتی نویسنده حرفه ای هم نیستند،
باید در نظر داشته باشند كه ارتباطات آنها در حال رصد شدن است."، "هر چیزی که من -یا دیگری- تا به حال نوشتم یا خلق کرده ام، به
هر ترتیب، در مورد هر چیزی یا هر شخصی، یک ماه بعد برایم مشکل ساز خواهد شد، چه
برسد پنج سال بعد یا حتی بیشتر."
هنگامی که اولین بار صحبت کردیم، مارلین اسپایک تأکید کرد که
نمی خواهد در مورد زندگی شخصی اش گفتگو کند، شرطی که من با آن موافقت کردم. بعداً، پس از یک سری مکالمات متقابل پرمخاطره، مشخص شد که ما
تعریف مشترکی از اطلاعات شخصی نداریم. برای او، این شامل حقایق بیوگرافی: سن، شهر محل تولد، نام
تولد بود. (مکسی لقبی از دوران کودکی او است؛ وی از توضیح در مورد ریشه نام
خانوادگی خودداری کرد.) در طی چندین روز مراوده در ونیز، او خوش صحبت، خوش مشرب و
محافظه کار بود و از ارائه ویژگی ها و اظهارنظرهای جنجال برانگیز خودداری می کرد. طی هفته های بعد، ما همیشه با تلفن، از طریق سیگنال و اغلب محرمانه
صحبت می کردیم. تلفن ذاتاً یک
رسانه صمیمی است و اطمینان خاطر از یک اتصال رمزنگاری شده منجر به تقویت احساس
امنیت آن می گردد. هنوز هم مارلین اسپایک برای من کمی مبهم است. احساس کردم که او را از طریق وبلاگ و جریانات پشت پرده رسانه
ی اجتماعی اش بهتر درک کردم -دقیقاً مطالبی که می خواست از زندگی حرفه ای خود جدا
نگه دارد.
آنچه مارلین اسپایک در میان گذاشته این است که او اوایل دهه
هشتاد، در جورجیا متولد شد. بیشتر دوران جوانی خود را غرق در ادبیات و اجتماعات
آنارشیستی سپری نمود و همچنان نقد تفکیک ناپذیری آنارشیسم از قدرت برای او اهمیت
دارد. این جهت گیری در
جهان تکنولوژی غیرمعمول است، گرچه آنالوگ راست گرایانه آن، لیبرتاریسم، فراگیر
است. وی گفت: "لیبرالیسم
اساساً می گوید كه همه ما باید آزادانه در مورد جهان مورد نظر خود صحبت کنیم، و پس از آن، میدانی از ایده ها داریم كه می توانیم از میان
آنها انتخاب كنیم."، "فکر می کنم نظر آنارشیسم در این مورد چنین
است که فقط صحبت کردن درباره موضوعات کافی نیست -که در واقع نمی توانید نسبت به
موضوعی آگاهی داشته باشید مگر اینکه چیزی را تجربه کنید یا آنرا مورد آزمایش قرار دهید."
سیگنال، به مثابه یک اپ
غیر انتفاعی، و در صنعت تکنولوژی یک محصول کمتر شناخته شده است. همچنین کاملاً از طریق کمک های مالی اداره می شود. مارلین اسپایک گفت:
"مأموریت سیگنال همیشه این بوده که به جای موفقیت تجاری، رمزنگاری سرتاسری را
هرچه بیشتر فراگیر کند." پایگاه کد آن منبع باز است -برای بارگیری و اظهارنظر
درباره هر شخص و هر چیز در دسترس همگان قرار دارد و قابل بررسی دقیق است. اکثر
شرکت های تکنولوژی به آسانی با دولت ها همکاری می کنند و با آنها قرارداد می بندند،
اما سیگنال بر این اساس بنا شده که نظارت گسترده به ویژه توسط دولت ها و شرکت ها می
بایست غیر ممکن گردد. سیگنال خودش نمی تواند پیام هایی را که کاربرانش می فرستند
بخواند و فراداده کاربر را جمع آوری نمی کند. بدون ثبت تماس یا پشتیبان گیری از
اطلاعات. سیگنال ادعا می کند که هیچ "در پشتی" ندارد -روش های دور زدن درون سازمانی طراحی شده
برای دسترسی مجریان قانون یا شرکت ها به محتوای رمزنگاری شده. در سال 2016، سیگنال
