ماسیمیلیانو فوکسس لیتوانیایی تبار در سال 1944 در رم بدنیا آمد.او در سال 1969 در رشته معماری دانشگاه ساپیِنزا در رم فارغ التحصیل شد. در سال 1967 قبل از اینکه فارغ التحصیل شود،اولین اثر معمارانه خود را افتتاح کرده بود.او از سال 1958 تا به حال او با همسرش دوریانا مندرلی که مثل او در رم بدنیا آمده و در رشته تاریخ هنر در سال 1979 از همان دانشگاه فارغ التحصیل شده، شراکت می کند. آنها سه دفتر در سال های 1989و 1993و 2002 به ترتیب در پاریس ، وینا و فرانکفورت به راه انداختند جایی که هم زندگی و هم کارمی کردند حدفاصل سال های 1998 تا 2000 ماسیمیلیانو فوکسس به عنوان مدیر هفتمین دو سالانه معماری ونیز با موضوع "زیبایی کمتر و غنای بیشتر" منصوب شده بود. ماسیمیلیانو فوکسس همچنین استاد چند دانشگاه شامل اکول اِسپشال دِ آرکیتکچر پاریس ، آکادمی دِربیلدِن کونسته در وین و دانشگاه کلمبیا در نیویورک بوده است. از طریق تمرکز بر معماری آنها می توان نیت این استدیو را تمرکز بر مطالعات مشکلات شهری در مناطق کلان شهری خواند.
ازجمله آخرین پروژه های ان ها می توان به زِنیت؛ سالن موسیقی در استراسبورگ (2008)، باُوآن؛ فرودگاه بین المللی در شنژن چین ( 2007)، برج آرمنی گینزا در توکیو ژاپن (2007)، نمایشگاه تجاری جدید در میلان (2005)، سالن کنگره جدید در رم (در حال ساخت) اشاره کرد:
ما با ماسیمیلیانو در ونیز ملاقات کردیم، شرح این گفت و گوی پی می اید:
- مهمترین لحظه ی روز چه لحظه ای است ؟
بین ساعت 6 و 7 صبح ، زمانی که من هنوز در تخت خوابم .
این زمانیست که شما در رویا بسر می برید ( اما شما در رویا نیستید )
زمانی که شما بیدار هستید ( اما شما بیدار نیستید )
شما یک ذهن بی آلایش دارید ( اما شما این ذهن بی آلایش را ندارید )
شما یک نوع تجربه رویایی دارید،یک تجربه شبه ادراکی.
- در این لحظه چه نوع موسیقی را می شنوید ؟
من فکر می کنم امروزه بهترین موسیقی ، هنوز موسیقی آوان گارد است
مانند موسیقی لوییجی نونو که موسیقی محبوب من است .
- آیا به رادیو هم گوش می دهید ؟
خیر،فقط سی دی ها و موسیقی های ضبط شده.
- چه کتاب هایی در میز کنار بستر خود دارید ؟
گفتنش سخته،چون من همواره چهار یا پنج کتاب با هم مطالعه می کنم،فکر کنم مثل خیلی از مرد م.
آخرین کتابی که خواندم "رئیس رئیسان" بود که در آن ماجرای مردی بود که مافیای سیسیل را نجات داد نوشته کلاری لونگریج و درمورد کوزا نوسترا رئیسِ برناردو پرو ونزانو است.
کتاب دیگر در مورد سازمان شبه مافیای جنایی کومورا، نوشته ی خبرنگار محقق روبرتو ساونیو اهل ناپل است، کسی که جنایات پشت پرده ی شهر خود را با جزئیات مخوف آشکار می کند.
به نظرم این مسائل ، دو مشکل بزرگ و قدیم در این دنیاهستند که هنوز راه حلی برای آنها پیدا نشده.
- آیا شما مجله های معماری را مطالعه می کنید ؟
من اصول خودم را دارم و من ....( فکرش تغییر کرد )
بهتر است نگویم ، نه هرگز نمی گویم .
- از کجا خبر ها را جویا می شوید ؟
از بنگاه اخبار مرداک – اسکای نیوز
- من فکر می کنم شما به طرز لباس پوشیدن خانم ها دقت می کنید ، آیا شما نقطه نظری در این زمینه دارید ؟
به نظرم ، بهترین حالت زمانی است که یک زن لباسی کامل پوشیده باشد .
- شما از پوشیدن چه نوع لباسهایی اجتناب می کنید ؟
من در زمستان ، تابستان و وقت بهار یک چیز رو می پوشم،
خیلی راحته چون شما می توانید در صبح،بعداز ظهر یا در طول روز،ازآن به راحتی استفاده کنید.
در هفته هرگز سیاه نمی پوشم،فقط سفید،این اتفاق بعد از یک ماه فراغتمان در جزیره ای در مدیترانه افتاد.
- زمانی که بچه بودید علاقه داشتید که یک معمار شوید ؟
هرگز.این اشتیاق خیلی دیر بوجود آمد،زمانی که من 20 ساله بودم.
من می خواستم یک شاعر شوم و بعد یک بازیگر.
