در نوامبر 1572 در يك شب معمولي ستاره بسيار پرنوري در ابتداي كهكشان راه شيري رصد شد كه نور آن در سال بعد كاهش يافت و سپس ناپديد شد. حدود 400 سال بعد امواج راديويي ضعيفي كه از اين نقطه انتشار يافته بود به زمين رسيد و ثبت شد، نيز معلوم شد آن پراكندگي نور آثار انفجار بسيار عظيمي از انرژي هسته اي انباشته در يك ستاره بوده است. 2
نخست تصور مي شد كه آنها نوعي ستاره غير منظم در كرانه هاي خارجي كهكشان ما هستند ، اما امواج ارسالي آنها به طور غير عادي قوي بود . بعدها دريافتند كه اين ستاره ها با سرعتي در حدود يك ششم سرعت نور از ما دور مي شود و يا ما از آن دور مي شويم و حدود 19 ميليون ميليون كيلومتر از ما فاصله دارد.
وجود چنين اجرامي با اين فاصله و در عين حال با اين روشنايي بسيار عجيب مي نمود.
اين اجرام را شبه ستاره ها و يا كوازار3 ناميدند.
بعضي گمان مي بردند كه آنها نيز كهكشان هستند ، عده اي ديگر تصور مي كردند كه آنها ستاره هاي عظيم واحدي هستند كه هنوز در حال انفجار مي باشند و شايد هم كهكشانهايي كه دو به دو با هم برخورد مي كنند. شايد اين اجرام قبل از تشكيل منظومه شمسي وجود داشته اند و لذا با مشاهده آنها منظره تكويني عالم را در مراحل اوليه مي توان تجسم كرد.
هر چه ( از حيث زماني ) به سوي عقب و گذشته نگاه كنيم ، عالم از حيث اجرام ، فضايي بسيار متراكم به نظر مي رسد ، گويي كهكشان و كاينات در ابتدا از ماده اي بسيار متراكم و با انفجاري فوق العاده وحشتناك 4 خلق شده و تشعشعات آن از بين رفته ، اما اجرام با سرعتهاي باور نكردني از هر طرف مي گريزند.
احتمالاً ما در عالمي با نوعي حركات نبضي به سر مي بريم ، يعني كاينات منبسط و منقبض آنگاه منفجر مي شوند . شايد حجم عالمي كه ما هرگز قادر به ديدن آن نبوده ايم، صد ميليون بار متراكم تر از اجرام واقع در نزديكي ما باشد. ممكن است بجز حبابي كه ما در آن زندگي مي كنيم حبابهاي نبض دار ديگري هم در كار باشند و با قوانيني متفاوت از قوانين شناخته شده به فعل و انفعالاتي مشغول باشند.
براي نمونه تراكم نيرو در كواز ارها و حركات نبضي آنها كه در دوره هاي معين تاريك و روشن مي شوند ، حيرت آور است.
از طرفي اگر كوازارها همانگونه باشند كه ما تصور مي كنيم ، پس پهناي اين حركات تپش مانند بايستي در سرتاسر كاينات به سرعت پراكنده شود و دست كم در هر ضربان چندين هزار سال نوري را طي كند ، حال آنكه در فيزيك هيچ حركتي سريعتر از سرعت نور ممكن نيست. پس ممكن است كوازارها بيش از آنچه اعداد و ارقام آزمايشها نشان مي دهند ، به ما نزديكتر باشند.
يعني ممكن است نزديك ترين فاصله دو نقطه ( ما و كوازارها ) يك خط مستقيم نباشد!
فضاي عالم ممكن است سه بعدي و يا مسطح باشد كه در اين صورت عالم بي انتهاست و به طور نامحدودي از هر طرف امتداد دارد. اما از سوي ديگر ممكن است فضاي جهان چهار بعدي باشد و به كلي شكل جهان و كاينات از هر دو طرف منحني باشد ، يعني اينكه جهان محدود باشد. در اين جهان نزديك ترين فاصله دو نقطه عبور از خط منحني است. (فرضيه جهان منحني كه انيشتين آنرا به دليل وجود جاذبه اجرام فلكي موجود در كاينات نسبت داد : «اجرام ستارگان بزرگ است كه بنا بر فرضيه نسبيت ، فضاي منجني را به وجود مي آورند و اين انحناي فضاست كه اجرام را به طرف خود مي كشاند كه به آن اثر جاذبه مي گوييم».
تصور اين مساله براي ما كه خود موجودي سه بعدي هستيم ، قدري مشكل است . ولي در واقع ممكن است جهان ما جهان محدود و فضايي واژگونه باشد كه بالا و پايين و چپ و راست آن يكي است و كاينات در اين فضاي بسته ميلياردها ميليارد سال نوري طي طريق مي كنند و در هنگام عبور از كانالهاي گوناگون تغيير شكلهاي گوناگوني مي كنند، ولي واقعيتها همه يكي است.
يك دستگاه چهار بعدي كه در دايره ادراك ما بي نهايت و نامحدود به نظر مي رسد ، ممكن است به دور خود انحنا پيدا كند و به شكلي در آيد كه مسافري پس از ميليونها سال مسافرت به خط مستقيم به نقطه شروع بازگردد. ( قوس موبيوس )
قوس موبيوس يك نوار باريك مسطح است كه تاب بر مي دارد و به روي خودش بر ميگردد.
يك نوار موبيوس ساده از به هم پيوستن دو سر انتهايي نوار باريك بلندي بوجود مي آيد كه در وسط آن يك پيچ 180 درجه اي ايجاد شده است. اين نوار به خاطر تلاشهاي شخصي به همين نام 5 كه در حين مطالعه بر روي چند وجهي ها در سال 1858 ميلادي به كشف آن نايل آمد ، اين نام را به خود گرفت.
پس از آن نوار موبيوس در حيطه هاي مختلف شامل رياضيات ، هنر و مهندسي مورد استفاده قرار گرفت ، گاه به صورت فرم واقعي و يا به صورت استعاره اي از ويژگيهاي منحصر به فرد آن. 6
بهره گيري از ايدة نوار موبيوس به عنوان يك فرم هنري ، نخستين بار توسط “ماكس بيل” 7 در يكي از تجربه هاي حجم سازي او با نام “ نوار بي انتها ”8 صورت گرفت.
پس از او “ ام . سي . اشر ”9 نيز ترسيمات متنوعي از نوار موبيوس به عنوان يك شيء پارادوكس گونه ارائه داد كه مشهورترين آنها يك نوار موبيوس بود با چند مورچه قرمز رنگ بر روي آن كه به نظر مي رسيد براي هميشه در حال خزيدن بر روي اين منحني بي آغاز و پايان هستند.
نوار موبيوس بدون ضخامت از به هم پيوستن مجموعه اي از خطوط و پيچ خوردن يكنواخت آنها هنگامي كه در يك مسير دايره اي يا بيضوي شكل مي گيرند ، تشكيل مي شود كه هرگاه به آن ضخامت داده شود نوعي منشور پيچ خورده حاصل مي شود كه برشهاي عرضي آن ممكن است مثلثي ، مربعي و يا چند ضعلي باشند
تعداد پيچها نيز ممكن است بيش از يك پيچ باشد ، پارادوكس موجود در اين منشور پيچ خوردة موبيوسي مي تواند در يك فضاي راهرو مانند نمود پيدا كند كه مي توان در آن راه رفت و نوعي پيچش فضايي را احساس كرد بي آنكه مجبور باشيم واژگون راه برويم .
پيوستگي و استمرار و پيچش منحصر به فرد موجود در اين فضاي راهرو مانند نوعي پويايي بصري را در پي دارد كه به تجربة پرسپكتيوهاي متنوعي در سكانسهاي مختلف حركت ميانجامد.
پيتر آيزنمن از جمله پيشگامان استفاده از ايده موبيوس در معماري بود. او در پروژة ساخته شدة ماكس رينهاردهوس10 فرم موبيوس را بر روي خط زمين برش زد كه شايد به معناي عدم كاميابي در القاي مفهوم استمرار بصري11 موبيوس به عنوان يك فرم نهايي بود.
آيزنمن در صدر متفكراني بود كه با به كارگيري اصول فرا انساني نظير رياضيات و علوم ، نوعي ماشين تئوريك توليد فرم را مستقل از دخالت مستقيم طراح به وجود آورد.
در واقع طراح به عنوان مولد ايده و فرم معماري ظاهراً از صحنه كنار رفته و دستورالعملها و الگوريتمهايي جايگزين آن شده اند . در واقع نوعي به كارگيري فرآيند كنترل شده به جاي فرم كنترل شده بود.12
همانطور كه گفته شد نوار موبيوس از به هم پيوستن مجموعه اي از خطوط با پيچ خوردگيهاي يكنواخت هنگامي كه در يك مسير منحني ( دايره اي يا بيضوي ) شكل مي گيرند ، حاصل مي شود.
اينجاست كه كامپيوتر در نقش يك دفترچة اسكچ ظاهر مي شود. با استفاده از زبانهاي برنامه نويسي كامپيوتري 13 مي توان اسكچهاي متنوعي از نوار موبيوس با پارامترهاي مشخصي توليد كرد. با اين نرم افزارها مي توان پارامترهاي پيچ خوردگي و يا مسير منحني شكل را كنترل كرد.
نتيجة آن فرمهايي هيجان انگيز است كه ممكن است تصادفي و اتفاقي به نظر برسند اما به واقع نوعي فرآيند هندسي خلق فضاست كه طي روند خاصي فضايي جديد از آميزش و تركيب و تغيير شكل فرمي آغازين به وجود مي آيد فضايي كه معمار قبل از شكل گيري نهايي آن را تصور نكرده بود.
1. Mobius
2. در نگارش اين مقاله از جزوات آموزشي نخستين آموزشكده اخترشناسي ايران به قلم “دكتر سرفراز غرني” بهره گرفته شده است.
3. Quasi stellar objects
4. Bang
5. August Ferdinand Mobius
رياضي دان و ستاره شناس آلماني
6. براي نمونه ايده گذار از درون به بيرون و به عكس
7. M.Bill, “The mathematical way of thinking in the visuall art of our time” in The visuall mind : Art & Mathematics edited by M.Emmer , MIT press, PP.5-9 , 1993
8. Endless Ribbon
9. M.C Escher, JL. Lecher & W.F Francis , “on knot spanning surfaces: an illustrated Essay en topological art” in the visual Mind : Art & Mathematics, edited by M.Emmer, MIT press. PP.59-61 , 1993. Visual continuity
12. افشار نادري ، كامران ، بازگشت به اكسپرسيونيسم در آثار پيشگامان ، معمار، شماره 9 ، تابستان 79 ، صفحه 56-40
13. Auto LISP