احضاریه ای را به عنوان بخشی از تحقیقات هیئت منصفه عالی فدرال، همراه با دستور منع مباحثه و مناظره
دریافت کرد. یک درخواست مشابه از گوگل یا فیس
بوک، احتمالاً منجر به ارائه سوابق مشترکین همراه
با اطلاعاتی مانند نام، شماره کارت اعتباری، آدرس های آی پی و گزارش های فعالیت
خواهد شد. با یک مجوز بازرسی؛ نامه های الکترونیکی و رونوشت چت ارائه می شوند. سیگنال فقط می تواند
تاریخ ایجاد حساب کاربر و شماره تلفن مربوطه و تاریخی را که آخرین بار به سرورهای سیگنال متصل
شده، ارائه دهد. این یک نکته افتخارآمیز بود: مارلین اسپایک پاسخ های مربوط به
دستور منع مباحثه
و مناظره و احضار را در وبلاگ سیگنال ارسال
کرد. در بخش پاسخگویی یک حقوق دان
از اتحادیه آزادی های مدنی آمریکا
نوشت: "ارائه دهندگان خدمات الکترونیکی -که نقش دوگانه ای به مثابه حافظ داده
های خصوصی آمریکایی ها و به مثابه بازیگران ضروری در اجرای درخواست های نظارت
دولتی دارند –می باید نقشی انتقادی و دیدگاهی در راستای اشتراک گذاری عمومی در مورد اقدامات
نظارت دولتی اتخاذ نمایند."
طرفداران رمزنگاری سرتاسری
استدلال می کنند که هر در پشتی که در یک سیستم امن ایجاد گردد، بلافاصله به هدف
دشمنان خارجی، تروریست ها و هکرها بدل خواهد شد. اما منتقدان ادعا دارند كه
رمزگذاری سراسری می تواند از توطئه های تروریستی، استثمار جنسی كودكان و سایر
اقدامات مجرمانه محافظت نماید. برخی از افراد خاطرنشان می كنند كه رمزنگاری قوی می
تواند مانع تعدیل محتوا گردد و به طور بالقوه اجازه می دهد اطلاعات نادرست، سخنان نفرت انگیز،
تبلیغات، آزار و اذیت ها و تحریكات خشونت آمیز رشدكنند. دولت ها برای دسترسی به در
پشتی سیستم های رمزنگاری شده سخت تلاش کرده اند. چین، ایران و روسیه برنامه ها و
سرویس های پیام رسان مختلفی را ارائه می دهند که رمزنگاری سرتاسری ارائه می دهند.
در سال 2016، انگلیس قانون اختیارات تحقیق را تصویب کرد که به دولت اجازه می دهد
ارائه دهندگان ارتباطات را مجبور به حذف "حفاظت الکترونیکی" از هرگونه
ارتباطات و داده ها کند. در سال 2018 ، استرالیا قوانینی جنجالی برای رمزنگاری
داده ها تصویب کرد که به سازمان های اجرای قانون اجازه می دهد از شرکت های خصوصی
بخواهند برای محصولات خود، در پشتی ارائه دهند. اوایل سال جاری، ویلیام
بار لایحه جدیدی در کنگره -قانون دسترسی مشروع به داده های رمزنگاری شده- را مورد تحسین
قرار داد که بر اساس آن در کنار سایر موارد؛ ارائه دهندگان ابزار ارتباطاتی،
تولیدکنندگان سخت افزار، شرکت های فناوری و دیگران را در صورت ارائه مجوز ملزم به
رمزگشایی می کند. (مارلین اسپایک به من گفت: "هر
وقت ویل بار در مورد رمزنگاری صحبت می کند، لعنت می فرستم، واقعاً آرزو می کنم
بتوانم پیام های سیگنال او را بخوانم.")
به اعتقاد مارلین اسپایک، اجرای
قوانین باید سختگیرانه باشد. "همه ما باید چیزی برای پنهان کردن داشته باشیم."
، اظهارات مورد نظر او نه به مثابه تایید بی قید و شرط فعالیت
مجرمانه، بلکه به مثابه تأیید این نکته است که می توان سیستم حقوقی را دستکاری کرد
و حتی پیش پا افتاده ترین فعالیت ها یا پیام های متنی می توانند متهم کننده باشند.