معماری واقعاً آخرین انتخاب من بود.
- در چه مکانی برروی طرح ها و پروژه های خود کار می کنید ؟
در هر جا.روی صندلی راحتی،در فرودگاه،هواپیما.
من می توانم همین جا کار کنم ( مثل اطراف مکانی که او ایستاده است ).
در ذهنم . از 6 تا 7 صبح ، زمانی که درتخت خوابم هستم.
من همیشه می گویم : مکان خاص برای کارکردن و متصور شدن وجود ندارد.
- آیا با دیگر معماران و طراحان بحث و گفتگو می کنید ؟
خیر.
- سبک و شیوه خود را توصیف کنید ، مثل یک دوست خوب که کار شما را توصیف می کند.
در تمام زندگیم در مقابل فرم ، شکل و روش مبارزه کرده ام.
کار من همیشه فهمیدن است ..... یک جور مطالعه ی فکت ها و مسائل.
چالش های تکاملی و بعد از آن من استفاده از عناصر جسورانه را ترجیح می دهم.
من غالباً با فرم های ساده و اصلی در مقیاس بزرگ بازی می کنم.
این حالت مثل موسیقی است ، گاهی اوقات شما یک نُت را تکرار می کنید،
جایی دیگر نت های گونا گونی را بکار می برید و گاهی انعقاد بسیار سخت می شود.
- لطفاً تکاملی را که از اولین پروژه تا امروز در کار شما وجود دارد را توضیح دهید.
بدبختانه،نه،هیچ تکاملی وجود ندارد.
من در هر زمان از یک زبان متفاوت استفاده می کنم. این کانسپت و ایده ی کلی همیشه یکی است.
اولین مرحله از یک چالش دیالکتیکی زمانی است که دو طرف مخالف، مقابل هم می ایستند.
اگر من در اینجا بتن داشته باشم،در جای دیگر از روکش پارچه مانند استفاده خواهم کرد.
اجازه بدهید که اینطور بگویم : من هرگز فقط از A استفاده نمی کنم و هرگز فقط از B هم استفاده نمی کنم.
ممکن است از A در خارج و از B در داخل استفاده کنم.
- آیا مجموعه تجاری میلان پروژه پرکاری بود ؟
این مجموعه یکی از بزرگترین ساختمانهای اروپاست
و ما فولاد را که به عنوان کالبد بود با شیشه پوشاندیم.
بعضی جاها در وسط با وجود هوا توانستیم از بازشو استفاده کنیم.
هوای تازه موضویی است که به نظر من مهم است.
همچنین نورگیرهای سقفی مخروطی شکل کوهای بلند در پس زمینه را تقلید می کنند و نور را به داخل عمارت می آورند که فولاد و نمای تاریخی را متناوب می کند و یک ارتباط سیال بین سازه های گوناگون برقرار می کند.
- .....در مورد سالن موسیقی جدید زنیت در استراسبورگ؟
یک جعبه بتنی بیضی مانند که یک سالن موسیقی حقیقی را در بر دارد.
و پوسته ای پارچه مانند که فرم این پوسته بوسیله پنج مفتول که دور نمای خارجی می گردند،مهار می شود.مانند پنج حلقه بازی.ما ساختمان را کمی شبیه یک خیمه یا چادر ساختیم و سازه آن خوشبختانه در داخل آن قرار گرفت.
در روز پوسته، سازه ی حمایت کننده ی نمای خارجی را نشان می دهد. اما در شب مثل یک فانوس می درخشد و همچنین تصاویر و ویدئو با متنی که نشان می دهد در داخل چه می گذرد را مانند یک بیلبورد عظیم به نمایش می گذارد.
- کدامیک از پروژه ها بیشترین مقدار رضایت را به شما هدیه کرد ؟
با ید بگویم؟ شما مرا در موقعیت سختی قرار می دهید.
تعداد زیادی پروزه های ساخته شده و نشده . انتخاب بسیار سخت است.
- علاقه دارید برای چه کسی چیزی طراحی کنید ؟
طراحی در شهر معاصر . بخاطر اینکه 60 % مردم عادت به زندگی شهری دارند.
- طراح و یا معماری در گذشته وجود داشته که از او بسیار تقدیرکنید ؟
فرانسیسکو برومینی
و همچنین ایا صوفیا در استانبول
- و یک معماری مدرن ؟
خانه اپرای سیدنی اثر یورن اتزن
- برای جوانان چه توصیه ای دارید ؟
من توصیه ای برای آنها ندارم،اما شاید آنها بتوانند برای من توصیه ای داشته باشند و کمکم کنند.
فکر کنم یک معمار جوان،امروز باید بیشتر انقلابی باشد.
متفاوت از چیزی که ما در این چهل سال اخیر دیده ایم و ساخته شده است.
- چرا شما از موضوع آینده وحشت دارید ؟
من می ترسم که دنیا راه راست را انتخاب نکند.
برای من "راه راست " به این معنی خواهد بود که جهانی داشته باشیم سرشار از صلح ، تکنیک های متنوع
و جامعه ای چند منطقه ای و دارای فرهنگ های مختلف در کنار هم.