|
|
|
|
|
جدیـــــد ترین مقــــــالات
|
|
|
|
|
مقالات برتر از دید تحریریه
|
|
|
|
|
|
|
|
حامی اتووود
|
|
تــازه هــــــای معمــاری
|
|
|
|
|
|
نظر دبیر تحریریه >
آرش بصیرت "سردبیر اتووود"
هنر گفت و گو نام اثری سترگ از هنرمند سورئال رنه مگریت است؛ در چشم اندازی از غول هایی در نبرد یا از اغاز جهان، دو انسان کوچک در گفت و گویند، سخنی ناشنیدنی جاریی است که در سکوت سنگ ها جذب می شود، اما در پای سنگ های تل انبار شده مجموعه حروفی شکل گرفته اند: رویا، صلح یا مرگ که تلاش دارند به اشوب سنگ ها نظمی دهند. اتووود از این پس گفت و گوهایش را زیر عنوان این ستون خواهد اورد.
|
هنر گفت و گوـ تام مین؛ پسر بد معماری لسآنجلس
1389/01/19
|
|
|
خــلـاصــــــــــــــه :
تام مین معمارمعاصرو برنده جایزه پریتزکر در سال 2005 و متولد سال 1944 در واتربری لوسآنجلس وفارغ التحصیل دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و هاروارد و مدرس دانشگاههای کالفرنیایجنوبی و UCLA ، در سال 1972، کارش را به همراه مایکل روتوندی در بازار معماری آمریکا آغاز کرد و مرفسیس را تاسیس کرد و مقامهایی را هم به دست آورد. از مهمترین جوایز اوبه مدال طلای AIA در سال 2001 می توان اشاره کرد.
این مقاله ترجمه آزادی است برگرفته از مصاحبه Lara Tonnicchi با تام مین به نقل از floornature.com
|
توضیحات مترجم :
امتیاز شما :
|
1
|
2
|
3
|
4
|
5
|
|
|
تا کـنون
9
نفـر به این مقاله امتیاز داده اند
|
|
مقالات مرتبط
تام مین معمارمعاصرو برنده جایزه پریتزکر در سال 2005 و متولد سال 1944 در واتربری لوسآنجلس وفارغ التحصیل دانشگاه کالیفرنیای جنوبی و هاروارد و مدرس دانشگاههای کالفرنیایجنوبی و UCLA ، در سال 1972، کارش را به همراه مایکل روتوندی در بازار معماری آمریکا آغاز کرد و مرفسیس را تاسیس کرد و مقامهایی را هم به دست آورد. از مهمترین جوایز او می توان به مدال طلای AIA در سال 2001 اشاره کـــــــــــــــــــــــــــرد.
س. توماس مین غالبا تحت عنوان «پسربد معماری لسآنجلس» خواندهمیشود؛ طغیانگر دهه60. خیلی وقتها خود شما نیز در مورد خودتان مثل یک بیگانه و خارجی صحبت میکنید.
مورفسیس، اسمی که شما برای دفتر طراحی خودتان در سال 1972 انتخاب کردهاید، خود تداعیکننده تمایل شدید شما برای تغییر و تفاوت است. ارائه یک تعریف خاص برای سبک معماری تاممین بسیار سخت و تاحد زیادی نشدنیاست. شما برنده جایزه بینالمللی پریتزکر 2005 و اولین آمریکایی برنده این جایزه در طول 14سال قبل از آن بودهاید. تعریف مشخص شما از معماری تام مین چیست؟
ج. حداقل پنج سوال در صحبتهای شما وجودداشت! معماری یا هر هنر دیگری نیازمند یک جور فاصله با زندگی نرمال و هنجار است؛ فاصله از رفتار و قاعده کلی چیزها. یک سوال مطرح میشود و پاسخی متناسب با آن شکل میگیرد؛ پاسخی که میبایست منتقدانه باشد. معماری منتقدانه نیز درصدد آن است که بر مساله خاصی، متفاوت و جدای از معماری هنجار و نرمال، متمرکز شود.
تصور میکنم مسیر من مانند خیلی دیگر از معماران، تمایل به نوعی مکاشفه هست که در بعضی جاها منتقد هنجارها و قاعده هاست؛ منتقد آنچه که وجود دارد... و ناچار است که متفاوت باشد و فاصله بگیرد و این انفصال و جدایی لازمه هر عمل هنرمندانهای است.