از نظر او، قانون شکنی مکرر به فساد سیستمی اشاره دارد. وی غالباً قانونی بودن
ازدواج همجنسگرایان و در برخی از ایالت ها را شاهدی بر این مدعا می
داند که مردم گاهی اوقات، مدت ها قبل از آنکه به پیشرفتی دست یابند، ضروری ست به
چالش با قوانین و یا فعالیت اسماً جنایی بپردازند. بصورتیکه "پیش از این،
غیرقابل تصور بود." "پس از آن، غیر قابل تصور است که همواره چنین فعالیت
هایی غیرقابل تصور بوده اند." به گفته وی، حریم خصوصی شرط لازم تجربیات و
تحولات اجتماعی است. او لزوم فضای امن دیجیتال را با نیاز به فضای خصوصی خانگی
مقایسه می کند -برای مثال جایی که کودک امکان دارد با خیال راحت هویت یا بیان
جنسیتی خود را تجربه کند. مارلین اسپایک گفت: "اگر من از این جهان راضی نباشم
-و فکر می کنم احتمالاً چنین باشد- مشکل اینجاست که فقط می توان با تکیه بر دانسته ها؛ آرزو کنم." "شما در این دنیا تجربیات خاصی دارید ، آنها
خواسته های خاصی خلق می کنند، این خواسته ها جهان را می آفرینند. واقعیت امروز ما
فقط خود را بازتولید می کند. اگر بتوانید تجارب گوناگونی خلق نمایید که نشانگر
خواسته های متفاوتی باشند، ممکن است که این تجارب منجر به آفرینش جهان های گوناگون
گردد. "
در ایالات متحده، در طول بخش زیادی از قرن
بیستم، رمزنگاری ابزاری برای امنیت ملی در نظر گرفته شده بود. بیشتر تحقیقات رمزنگاری
توسط آژانس امنیت ملی انجام شده است؛ لیکن؛ در جایی دیگر، موضوع مورد نظر تابو بود.
مقالات دانشگاهی در زمینه رمزنگاری طبقه بندی شده اند. دستگاه های رمزنگاری به
مثابه مهمات دسته بندی شده و منوط به کنترلهای خروجی اند. ملاحظه دولت مربوط به
شکنندگی سیستم های رمزنگاریِ آن زمان بود: برای رمزگشایی پیام های رمزنگاری شده، کاربران
باید از پیش در مورد یک کلید خصوصی مشترک توافق کنند، بخشی از اطلاعات که تسهیم مسئولیت
می کند. سپس، در سال 1976، ویتفیلد دیفی و مارتین هلمن، محققان استنفورد، مقاله
ای منتشر كردند كه آنچه به عنوان تبادل
كلید دیفی-هلمن نامیده می شد را معرفی نمودند. در این سیستم، یک برنامه نرم افزاری
برای هر کاربر دو "کلید" رمزنگاری - یکی عمومی، دیگری خصوصی- ایجاد می
کند که از طریق محاسبات ریاضی به هم مرتبط اند. کلید عمومی برای رمزنگاری پیام های
ارسال شده توسط دیگران و از کلید خصوصی که مخفی نگه داشته شده، برای رمزگشایی آنها
استفاده می شود. در چنین سیستمی، هیچ کد از پیش تنظیم شده ای، و هیچ اطلاعات شخصی
ثالث وجود ندارد. این اختراع که استنفورد آن را به ثبت رساند ، عملاً به کنترل شدید، و نظارت تام آژانس
امنیت ملی در تکنولوژی رمزنگاری پایان داد.
اوایل دهه نود، با ظهور اینترنت
تجاری، صاحبان مشاغل ادعا کردند که رمزنگاری برای انجام معاملات امن ضروری است. در آنچه به جنگهای رمزنگاری معروف
شد، دولت آمریكا كه نگران رمزنگاری برای
كنترل اینترنت بود، تلاش كرد تا با استفاده از قانون خروجی مهمات، نرم افزار رمزنگاری
را بیشتر تحت فشار قرار دهد. سایبرپانک ها، گروه مستقل مهندسین و فعالانی که رمزنگاری
را برای یک جامعه آزاد؛ اساسی می دانستند، با توزیع نرم افزار رمزنگاری به صورت
آنلاین و از طریق دیسک فلاپی به آن پاسخ دادند. مقاومت؛ روحیه شوخ طبعانه ای داشت. سایبر
پانک ها برای دور زدن کنترلهای
خروجی، کد منبع رمزنگاری را روی تی شرت و کتاب چاپ می کردند.
