اگر به مقایسه کتاب نیویورک مهذون و کتاب کوچک، متوسط، بزرگ، خیلی بزرگِ رم کولهاس و بروس مائو بنشینیم که با اختلاف زمانی 20 سال نسبت به یکدیگر چاپ شده اند، شاهد یک تغییر عمده خواهیم بود؛ دیگر یک متروپل مشخص و خاص در مرکز توجه کتاب قرار ندارد، حالا با شهر ژنریکی مواجه ایم که متمادیا در سرتاسر جهان تکرار می شود، کتاب در عمل مرور و معرفی ای است بر پروژه های اُ اِم اِی، نوعی مراقبه بر معنای معمار بودن.کتاب کاملا متاثر از حضور دوربین دیجیتال به عنوان ابزاری است که در میانه دهه 90 میلادی بازار را در نوردید، وضعیتی که محصولش "سیلی از تصاویر" ند که با بازتولید و استفاده ی مکرر از ان ها در صفحه به صفحه ی کتاب حضور غالب دارند و نقش متن نوشتاری را به چالش می گیرند.در کتاب کوچک، متوسط، بزرگ، خیلی بزرگ، پاسخ به الزام فرم های تازه ی سازمان دهی صفحات و ارائه محتوا، حس و حالی پارودیْ طور به خود می گیرد. کتاب بر اساس دسته بندی ساده پروژه ها از کوچکترین به بزرگترین شکل گرفته است، در حاشیه صفحات، به سیاق دیکشنری ها، شاهد لیستی از اصطلاحات الفبایی هستیم که با پاراگراف های نوشتاری هماهنگ شده اند که کارکرد ساختمان ها را نشان می دهند، رم کولهاس با این قالب به فرم سنتوْ گونه ای از مونتاژ ادبی دست یافته است. پیش از این و در قالب یادداشت متروپلیس مونتاژ شده؛ از والتر بنیامین تا رم کولهاس به مرور نقش مونتاژهای تصویری در شکل گیری کتاب نیویورک مهذون نشسته ایم، یادداشتی که می تواند مکملی بر متن فوق باشد و خط سیر تکنیکی تولید محتوا توسط رم کولهاس و اُ اِم اِی را تبیین نماید.
تصویری از کتاب کوچک، متوسط، بزرگ، خیلی بزرگ