شما خواه یک نویسنده باشید و یا شاعر یا فیلمساز، آنچه را که هستید ادیبانه و با الفاظ میسازید. این ساختن، خلق یک هویت است؛ هویتی که شما میتوانید داشته باشید.... اولین کار برای یک جوان خارج از دنیای مدرسه، فرموله کردنِ گذشته و هویت خود اوست؛ اینجاست که من معماری را در نظام ارزشها قرار میدهم. من احساس میکنم مفهوم «پسر بد» گاهی اوقات تلاشی بود برای به حاشیه کشاندن من و به نوعی قرنطینه کردن من... برخی میخواستند که مسیر حرکت من را دچار وقفه کنند و من نمیخواستم تسلیم شوم! من میخواستم درست همینجا و در مرکز باشم! ...اما در مورد ایده پسر بد نکته جالبی هم هست؛ نوعی مفهوم زیرکی و باهوشی را با خود دارد. معماری نیازمند پرسشهای پیدرپی است ؛ یک کنجکاوی و پرسشگری سماجتآمیز که پایه هرگونه فکر کردنی باشد و این خصوصیت یک پسر بد است!
معماری روندی تکاملی/تدریجی است و این غیرعادی نیست که خیلی از معماران تا پنجاهسالگی و یا حتی نیمه دوم دهه ششم زندگی خود دست به کارهای جدی خود از حیث مقیاس و یا نوع کار، نزدهاند. مِیر، فرانک گری و یا هرکس دیگری که شما دوست دارید انتخاب کنید.
بایستی بسیار زیرک و با تجربه شد تا با دنیا، دنیای سیاستزده، دستوپنجه نرم کرد. معمار با پول سروکار دارد، با سرمایهگذاریهای کلان... مردم باید احساس راحتی و آرامش کنند؛ معماری آزمایشی و تجربهگونه در یک طرف و هزینهکردن پول در طرف دیگر! ارتباطی بسیار پیچیده که به معمار اجازه میدهد به حیات حرفهای خود برای حفظ آن دو ارزشِ کاملا متضاد ادامه دهد.
هزینه کردن پول نوع خاصی از محافظهکاری را دربرخواهدداشت: بیایید آنگونه انجام دهیم که قبلا هم آن را تجربه کردهبودیم؛ هزینهکردن آزمایشی، ریسکِ بیشتری دارد.
امروزه و در فرهنگ امروز با نوآوریها سروکار داریم، با سرمایه خلاقیت و نوآوریهای درعین حال خردمندانه روبهرو هستیم؛ این
ضروری است که مدام در حال فکر کردن باشیم و این بهترین راهی است که در پیش میگیریم، وارد این مناظره پیچیده مابین تجربههای نو و محافظهکاری میشویم و این بدون شک همان «معماری» است....
اگر شما هیچ بینشی برای تغییر جهان و هیچ ایدهای برای متحول کردن چیزها ندارید، جایگاه حرفهای غلطی دارید. همین جمله را به سیاستمداران نیز میگویم : «اگر شما هیچ ایدهای برای تکان دادن دنیا و هیچ اندیشهای برای تغییر آن در زمینههای اجتماعی و یا سیاسی ندارید، هیچ کاری برای انجام دادن نخواهید داشت...!».
... و چگونه است که من یک پسر بد باشم، اما بسیاری از ساختمانهای بزرگ با مقیاسهای دولتی را ساخته باشم؟! حتما مشکلی وجود دارد یا من نمیتوانم خیلی بــد باشم، چون لازمه این کارها معاشرت اجتماعی و ارتباطاتعمومی خوب است، پس من دیگر پسر بد نیستم و در واقع به نوعی خوب هستم!
س . برای کارفرما باید کار خیلی سختی باشد که از شما تبعیت کند؟!
ج. من فکر میکنم باید حتما مشتریان مناسبی داشتهباشید؛ بعضی از مردم فقط راه حل را میخواهند، اما از طرف دیگر وقتی که من مثل یک مربی یا آموزگار با یک کارفرما در طی روند طراحی رشد و تکامل پیدا کردهام، تجربه بسیار زیبایی را گذراندهام. شما آنها را با خود همراه میکنید تا روند طراحی شما را درک کنند.
به نظر من آنها میفهمند که طراحی یک مسیر است؛ نقطه مرکزی و کانونی دارد و به سمت نتیجه پیش میرود، شدیدا روندی انعطاف پذیر است، میتوانید در آن تغییر بوجود آورید، به سمت پاسخ حرکت میکنید و دوباره آن را تغییر میدهید و کارفرماها در این روند دارای اختیار و قدرت هستند. در واقع کارفرماها در این روند به نوعی هیپنوتیزم و مات میشوند.