در سال 1993، هنگامی که سیستم های
مخابراتی به طور گسترده ای کامپیوتری شدند، آژانس امنیت ملی سیستم "سپردن
کلید"را پیشنهاد داد: یک قطعه سیلیکون به نام تراشه کلیپر در تمام تلفنهای
جدید و دستگاههای ارتباط الکترونیکی کاشته می شود. چنین
سخت افزاری امکان رمزنگاری استاندارد را فراهم می کند در حالیکه به دولت یک در
پشتی ارئه می دهد تا بتواند از آن برای رهگیری مکالمات خصوصی استفاده نماید. پس از کشف نقصی که عملاً به
مهاجمین احتمالی اجازه می داد، کل سیستم را دور بزنند، از تمهید تراشه کلیپر صرفنظر
شد. در هر صورت، کنترل های
خروجی تا آن زمان تقلیل یافته بود و در اواخر دهه نود، نرم افزار رمزنگاری به وفور
رایج شد.
از زمان کودکی، مارلین اسپایک تنها
از نظر سخت افزاری از جنگ های حوزه رمزنگاری آگاه بود.
او در دوران راهنمایی به کامپیوتر علاقه داشت و ساعتها در کتابخانه و
کتابفروشی محلی مشغول مطالعه درباره آنها بود.
او به من گفت، اصول رمزنگاری "جذابیت كودكانه ای دارد"، با
اشاره به اینكه كودكان "با آب لیمو به مثابه جوهر نامرئی می نویسند، با پیگ لاتین
صحبت می كنند، كدهای خود را ارائه می دهند، از تکنیک رمز سزار استفاده می کنند،
مواردی از این قبیل." او شروع
به یادگیری رمزنگاری پیشرفته تر، مانند تبادل کلید دیفی-هلمن کرد و آن را غیر شهودی و شگفت آور دانست -جادویی. گفت: "بدون قابلیت از پیش
تنظیم شده، دو نفر می توانند با یکدیگر صحبت کنند به گونه ای که هیچ کس نتواند
متوجه مفهوم آن شود، حتی اگر کل مکالمه را بشنود."
با توسعه
وب تجاری، مارلین اسپایک افراد همفکر خود را در سیستم چت (I.R.C.)آی.آر.سی پیدا کرد،
یک سرویس پیام رسانی که در میان کاربران اولیه اینترنت از جمله هکرها محبوب بود. هک کردن
راهی برای دستیابی به اطلاعات کاربردی بود: کتاب راهنمای نرم افزار دارای کپی
رایت، پردازنده اینتل درراستای نحوه
برقراری تماس تلفنی از راه دور به صورت رایگان. از نظر وی، عدم امنیت شبکه تجاری
نوپا تهدیدی برای شرکت ها بود، نه مردم. تقریباً تعداد کمی از شرکت ها
با نقض داده ها؛ نوع داده های حساس کاربر، شماره های تأمین اجتماعی، جزئیات کارت
اعتباری، اطلاعات بانکی -که در حال حاضر به طور منظم با نقض داده ها به سرقت می
روند، و فروخته می شوند را جمع آوری کرده اند. "پایش اشخاص بسیار محدود
بود."؛ "اقتصاد در بیشتر موارد به اینترنت متصل نبود."
مارلین
اسپایک خود را نوعی تین ایجر توصیف کرد که همیشه به دنبال "درهای مخفی"
بود: مار و پله برای گریز از بیگاری روزمره. او مدرسه را دوست نداشت و در شرکت های
فناوری محلی در مشاغل مهندسی نرم افزار شرکت می کرد. در سال 1995، فیلم
"هکرها" را دید، تریلری در مورد نوجوانان در شهر نیویورک که برای جرایم
اینترنتی توسط یک متخصص امنیت رایانه تحت نظر قرار می گیرند. این فیلم مملو بود از
انیمیشن های نئونی، ارجاعات فنی دهه نودی ("معماری RISC همه چیز
را تغییر می دهد") و گروه هایی از نوجوانان چرم پوش با مدل موهای نامتعارف که
در اطراف لپ تاپ های بزرگ جمع شده اند. همچنین روایتی از پایان نسل ایکس: ضد
قهرمان فیلم یک هکر قدیمی ست که توسط شرکت های بزرگ آمریکایی فریب خورده است.
مارلین اسپایک هیجان نوینی از آینده را در فیلم حس کرد. (او از آن زمان فیلم را
بیش از دوازده بار دیده است.) اندکی بعد، او برای دیدار با دوستان خود از آی.آر.سی به
نیویورک سفر کرد. آنها با رولر بلید به اطراف شهر رفتند و به یک تفریحگاه رسیدند، در آنجا دوستانش سیستم
پرداخت را هک کردند. ام آی تی اخیراً مترو کارتی-بخشی از یک شبکه پیچیده رایانه ای جدید- را معرفی کرده بود.
