سرمایه داری ستیزی نوْباب و جنبش های اجتماعی شهری بایستی در ساختن شهرهای سوسیالیستی به هم بپیوندند. مباحثی که شهرهای شورشی ـ جدیدترین کتاب دیوید هاروی ـ دامن زده است، شاید از همین رو باشد؛ تزی اساسی که مورد توجه ی چپ رادیکال قرار گرفت، کتاب منبع کاوی بحران های رایج و قبلی ای که دامن نظام سرمایه داری را گرفته است، اگرچه دیوید هاروی به صورتی کاملاً متمایز از نظر فرمی بدان پرداخته است. الگوی رکود و رونق کلان اقتصادی که عملکرد " ماشین تملک شهری " جهان مقیاس را تحت کنترل خود دارد ترکیبی است از توسعه دهندگان دولتی و خصوصی و دیگر نهاده های مالی. هاروی برای یافت ریشه های کارکردی این ماشین بلعنده، فرایند توسعه ی شهری را درپاریس قرن نوزده، فرایندهای منتج به اوج گرفتن خط آسمان نیویورک و فاجعه ی وام های بی پشتوانه در امریکا به عنوان پیش درآمدهایی بر بحران های کپیتالیسم پی گرفته است. کتاب شهرهای شورشی از این نظر هدف سوسیالیست ها را لغو حق مالکیت انحصاری سرمایه داری را اعلام می کند. جنبش حق نسبت به شهر و تصور لوفور از یک چشم انداز شهری رها از بیگانگی [در تفسیر مارکسی اش] هسته ی اصلی استدلال هاروی است. هنری لفور در 1960 در فرانسه، "استیصال محزون به حاشیه رانده شدگی" که در شهر اشکارا نمود یافته بود را هم بند روند رو به رشد بیکاری، جوان های بیکار و همزمان با ان لجام گسیختگی تجارت گرایی و اصرار بر کالایی گرایی و بهسازی محلی تصویر می کند، لندن 40 سال بعد، جایی که آشوبگران در ان شورش کردند نیز گواهی است بر همان مدعاها، که البته هاروی در ضمیمه ی کتاب از ان به عنوان مثالی از" کپیتالیسم بدوی " یاد می کند. وظیفه ی سیاسی که لوفر می بیند هرچند یک پنداشت و دگردیس شدگی شهری است، اما حق مداخله برای یک شهر کاملاً متفاوت و آزاد از " نابسامانی منزجرکننده ی" شهر سرمایه ای شده است.
جنبش های اجتماعی که به دنبال احقاق گزاره ی حق نسبت به شهر می باشند از آمریکا نشأت گرفته است و اما در امریکای لاتین و اروپا نیز به منصه ی ظهور رسیده، از عملی جمعی در احقاق شهری خیالی الهام گرفته اند. دموکراتیزه کردن قوانین ساخت مسکن عمومی و بودجه بندی مشارکتی در برزیل توسط هاروی در قامت نمونه ی جدال های جنبش پی گیر حق نسبت به شهر برای تصمیم گیری کاملاً دموکراتیک است. جای تعجب نیست که چنین جنبش های شهری اجتماعی توسط برخی از چپی های سنتی که این جنبش ها را نه تنها معنادار و انقلابی نمی دانند بلکه آنها را اصلاح طلبانه و بسیار کم اثر می دانند نادیده گرفته شوند. شهرهای شورشی چنین انتقادهایی را در چندین حوزه ی دیالکتیکال؛ شامل تحلیل انباشت سرمایه و رانت انحصاری و همچنین بازتولید سرمایه واسازی می کند.هاروی بیان می دارد که " تنها زمانی سیاست گذاری ها بر تولید و بازتولید زندگی شهری به عنوان اصلی ترین فرایند کار که برایند آن انگیزه های انقلابی است متمرکز می شود که امکان بسیج کردن مبارزات ضد سرمایه داری برای دگرگونی زندگی روزمره را فراهم آورد."
در فصل اول، هاروی به بن مایه های کتاب قبلی خود "معمای سرمایه" در توصیف بارزه ی غیر قابل کنترل سرمایه بازگشته است. بر اساس همین عقبه سرمایه داری یک جستجویی بی وقفه برای ارزش افزوده ای است که هم جنبه ی بدهی دارد و هم سرمایه گذاری ای است که باید در خدمت توسعه ی بازار ملک قرار گیرد. هاروی نحوه ی انجام پروژه های عمومی هوسمان و فروپاشی متعاقب آن در پاریس 1860 را در ظاهر امر به عنوان نمونه ای از سرپیچی ای می داند که عملا پیش درآمدی بر مقاومت کمون 1871 پاریس می باشد.
وجود حباب تصنعی در بازار ملک و تأثیرش بر اقتصاد کلان در فصل دوم به تفصیل مورد بحث قرار گرفته است، هاروی با الهام از "سرمایه ی موهوم" مارکسی، از وام های بی پشتوانه ی آمریکا و رسوایی رهن های سرمایه گذاری شده ی سرمایه داران و توسعه دهندگان یاد می کند و به پیامد عمل چپاولگرانه ولی همیشگی تملک ثانویه یا مجدد توسط وام دهندگان می پردازد، و در همین حین یاداوری می کند تاریخ تاکتیک های موفقیت آمیز و سودمند تجاری توسط زمین داران مناطق مرکزی شهرهای آمریکا برای دفع اقلیت های قومی را.
بخش سوم به چالش های جنبش های اجتماعی شهری مربوط می شود که درگیر آفریدن عرف های شهری ای هستند که می توانند از منافع مدنظر دولت ها یا بنگاه های املاکی، مستغلاتی اجتناب کنند. میدان سینتگما در یونان و میدان تحریر مثال هایی بجا از این موفقیت هستند، آنها در قامت مراکز آموزشِ رایگان و عمومی که می توانند تقاضاهای سیاسی را شکل بدهند دیده شده اند. هاروی بر اهمیت چنین فضاهایی به منظورآفریدن راههایی که میتوانند نیروی کار جمع را همبند کنند تأکید می گذارد.
رانت انحصاری و شهری شدگی جهانی شده در فصل چهارم مورد بحث قرار گرفته است و شرحی است بر چگونگی حدوث بازارها ی فراموش شده و مفاهیم فرهنگی ای که به واسطه ی انباشت سرمایه به حاشیه رانده شده اند. هاروی نشان می دهد که اگر چه غالب فعالیتها به وسیله ابعاد اقتصادی شان محدود شده اند، با این حال خود گردانی فرهنگی همچنان تا اندازه ای به حیات خود ادامه می دهد، مانند انچه در پورتوآلگرا در برزیل و بولونیای سرخ[i] در سال های دهه 1960 رخ داد، بنابراین به عنوان بخشی از تولید یک جامعه ی شهری جنبش های مدافع گزاره حق نسبت به شهر باید با جوش و خروش به مبارزه با سیاست های ضد کالایی ستیزی مواجه شوند.
مجادله ی شدید جریان های چپ در شهرهای شورشی در فصل پایانی به بیان آمده است، جایی که مدل ها و ایده ها برای شهر سوسیالیستی ارائه شده است. هاروی اظهار می دارد که به منظور بازآفرینی شهر به مثابه یک مجموعه ی سیاسیِ سوسیالیستی و ریشه کن کردن فقر و تخریب محیط زیست، فرم های مخرب شهری شدن باید متوقف شوند. برای این منظور هاروی اثر ضد دولت سالار موری بوکچین و کنفدرالیسم که به موجب آن شبکه های شهری می توانند به واسطه ی وابستگیِ در هم درگیر اتحادیه ها، محله ها و گروهای فرهنگی هم می توانند سلسله مراتبی باشند و هم دموکراتیک را توسعه می دهد. همبستگی آرژانتینی که در نوع تعامل محله هایش نمود می یابد و گروهای اجتماعیِ شبکه ی شهری ای همچون انجمن بزرگ شهر لندنِ کن لوینگستون[ii] در دهه ی 1980 جز این نمونه هایند. اگر چه تمرکز اصلی هاروی به عنوان یک راهنما برای مطالبه ی مجدد شهر، ما را به سمت ال آلتون در بولیویا نیز می برد، جایی که اتحادی شامل خرده مالکان، صنعت گران، اصناف و اتحادیه های کارگری در کنار رخدادهای فرهنگی در ماندگاری این قسم جنبش ها نفشی اساسی ایفا کرده است. در اصل تأکید شهرهای شورشی بر این گزاره است که جریان های چپ بایستی تمرکز خود را بر ساختارهای جغرافیایی و سازماندهی محلی عمق بخشند و از تمرکز بر ره یافتهای بخشی معطوف به نیروی کار بکاهند.
از جمله انتقاداتی که متوجه کتاب است را می توان فقدان جریان مباحثه در کتاب دانست که البته بخشی از ان نتیجه نوع کتاب است، کتابی مشتمل بر مجموعه مقالاتی که پیش از این چاپ شده بودند، از دیگر موارد توجه ناچیز به جنسیت در زمینه ی بازتولید سرمایه و حق نسبت به شهر است و جز این ها، پی نوشتی است که کتاب بر بر آشوب های لندن اورده، که البته به جای اینکه به واسازی جدی رویدادها بپردازد در قامت یک رجز خوانی اخلاقی غیر عادی ظاهر شده است. علیرغم این محدودیت ها تحلیل ها و ایده های به بحث کشیده شده در کتاب شهرهای شورشی می تواند اهمیت زیادی برای سوسیالیست ها دربسط آلترناتیوی برای نئو لیبرالیسم در بافت های محلی داشته باشد.
در اسکاتلند رفراندوم استقلال به یک فرصت برای جریان های چپ تبدیل شده است تا با بازگویی تقاضاها در پی چگونگی سازماندهی کردن شهر باشند . مجمع استقلال رادیکال The Radical Independence Conference ، فرومی بود برای نمایاندن ایده های ترقی خواهانه در جستجوی اسکاتلندی پایدار، برابر و عادلانه که . شهرهای شورشی هاروی الهام بخش پنج پیشنهاد پی امده برای نوسازمان دهی ای رادیکال از شهرهای پسا مستقل اسکاتلندی است: 1: بازسازی اقتصاد اسکاتلند برای تولید سرمایه ی واقعی و نه موهوم و غیر وابسته به ملک .2: لغو اقتدار محلی شهری مانند گلاسکو و ادینبرگ و کاهش رانت انحصاری منتج به انباشت سرمایه.3: قدرت بیشتر برای شوراهای محلی شامل: تقویت کیفیت مسکن عمومی، پارک ها و مناطق گذران اوقات فراغت.4: ایجاد ارتباط های تودر تو و قوی میان شوراهای محلی، گروهای متشکله در مسکن های عمومی، اتحادیه ها و تاجران خرد 5: بودجه بندی مشارکتی درون شوراهای محلی و نهادهای به هم وابسته که می توانند در مورد چگونگی هزینه کرد سرمایه تصمیم بگیرند.
[i] - اشاره دارد به انتخاب اولین انجمن های کمونیستی در شهر بولونیا در دهه 1960
[ii] - شهردار چپ گرای لندن