من کارفرماهایی داشتهام که ناچار شدهام به آنها بگویم: «نه! کافی است!»؛ چون به ناگهان آنها شدیدا به روند طراحی علاقهمند میشوند و نمیخواهند آن را پایان دهند. این روند مثل زاییدن و بزرگ کردن یک کودک بسیار شگفتانگیز است. تماشای بزرگ شدن و رشد این کودک واقعا فوقالعاده است. روند طراحی یک تجربه بشری است که میتوانید آن را به این سمت و آن سمت بکشید... البته همیشه حرکت نمی کند؛ و به عکس بعضی وقت ها میدود و شما مجبورید پشت سر آن به دنبالش بدوید. از حداقل دو دهه پیش باورغالب اینست که ایده فراتر از خالق اثر و مولف است. گاهی اوقات، مولف یک کتاب یکباره به شما میگوید: «من تا جایی که میتوانم به سرعت تایپ میکنم، چون شخصیت داستان من مدام از من دور میشود و من تلاش میکنم آن را به عقب برگردانم... جایی که آن را لازم دارم. اما او خارج از کنترل من است...». نویسنده اینگونه به شما میگوید آنچه که میخوانید خیالی است؛ اما دنیای خودش را دارد... داستان اندیشهای باورنکردنی است که از او جدا میشود.
س. با این که میدانم ارائه یک جواب مختصر به این سوال دشواراست، ممکن است روش کار خود را وقتی با یک پروژه جدید رو به رو میشوید، شرح دهید؟
ج. این روند تقریبا روشی استنتاجی است؛ بنابراین معماری نتیجه یک رونداست که دایما تغییر میکند و معماری را شکل میدهد. اگر شما از من بپرسیدید مورفسیس چیست و یا طبیعت مورفسیس حاکی از چیست، خواهمگفت که بیشتر یک روند است تا محصولی نهایی (مورفسیس در لغت به معنای وضعیت شکلگیری تکاملی یک ارگانیسم و یا هر بخشی از آن است.مترجم). تصور میکنم اگر شما فقط با نگاهکردن به کار بخواهید بگویید مورفسیس چیست، کار سختی را پیش رو خواهیدداشت! یک متد که طی سیوپنج سال کامل شدهاست، به روحیه پرسشگرانهای توجه دارد، با پرسش آغاز میشود... و رویکردی به پیشداوریها و گذشته ندارد. به متدی که شما قبل از شروع طراحی میدانید که چه چیزی را میخواهید، که روشی بسیار عادی و تکراری در تفکر معماری است، تعلقی ندارد.
مورفسیس به معنای شرکت تام مین نیست؛ تصوری از یک روند خلاقانه است که با یک سری پرسش موازی و همزمان شروع میشود و در پروسهای روانشناسانه جای میگیرد. جایی که شما پروژه را در مقابل من میگذارید، با یک سری سوال شروع به شناخت اطلاعات اولیه و پژوهش لازم در مورد آن میکنم. این سوالها مرا به گمانههای اولیهای هدایت میکنند و پس از آن حرکت به سمت تکراروتکمیل... چیزی را میسازید، به آن حمله و انتقاد میکنید و دوباره آن را میسازید... این خروجی نتیجه یک پروسه تکرار و تکرار پشتسرهم است. روی پروژه مداوما کار میکنیم و از طرفی به آن انتقاد میکنیم. روند به نوعی پرخاشگرانه است. شما سعی میکنید از کارتان چشمپوشی کنید و یا آن را رد کنید و به واسطه آن راههای جدیدی را بیازمایید.
من به چیزهایی که نمیتوانم پیش بینی کنم، علاقهمندم؛ مایلم چیزهایی را که نمیتوانم از قبل تصور کنم، بسازم. این چیزی است که باعث هیجان و شگفتی من میشود. وقتی که میبینم چیزی به جایی رفته که نمیتوانستم تصورش راداشتهباشم، دقیقا همان چیزی است که به دنبالش بودهام!
س . به طور خاص با توجه به مرکز Hypoalpe Adria Center و Caltrans District و با در نظرگرفتن روش شما در معماری به عنوان یک کار قابل اجرا و زمینی، من دوست دارم بدانم که مصالح چه نقشی در تصور معمارانه شما دارند و در چه مرحلهای از روند طراحی، شما دست به انتخاب مصالح میزنید؟
ج . سئوال خوبی است؛ شما چه فکر میکنید؟ انتظار دارید جواب من چه باشد؟
س. من فکر می کنم لحظه به خصوصی نیست. فکر میکنم ایده مصالح با دیگر ایدهها پرورش مییابد و دیرتر وارد پروسه طراحی میشود.
ج. بله. من با ایدههای مفهومی گسترده شروع میکنم. هنرِtechtonic، به معنی ساختن چیزهایی که هم زیبایی دارند و هم مفید استفادهاند، در خدمت ایده است. فنوهنر ساختمان در خدمت ایده درمیآید... چیزهایی هست که من با آنها سروکار ندارم، من با رنگ راحت نیستم، با مصالحی که بیش از حد دارای بخشهایی هستند که با اتصالاتی به هم وصل میشوند، راحت نیستم. احتمالا دیدهاید در اغلب کارهای من از مصالح عام و کلی استفاده میشود:بتن، شیشه، استیل، فلز در انواع مختلف. سعی میکنم بیش از حد خاص نباشم.... ما زیاد بحث کردهایم که احتمالا در آمریکا نسبت به اروپا مردم نوع خاصی از ناهنجاری و در هم بر همی را می پسندند، می خواهند همه چیز کاملا پر و انباشته باشد . داشتن یک میدان شهری (پلازا) در آمریکا غیر ممکن است . فضای خالی را درک نمی کنند و دوست دارند آن را با توده پر کنند. به علاوه به دنبال یک نوع منش تزیینی می گردند. من همیشه کارهایی را به آنها نشان می دهم که خالی هستند و بعد با انسان پرمی شوند... من بیشتر دوست دارم کارم بیشتر یک پالت رنگ نسبتا خالی باشد....
س. یک پروژه کامل برای شما به چه معنایی است؟
ج . چنین چیزی به عنوان پروژه کامل و تمام شده وجود ندارد. من هرگز یک پروژه کامل را انجام نداده ام . . . هیچ وقت از کار خودم راضی نمی شوم . تصور می کنم شما می فهمید که تصور ما همیشه فراتر از قابلیت های واقعی ماست و این حقیقتا ناراحت کننده است . بعضی وقتها من حتی نمی خواهم آن را ببینم . شنیده ام که نمایشنامه نویسی هست که وقتی نمایش او شروع می شود ، حتی نمی تواند بین تماشاچیان حاضر باشد ! مدام در سرسرا قدم می زند و سیگار می کشد . وقتی که مردم بیرون می آیند ، می خواهد بداند که موفق بوده یا نه ؟! من خیلی به او شبیه هستم . . . من معماری را به عنوان چیزی برای گسترش پرسشها می دانم. مهم نیست که شما آن را دوست داشته باشید یا نه ! ما در جهانی چند فرهنگی و نا همگن به سر می بریم و معماری پدیده ای فرهنگی است . پس ممکن نیست که همه کس راضی باشند. چه کسی قرار است قضاوت کند ؟! یک نفر از پکن یا سان پاولو یا ... ؟
اندیشه ی تلاش برای راضی کردن بصریِ همه مردم به گمانم نتیجه عدم درک صحیح و کامل هدف معماری است .
|
کلمــــات کـلیدی :
تام مین مورفسیس معماری معاصر
|
منــــــــــــــــــابع :
floornature
|
|
درباره نویسنده :
|
|
منبع انتخاب مقاله :
floornature.com
|
این مقاله پیش از این در
www.aruna.ir
چاپ شده است .
|
|
تعــــداد بازدیــد :
2602
بار
|
تعداد دانــــــلود :
82
بار
|
امتیاز تحـــریریه :
4
|
|
|
|
|
|
|
|
|
لطفاً نظر خود را بنویسید
|
|
|
حامی اتووود
|
|
|
|
|
|
درباره معماران معاصر ایران :
این گروه در سال 1386 با هدف ایجاد پل ارتباطی بین معماران ایرانی معاصر گرد هم آمد.با شروع کار این وب سایت معماران متقاضی در محیطی ساده وکارآمد به تبادل پروژه ها ومقــــالات خود خواهند پرداخت ودر فضای فروم به بحث وگفتگو می پردازند.";
|
|
|
© کلیه حقوق این وب سایت متعلق به گروه معماران معاصر می باشد.
|
Developed by Tryon Software Group
|