دوستانش آنرا نیز هک کردند. مارلین اسپایک بیاد آورد: دقیقاً مانند "هکرها" -اشاره به فیلم.
اواخر
دهه نود، پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان، به سانفرانسیسکو نقل مکان کرد. چند
شب اول را در پارک میدان آلامو گذراند و در آن سوی بانوان مصور-ردیف ویکتوریایی
های وسمه ای- و با کوله پشتی و کامپیوتری در کنارش، خوابید. در عرض چند روز، یک
کاناپه برای خوابیدن پیدا کرد. در عرض چند هفته، در شرکت نرم افزار وب لوجیک شغلی پیدا
کرد -"یک موقعیت عادی حباب دات-کامی در آن دوران."
هنوز هم در دوست شدن با همکارانش مشکل
داشت. او گفت: "فقط سعی می کردم عبور کنم، زیرا نسبت به بقیه بسیار جوان تر
بودم." او هجده سال داشت.
در
سیلیکون ولی، خرده فرهنگ هکرهای زیرزمینی که مارلین اسپایک تحسینش می کرد در صنعت
امنیت در حال تحول بود. توامان که شرکتهای بیشتری به سیستم آنلاین مجهز می شدند، برای دفاع در
برابر هکرهای "کلاه سیاه" (مخرب) بخشهای امنیت سایبری ایجاد می شد.
مهندسان نرم افزار برای خود به مثابه هکرهای "کلاه سفید" (اخلاقی) با
نرخ مشاوره بالا بازاریابی می کردند. مارلین اسپایک گفت: "در نگاهی به گذشته،
تنها کلاه رنگی، سبز بود." "همه چیز به نوعی به پول بدل شده
بود." مارلین اسپایک فرهنگ امنیتی دره سیلیکون را نمی پسندید که به نظر او
انحصاری و خود ستا بود و در عوض امر اجتماعی را در چشم انداز پانکی منطقه خلیج یافت.
در اوج
حباب دات-کام ، او کار خود در حوزه نرم افزار را رها کرد و مدتی را به هیچهایک و
فرِیت هاپینگ اختصاص داد. او ارزان زندگی می کرد، گاهی اوقات؛ زمان خود را به
غواصی و اسکوات روی پشت بام ها سپری می کرد و
مسواک بر قی خود را در کافی شاپ ها شارژ می
کرد. او وب
سایتی به نام پروژه کتابخانه غیر متمرکز راه اندازی کرد که در آن افراد می
توانستند کتابخانه های خانه خود را فهرست بندی کرده و کتابها را با خوانندگان دیگر
مبادله کنند. (این
سایت که هرگز قرار نبود یک شرکت تجاری باشد، چند صد کاربر را به خود جلب کرد اما همه
پتانسیل های آن مورد توجه قرار نگرفت: مردم دوست داشتند لیست های خواندن خود را
ایجاد و به روز کنند اما تمایل کمتری به دیدار حضوری داشتند.) او به تأسیس چهل ایستگاه، یک مسکن جمعی و فضای رویداد ضد سرمایه داری
مسکن در منطقه میشن سانفرانسیسکو کمک کرد، همچنین عضویت داوطلبانه در کمپین غذا،
بمب نه ؛ یک شبکه بین المللی ابری شامل گروه های اکتیویست شبکه که در اعتراض به
مصرف گرایی، فقر و جنگ؛ غذای وگان رایگان تهیه و سرو می کنند.
هنگامیکه؛ از تجربه او با گروههای آنارشیست پرسیدم، محتاطانه پاسخ داد. گفت:
"این یک مسئله پراهمیت است، به این معنا که
مردم در مورد آنارشیسم، آنارشی، آنارشیست ها به طرق متفاوتی فکر می کنند."، "اگر
آنارشی آشوبی به دور از اقتدار، و به سمت تصمیم گیری جمعی، مسئولیت پذیری فردی، و
ایجاد جهانی است که می خواهیم، جهانی که خودمان آنرا کنترل کنیم –وظیفه خطیری بشمار می آید. احساس می
کنم این یک پروژه برای بهبود جهان و همچنین خودسازی است.
اما می تواند در واقع، هرج و مرج تلقی گردد." او در بسیاری از نشست ها شرکت کرده و پیرامون جزئیات موشکافانه تر حکمرانی به بحث می پردازد.
منبع:
https://www.newyorker.com/magazine/2020/10/26/taking-back-our-privacy
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم